رمان آناهیتا باران کن

بازدید: 15 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 1 بهمن 1402
۲ تیر ۱۴۰۳ در ۶:۲۳ بعد از ظهر
دانلود رمان آناهیتا باران کن از آتوسا ریگی

معرفی رمان آناهیتا باران کن :

مهم ترین پیام خانم آتوسا ریگی در رمان آناهیتا باران کن این است که برای زندگی کردن باید جنگید. در چنین جنگی باید بعضی از آدم ها را از زندگی حذف کرد؛ حتی اگر خاطرات خوشی را با آنها سهیم بودیم و در عوض، بعضی از آدم ها را نیز باید بخشید.
حضور آدم‌های زندگی و انتخابشان در این مسیر، نتیجه جنگ را مشخص میکند. آیا در پایان پیروز میشوی و یا با حسرت و شکست خورده ادامه خواهی داد!
رمان آناهیتا باران کن در سال ۱۴۰۲ نگاشته شده است.

 

خلاصه رمان آناهیتا باران کن :

رمان آناهیتا باران کن روایتگر زندگی آناهیتا و محمدمیعاد است. محمدمیعاد مردی با ایمان و خدا دوست است که از همسر خود، طهورا جدا شده و از او یک دختر سه ساله دارد، به خواستگاری آناهیتا میرود و خواستگاری او از آنا زندگی دختر را دست خوش تغییرات میکند.

 

مقدمه رمان آناهیتا باران کن :

آناهیتا باران کن
خفته بر بستر مینویی آتشکده
اردیسور آناهیتا
ساقه اندامش
می سوزد
طرح بارانی گیسویش در سایه فرو می ریزد
و در آیینه ی تاریک فصول
به زمین مینگرد
آی آناهیتا
کولی گمشده و سرگردان
کولیانی که در آغاز فصول
ازفصولی دیگر
به تماشای زمین در گذرند
رود را می خوانند
دشتها می خوانند
آی آناهیتا
کولی گمشده ی سرگردان
ترک این بی ره سرگردان کن
باران کن
آناهیتا باران کن
م. آزاد
آتوسا ریگی

 

مقداری از متن رمان آناهیتا باران کن ۱ :

یک راست به طرف میز تحریرم رفتم. کمرم را تکیه دادم به لبه میز و چشم دوختم به در. منتظر بودم باز شود.
منتظر بودم داخل شود.
پایم را با شدت تکان میدادم. عصبی بودم، نه بخاطر تصمیمی که گرفتم و خواستم خانواده ها جمع شوند. نه بخاطر اجازه ای که به خانواده آزاد دادم. نه…
عصبی بخاطر رفتار مرضیه خانم. بخاطر حقی که نداشت و عجیب آنکه خودش را محق می‌دانست!
دندان هایم را محکم بهم فشار دادم. کاش میشد جوابش را بدهم. کاش زنعمو آنقدر گیر سه پیچ نمی‌داد که بالکل جواب سوال عادی مرضیه خانم را هم ندهم.
متاسفانه صدایش را شنیدم که گفت:
«منم میرم توی اتاق که بچه ها تنها نباشن.»
چشم هایم گرد شدند. این زن پیش خودش چه فکری کرده؟ که من و شازده پسرش چه غلطی قراره است بکنیم؟
داشتم خفه میشدم. همه این ها هم بخاطر رفتار و حرف های مرضیه خانم و زنعمو طلعت بود.
بغض قنبرک زد توی گلوم. یک لحظه حس کردم شاید از بی کسی ام بود که آن زن حتی درباره اسمم هم نظر داد!
«وا، مرضیه خانم… اجازه بده سنگاشونو وا کنن. من و شما از کار جوونا که سر در نمیاریم.»
عجب!
جمله زنعو طلعت پوزخندی روی لب هایم نشاند.
گره روسری را شل کردم. چرا باید جلوی این ها روسری سر میکردم؟! روسری به درک آن چادر گل دار دیگر چه بود که زنعو انداخت روی سرم؟ مگر آنها من را نمی‌شناختند؟ ندیده بودند من را؟
با خشونت روسری و چادر را از خودم جدا کردم و انداختم روی تخت.
تنها چیزی که میخواستم دور شدن از چیزهایی بود که وصله من نبودند.
نه آن که آدم ولنگ و وازی باشم. یک دختر بی قید هرجایی، نه. ولی کسی هم نیستم که چادر سر کنم. بحث این هم نیست که بدم می آید یا نه. بحث اعتقاد است. هرکسی درست یا غلط به چیزی باور دارد.
دستگیره در به پایین حرکت داده شد. قلبم شروع کرد توی سینه ام گروم گروم زدن.
نفس عمیقی کشیدم. ریه هایم را پر کردم از اکسیژن.
در اتاق باز شد و…

 

مقداری از متن رمان آناهیتا باران کن ۲ :

توی دلم خدا را صدا زدم. چه غلطی کردم من؟
چرا روسری و چادر را درآوردم؟
اگر مرضیه خانم همراهش می‌بود چه؟ برای هر کاری دیر شده بود. نمیشد به سمت تخت بپرم و روسری را روی موهایم بی اندازم.
نفسم را توی سینه حبس کردم. من واقعا بی کله بودم!
وارد اتاق شد. تنها بود. با ترس زل زدم به پشت سرش. کسی همراهش نبود.
نفس راحتی کشیدم. از مرضیه خانم نمیترسیدم ولی قضیه این بود که حوصله شنیدن نصیحت و قشقرق نداشتم.
«درو نبندی مامان جان»
مرضیه خانم از دور دستورش را صادر کرد.
سرش را گرفت بالا و از دیدن من لحظه‌ای شوکه شد؛ اما فقط چند صدم ثانیه. بعد نگاهش کشدار، روی تک تک اعضای صورتم، از فرق سر تا نوک پایم نشست.
مردمک های سیاهش بعد از اکتشافات جدید، گذرا به دور اتاقم چرخیدند.
کامل وارد شد و…
در اتاق را پشت سرش بست! از کارش خوشم امد. دلم یک جوری شد. او همیشه کاری میکرد آدم دلش یک جوری شود. دل همه دخترهای فامیل با کارهای او یک جوری میشد!
کت و شلوار سه تکه مشکی با راه راه های طوسی به تن داشت. موهای مشکی اش سشوار کشیده و مرتب بودند. ته ریشش مثل همیشه روی صورتش جا خوش کرده بود.
همانجا ایستاده بود. دیگر نگاهم نکرد. شازده به یک نگاه حلال اعتقاد داشت انگار. البته به یک نگاه کش دارِ حلال!

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان آناهیتا باران کن :

رمان آناهیتا باران کن به صورت فایل مجازی فروشی از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور قابل تهیه می باشد.

دانلود رمان آناهیتا باران کن اثر آتوسا ریگی، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Anahita Baran Kon Novel

 

بیوگرافی آتوسا ریگی :

آتوسا ریگی متولد مهر ماه سال ۱۳۷۱ و دانشجوی ادبیات نمایشی‌‌ست. وی نمایشنامه‌نویس، بازیگر و کارگردان تئاتر است و فعالیت تئاتری اش را با نمایشنامه «پاندول» از سال ۱۳۸۹ شروع کرده. ایشان در سال ۱۳۹۷ با رمان «آفوگاتو» پا به عرصه رمان نویسی گذاشت. وی علاقمند به خواندن کتاب و دیدن فیلم است. ورزش بسکتبال را دوست دارد و در یک دوره سه ساله به صورت حرفه ای نیز به تمرین بسکتبال پرداخته است.

 

آثار  آتوسا ریگی :

رمان آناهیتا باران کن – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
کتاب رمان سونات مهتاب – در دست چاپ
رمان ونوس پاپیون و مارس – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
کتاب رمان آفوگاتو ۱ (اسپرسو) – در دست چاپ
رمان آفوگاتو ۲ (بستنی وانیلی) – در دست چاپ
رمان رقص کلاغ های مرده – در حال تایپ (آفلاین)
رمان جوکر (مشترک با ستاره.ب) – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان سیزده (جلد دوم جوکر) – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان سگ و دختری با موهای پرتقالی – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها