رمان جاده‌ سیب‌ های وحشی

بازدید: 10 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 8 خرداد 1403
۲ تیر ۱۴۰۳ در ۵:۳۲ بعد از ظهر
دانلود رمان جاده‌ سیب‌ های وحشی از ف. صفایی فرد(دنیا)

معرفی رمان جاده‌ سیب‌ های وحشی :

در رمان جاده‌ سیب‌ های وحشی در کنار مسائل روز اجتماع که شامل عشق و انتقام، ایثار و خودخواهی‌ست، به مسئله‌ی اعتیاد و تأثیرات مخربش پرداخته شده. ف. صفایی فرد(دنیا) با داستان‌های مختلفی که هر کدام راوی خودش را دارد، داستان را به طور متفاوتی شروع و پیش برده است. این رمان با ۸۱۶صفحه، در سال ۱۴۰۰ در نشر شقایق منتشر شده است.

 

خلاصه رمان جاده‌ سیب‌ های وحشی :

رمان شش راوی دارد که با گذشتن از یک روند منطقی و عاشقانه عاقبت به هم می‌رسند.
چهار دوست به نام‌های نوا، حریر، فرانک و دیدار با هم صمیمی و هم‌خانه هستند که سال‌هاست با هم همراه‌ هستند. آن‌ها باید بر روی تصمیم‌هایی که در گذشته‌ گرفته‌اند، بایستند و با حفظ و صیانت از آن‌ها طوفان را به دست باد سپرده و به آرامش برسند.

 

مقداری از متن رمان جاده‌ سیب‌ های وحشی :

گردنم از شدت انقباض مثل چوب، خشک شده بود. صدای نفس‌هایم انگار باد بی‌جانی بود که لای دست و پایم می‌پیچید و تکانشان می‌داد. نگاهم بندِ درِ خانه‌ی نوا بود. همه‌ی حواسم را به آن داده بودم مبادا توهمات حرکات پاهایم را کند کنند و سرم را به عقب بچرخانند.
تعادل نداشتم. پاهایم در هم پیچیدند و تنم تا مرز سقوط به زمین نزدیک شد. کف دستم روی آسفالت کوچه ساییده شد تا ستونِ تنم شود. سوزشش به پای درد گردنم نمی‌رسید. تلوخوران و نفس‌زنان دست و پایم را جمع کردم و باز خیره به همان قابِ سفید، قدم‌هایم را تندتر برداشتم. کاش این فاصله تمام می‌شد.
صدای پایی پشت سرم بود. صدایی که نمی‌دانستم از کی دنبالم می کرد. اصلاً بود یا نه؟ جرئت نداشتم سرم را بچرخانم و از این اضطراب خلاص شوم. می ترسیدم! محال نبود پای توهم از خیال به کوچه ی نوا هم رسیده باشد.
قدم های آخر را دویدم و دستم را به زنگ چسباندم. در زود باز شد. داخل رفتم و بدون نگاه به پشت سرم در را به چارچوبش کوباندم. انگار حکم آزادی برای عضلاتم صادر شد؛ تنم شل شد و نفس زنان روی زانو خم شدم. تازه داشتم خنکای تن خیس از عرقم را حس می‌کردم.
صدای بازشدن در که از داخل آمد، تنم را به‌زحمت راست کردم و دنبال خودم کشاندم. نوا با اخم بیرون آمد. نگران بود. می‌توانستم ذهنش را بخوانم. سخت بود پیش بینی این دیدار و کارهای تا امروز نکرده اش! صبح زود بعد از رفتنشان، از خانه بیرون زده بودم. دست خودم نبود. تنم بی اراده به سویش جذب می شد.
-آخه بی خبر کجا رفتی تو دیدار؟! خوبی؟ چه ته؟!
خوب نبودم. ده روز بود که خوب بودن از دستور کار مغزم پاک شده بود.
ـ نگران شدم. نمی‌گی مامانت تماس بگیره؟ کجا رفتی بعد از ما؟
ـ قبرستون.
صدا در حلقم مانده بود. از همان جا در قبرستان که چشم هایم دیوانه شدند. از همانجا، صدا در حلقم خفه شده بود که به گوش نوا هم نرسید.
دستم را گرفت و داخل برد. دنبالش کشیده می‌شدم. دلم میخواست بغلم کند، اما به قول حریر اهل این لوس بازی‌ها نبود. همین که بود، بس بود؛ همین که پای توهم داخل این چاردیواری باز نمی‌شد.
لبه ی مبل نشستم. دست‌هایم از شانه آویزان بودند. نه فقط چشم ها که تمام تنم برای خواب التماس می کرد. داروی بی خوابی که نبود، نوا هم نمی گذاشت قهوه بخورم.
ـ چی شده دیدار؟ حرف بزن.
توهم را به هر سختی پس می‌زدم، حریف کابوس‌ها نبودم. لب‌هایم آویزان شدند.
ـ نمی‌خوام بخوابم نوا.
روبه‌رویم روی‌ زانوهایش نشست. نگاهش تیز بود.
-بی‌خود!‌ گندش رو هم در نیار لطفاً. بسه دیگه هر چی این مدت قهوه و زهرمار ریختی تو معده‌ت!
گندش را درآورد بودم، درآورده بودیم؛ من و دستان و شاهین، بوی گند از ده روز پیش بلند شده بود.
چشم‌هایم که پر شدند، تیزی نگاهش نرم شد. دست‌هایم را گرفت.
-چشم‌هات دیگه از بی‌خوابی باز نمی‌مونن!

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان جاده‌ سیب‌ های وحشی :

رمان جاده‌ سیب‌ های وحشی از طریق انتشارات شقایق و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی ف. صفایی فرد(دنیا) :

ف.صفایی فرد(دنیا) متولد سال ۱۳۶۹، نویسنده‌ی ایرانی می‌باشد. او با کتاب کلاف که برنده‌ی جایزه‌ی لیلی هم نیز شده، به شهرت و محبوبیت رسید.

 

آثار ف. صفایی فرد(دنیا) :

رمان کلاف – انتشارات شقایق
رمان کافه کوچه – انتشارات آترینا
رمان متولد کبیسه – انتشارات آترینا
رمان جاده‌ سیب‌ های وحشی – انتشارات شقایق
رمان زیر ایوان ماه – انتشارات شقایق
رمان نیمه‌ی کال – انتشارات برکه‌ی خورشید

 

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها