رمان حس اشتباه

بازدید: 16 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 31 اردیبهشت 1403
۲ تیر ۱۴۰۳ در ۵:۳۳ بعد از ظهر
دانلود رمان حس اشتباه از مریم پیروند

معرفی رمان حس اشتباه :

موضوع اصلی رمان حس اشتباه به قلم مریم پیروند داستانی از زندگی چند شخصیت است که بر حسب اتفاقی، سرنوشتشون به هم گره می‌خوره…

 

مقدمه رمان حس اشتباه :

کسی با تاجِ گلی به سمت قبر می‌رفت… پشتش به من بود و لباس‌هاش سراپا مشکی تنش بودن.
چشمام روی حرکتِ قدم‌های آروم و مواضعش تیز شدن.
خم شد و تاج گل رو روی قبر گذاشت، دیدم که بهداد هم کنارش نشست و هر دو روی قبر فاتحه خوندن و وقتی اون مرد کت‌و شلوار پوش ایستاد، بهداد دستش رو به سمتش گرفت و ازش تشکر کرد…
قدم‌های آهسته‌ی شاهین رو به طرفشون دیدم…
بی‌هوا لرزی به تنم نشست و ذهنم سالِ قبل رو تداعی کرد. سالی که بابایی با تحکم بهم گفت :
– تو باهاش ازدواج می‌کنی جانا، چیزی که من برات تعیین می‌کنم مورد اعتمادمه… اگه بخوای خودسر بشی و نه بگی تورو هم می‌فرستم بری پیش بهداد‌.

 

خلاصه رمان حس اشتباه :

رمان حس اشتباه به قلم مریم پیروند روایت دختری به نام جانا است که درگیرِ یه احساس متفاوته، احساسی که فکر می کنه واقعی‌ترین حسش به حساب میاد‌.
این احساسات از لحظه‌ای رقم می‌خورن که صمیمی‌ترین دوستش رُزا سعی داره مسیر افکارش رو کم کم به بیراهه بکشه.
اما با اومدنِ شاهو توی زندگیش، کم کم از این اشتباه بیرون میاد.

 

مقداری از متن رمان حس اشتباه :

با تیزی به اون که همچنان به من زل زده بود نگاه کردم و بالاخره زبونم رو به حرکت درآوردم:
– من نمیدونم تو و بابایی چه قول و قراری با هم گذاشتین ولی خودتم میدونی ارزش و اعتباری نداره، هر چی هم بوده تموم شد رفت، بابایی مرده، نه تو می‌تونی منو مجبور به کاری کنی، نه اون که…
– نمی‌تونم؟
گفت و پوزخندی زد و قدمی جلوتر اومد.
– که گفتی می‌خوای بری خارج؟ با کی؟ اصلا با کدوم پول وقتی همه حساب کتاب‌ها و اسنادتون به نامِ منه؟
با ابهام چشمام رو تنگ و باریک کردم.
– سندِ من؟ مگه من ماشینم سندم بیفته دستت؟
– نه سندِ خودت نه… خونتون، ماشین‌هاتون، پولایی که خرج می‌کنین، حتی شغل و موقعیتِ بهداد که اگه بخوام، با سه سوت از کارش منعش می‌کنم، همه چیتون دستِ منه، همه چی جانا.
– داری چرت و پرت میگی.
دندون‌هام روی هم فشار دادم… با پرویی جلو اومد و نیشخند مغرورانه‌ای زد :
– این خونه رو فردا برای فروش بذارم، حساباتونو از طریق بانک ببندم دیگه هیچی تو بساط ندارین که باهاش پز بدین.
کیفم رو محکم روی سرشونه‌ش زدم و غریدم:
– گورتو گم کن.
– بیا بریم.
– میگم گورتو گم کن.
تا من جیغ زدم صدایی از اتاقِ مامانم اومد که بین بحث کردنش با شاهین، جیغی کشید و شاهین سرش داد زد:
– بس کن آرام، داری دیوونم می‌کنی… بهت گفتم مشکلِ اونا به تو ربطی نداره‌.
مامان جیغ زد، پرخاشگری کرد و صدای بلندش تا اینجا به گوشِ ما رسید:
– ربط داره عوضی، دخترمه، نمی‌ذارم داداشت اذیتش کنه، برو کنار ببینم، خودتم گورتو گم کن، نمی‌خوام ریختتو ببینم، فکر کردی من توئه نامردو به دخترم ترجیح میدم !
شاهین دوباره بلند داد زد:
– آرام خفه می‌شی یا نه؟ زیاد داری چرت و پرت می‌گی، حواست به حرفات باشه، مگه شاهو چیکارش کرده ها، دوسش داره، با کبریا قول و قراری داشته می‌خواد باهاش ازدواج کنه…
نگاه هر دوی ما به اون قسمت کشیده شده بود، وقتی سروصداها کمتر شدن، دوباره به طرفم برگشت و گفت:
– اگه می‌خوای این جنجال‌ها ادامه پیدا کنه، حرفی نیست، من تاس می‌ندازم وسط ، ولی اگه می‌خوای شروع نشه، بستگی به رفتارِ خودت داره… حالا انتخاب کن، می‌خوای با هم بازی کنیم، یا…
برای یا گفتنش کمی مکث کرد و “یا”رو کشید…
با حرص دندون‌هام رو روی هم کلید کردم و فقط بهش زل زدم.
سینه‌ش رو جلو داد و دستی به کتش کشید و ساکم رو کنار پاهام انداخت:
– برو خونه‌ی دوستت… کنار خوش‌ گذروندنت بشین به حرفامم فکر کن…
– کارِ تو و بابایی خلاف بوده، می‌دونی که منم می‌تونم با این حرفا تورو زمین بزنم‌.
خندید… خنده‌ش حسِ پیروزیش رو بهم نشون می‌داد…
اونقدر از خودش مطمئنه که انگار من دارم از یه جوکِ معمولی و تکراری براش حرف می‌زنم.
– به جای این حرف‌ها فکر کن جانا…
قدمی برداشت ولی به یکباره ایستاد و دوباره به سمتم برگشت:
– آها تا یادم نرفته اینم بگم، بابات وکالت همه‌چی و سپرده به تو… اینو می‌دونستی؟
چشمامو توی نگاهش تنگ کردم.
– من از بابات کلی سفته و طلب دارم، اگه بخوام پای هر کدومشو وسط بکشم، تو باید تاوانشو پس بدی…
ابروهام با شدت بالا پریدن…
حرکتشون رو از نظر گذروند و لبخندش رو دوباره مُهرِ لب‌هاش کرد و قبل از رفتنش نگاه معنادارش رو به سرتاپاهام دوخت…

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان حس اشتباه :

دانلود رمان حس اشتباه اثر مریم پیروند، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Hese Eshtebah Novel

 

بیوگرافی مریم پیروند :

مریم پیروند هستم، متولد ۱۳۶۷ و ساکن استان خوزستان و متاهل. نوشتن رو در سال ۱۳۹۵ شروع کردم ولی بعد، با استقبال و تشویق دوستان سعی کردم به طور جدی‌تری نوشتن رو دنبال کنم. امید به اینکه از خوندن آثارم رضایت کافی رو داشته‌ باشید.

 

آثار مریم پیروند :

رمان تکرار آغوش – مجازی رایگان
رمان دوهمراز – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان شروع دیوانگی – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان سیاه نمایی – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان عشوه‌گر ۱ – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عشوه‌گر ۲ – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان زوال – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان شعله‌ های سوزان – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان شور عشق – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان معجون – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نوازشم کن – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان خواب و بیدار – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان آن شب – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان ژالین – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان اسارت بی‌پایان – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان من تو – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان قلب سوخته – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان حس اشتباه – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان در – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان یاس – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان راه سبز – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان خاموشی – در دست چاپ

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها