رمان اندوه باکره

بازدید: 6 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 14 آبان 1402
۲ تیر ۱۴۰۳ در ۶:۲۸ بعد از ظهر
دانلود رمان اندوه باکره

معرفی رمان اندوه باکره :

در رمان اندوه باکره منیر کاظمی به آثار مخربی که کودک همسری بر یک فرد و نسلی که از آن پا میگیرد اشاره میکند. تعلیق بسیار بالایی دارد و با فلش بک های زیبایی و به جایی که دارد می‌تواند به خوبی ربط راوی های داستان را با هم مشخص کند.

رمان اندوه باکره برگرفته از اتفاقات ناگوار اطراف است که دیدگاه اجتماع را به چالش میکشد.

 

خلاصه رمان اندوه باکره :

اروند پسر مستند سازی که در پی ساخت مستندی در رابطه با کودک همسری با جلوه دختر بلوچی که خود قربانی کودک همسریست و حالا مدافع حقوق زنان و فمنیست شده آشنا میشود و این داستان با بیماری جلوه و ورود دکتر یحیی به اوج خود میرسد‌ و ورق زندگی جلوه به نحو دیگری برمیگردد.

 

مقداری از متن رمان اندوه باکره ۱ :

به هر چیزی میآمد جز کسی که میتواند از یک خانواده محافظت کند.

چشمش ناپاک بود و یحیی با همه ی بچگی اش میفهمید دنبال سلیمه چشم می دواند. شبهای بمباران دیرتر از همه به پناهگاه میآمد یحیی می دانست بلند شدن از پای بساط پیک نیکش طول کشیده است یکی دوباری قد کشیده و از پنجره به اتاقش سرک کشیده بود. شبیه غاری تاریک و به هم ریخته بود که شعله ی آبی پیک نیک روشنش میکرد

يحيى عروس شدی؟

بینی اش را بالا کشیده و رو به یحیی این را گفته بود.

همگی تازه به صرافت توری افتادند که روی سر یحیی بود. سایه ی خاتم افتاده بود روی دیوار و سایه ی سلیمه و یحیی را بلعیده بود.

سلیمه خجالت زده تور را از روی سر او پایین کشید. چیزی نگفت و آرام تور را میان خودش و یحیی جا داد.

خوشگل هم شدی. پاشو یه قری بده.

خودش شروع به بشکن زدن کرد. معلوم بود حسابی کیفش کوک است. پسر بزرگ خانم فرهادی عینکش را بالا داد

مسخره بازی در نیار خاتم چه ایراد داره آقا؟ یکم از این دلشوره ی خانم هم کم میشه.

خانم فرهادی محلش نگذاشت. هنوز زیر لب دعا می خواند و یک در میان دور سر بچه هایش فوت می کرد.

اصلاً این بچه قرار بوده دختر بشه نگاه صورتش بیکن چشماش دختر می شدی ده سالت نشده می بردنت.

دست جلو برد تا لبش را بکشد. یحیی خودش را پشت بازوی سلیمه پنهان کرد. خانم دست رو هوا مانده اش را از عمد آرام به بازوی سلیمه کشید. سلیمه منقبض شد و تور را بیشتر میان مشتش فشار داد.

 

مقداری از متن رمان اندوه باکره ۲ :

جلوه گلدان بزرگ مستطیلی را به سینه گرفته بود پر شالش به خاک خشک کشیده و به چوب کوچکی که در خاک فرو رفته گیر کرده بود.

نوشته ای که به چوب چسبیده بود زیر پارچهی شال پنهان شده بود ایمانه زودتر داخل خانه شد.

بیاین تو….. فرهود مراقب باش

با آرنج کلید کنار در را لمس کرد تا چراغها روشن شوند. یک گلدان دیگر به همین شکل دستش بود و حالا نوشته ی چسبیده روی چوبش در روشنایی نور میان راهرو پیدا بود

ریحان بذارش همینجا. بعد میبرم بالکن.

خانه در روشنایی محدود چراغ ها روشن شده بود. راهروی کوتاهی که پیش رویشان بود نمایی ناقص از یک سالن نقلی و جمع وجور میله می داد که همه چیزش مرتب و منظم چیده شده بود.

فرهود کفشهاتو در بیار خاله

جلوه گلدان را پایین گذاشت. چوب فرو رفته در خاک کج شده و کلمه ی «تریچه انگار به سقف زل زده بود.

مبارکه

ایمانه سوئیچ را آویزان کرد و جواب تبریک را نداد. به پسرکی که سخت مشغول باز کردن بند کفشهایش بود نگاه کرد. در حالی که به بندها ور می رفت زل زده بود به خانه ی جدیدی که به آن آمده بودند.

خاله اتاق من كدومه؟

ایمانه خم شد.

بعد این خاله مگه یادت ندادم چطور بند کفشت رو باز کنی ؟ اول این نخ رو بکش جلوه یکی دو قدم جلو رفت بعد انگار حس غریبگی داشته باشد صبر کرد تا خود ایمانه اول برود.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان اندوه باکره :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی منیر کاظمی :

خانم منیر کاظمی متولد مهر ماه سال ۱۳۶۶ در اصفهان هستند که در دانشگاه در رشته ی عکسای مدرک گرفتند.

 

رمان های منیر کاظمی :

رمان هزاران نهال بی سایه _ انتشارات علی

رمان اندوه باکره _ انتشارات علی

رمان فصل توت _ انتشارات علی

رمان از قبیله مجنون (بر شاخ یک گوزن) _ انتشارات علی

رمان گوشواره های گیلاس (جلد سوم فصل توت) _ مجازی

رمان رقص با چشمان بسته _ مجازی

رمان از هیچ تا بینهایت _ دردست چاپ نشر علی

رمان داستان بی نام _ مجازی

رمان تهران نمیخندد _ مجازی

رمان دودمان قو _ مجازی

رمان به تماشای دود _ در دست نگارش

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها