رمان دهلیز

بازدید: 8 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 27 آذر 1402
۲ تیر ۱۴۰۳ در ۶:۲۵ بعد از ظهر
دانلود رمان دهلیز اثر سمیرا ایرتوند

معرفی رمان دهلیز :

در رمان دهلیز سمیرا ایرتوند روایتگر زندگی دختری خوش قلب و مهربان به نام نغمه است. پنج سال پیش درست در روز مراسم عقدش با هوراد اتفاقی شوکه کننده رخ می دهد که باعث بهم خوردن مراسم و جدایی آنها می شود.

حالا پنج سال گذشته است و هر دو در حالی که کاملا تغییر کرده اند دوباره سر راه هم قرار می گیرند. سرنوشت چه بازی جدیدی برای آنها چیده است؟

رمان دهلیز به قلم سمیرا ایرتوند در سال ۱۴۰۰ از انتشارات صدای معاصر به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۵۶۳ می باشد. ویراستاری رمان دهلیز توسط خانم زهرا احسان منش انجام شده است.

 

خلاصه رمان دهلیز :

رمان دهلیز داستان نغمه و هوراد است که در روز عقدشان، خبری شوکه کننده، باعث برهم خوردن مراسمشان می‌شود!

حالا پنج سال گذشته است و سرنوشت باز هم آنها را سر راه هم قرار می‌دهد. اما این بار  هر دو آدم جدیدی شده اند و مسیر زندگیشان نیز تغییر کرده است…

 

مقداری از متن رمان دهلیز ۱ :

نغمه متوجه شد گذر زمان ، مرد روزهای گذشته اس اخموتر کرد ه است. اما همین ابروهای گره خورده و درهم ، چیزی از جذابیتش کم نکرده و چند تار موی سفیدی که در شقیقه اش خود نمایی می کرد ، پخته ترش کرده بود.

قلبش می سوخت و دردش هر لحظه بیشتر میشد. هنوز نگاه مغرور هوراد با وجود سرد بودن ، حالتی داشت برای شیفته کردن نغمه ! حسرت در نگاه هر دو نمایان بود . دلش می خواست داد بزند .

گذر زمان و روزهای رفته را چه کسی بر می گرداند ؟ شادی آن روزها و لبخندی که روی لب های همه بود چطور جبران می شد؟

حتی هوراد مغرور هم خندیدن را یاد گرفته بود… زمانه چه کرد بودیا عشقی که شعله هایش تازه گر گرفته بودند؟

کدام سیل روزگار داوطلب شده بود تا خاموش کند این آتش شعله ور را ؟

 

مقداری از متن رمان دهلیز ۲ :

مقنعه اش را از سر کشید. صورتش را درست روبه روی پنکه قرار داد و باد خنک، عرق سر و گردنش را خشک کرد.

ــ راستی مامان، عزیز کی میآد؟

ــ فکر کنم امشب بیاد.

دکمه های مانتواش را هم باز کرد.

ــ چرا اینقدر دیر؟

ــ ترجیح میداد خونه ی نوه ش باشه، اما مثل اینکه با زن مرتضی بحثشون شده و امروز میآد اینجا.

ــ اونام که همیشه بحث میکنن.

ــ این بار سر دکتر رفتن بوده. بار قبل، زن مرتضی بردتش دکتر، اما الان نمیخواد باهاش بره.

ــ چرا؟

_گفته :”جلو دکتر آبرومو برده”

نغمه خنده ی بلندی سر داد.

ــ حاضرم شرط ببندم یکی از اون جملات مثبت هیجدهش رو گفته.

ــ نغمه جان، عزیز زن ساده ایه، همه رو با سادگی خودش می سنجه. به خاطر سن وسالش نمی دونه هر حرفی رو نباید هرجایی بزنه، وگرنه مهربونیش زبانزد کل فامیله.

نگاهی به مادرش انداخت. عزیز، خاله ی مادرِ اعظم بود و بسیار مورداحترامش.

ــ میدونم مامان، شما که می دونید من چقدر عاشق عزیزم.

اعظم با قدردانی به دخترش نگاه کرد. می دانست در هر شرایطی می تواند از او کمک بگیرد.

ــ نغمه جان، یه لطفی کن، خودت میدونی من نمیتونم با عزیز برم دکتر. نیما هم که سربه هواست و امیدی بهش نیست. باباتم

فردا باید بره به یه همایش خوش نویسی و نیستش. اگه میشه، تو عزیز رو ببر دکتر.

ــ باشه، واسه من مسئله ای نیست مامان. مشتاقم هرچی زودتر این خاله خانم شما که عزیزکرده ی ماست، برسه و از خاطراتش برامون بگه.

اعظم لبخندی به روی دخترش زد و به آشپزخانه برگشت. همیشه سپاسگزار خدا بود بابت قلب مهربانی که در وجود نغمه قرار داده بود.

با خبر آمدن عزیز، همگی به استقبالش رفتند. مرتضی تنها نوه ی عزیزـ و همسرش ـ آذین همراه عزیز آمده بودند. عزیز مثل همیشه
چادرش را به پشت بسته و موقع راه رفتن هر دو دستش را به پشت برده بود.

صورت سفیدش چروک زیادی داشت و گونه هایش به خاطر کهولت سن، آویزان بودند.

کسی دقیقاً نمیدانست این زن که تمام سالهای عمرش را در روستایی در حومه زندگی کرده است، چند سال سن دارد. پدرش معتقد بود هشتاد تا نود سالی سن دارد.

البته ظاهر سرحال و قبراقی داشت و به سلامت جسمش هم اهمیت میداد. با همه سلام و احوالپرسی کرد و به ترتیب گونه هایشان را محکم و آبدار بوسید.

نگاهی به اطراف انداخت و روی تخت چوبی گوشه ی حیاط نشست.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان دهلیز :

از طریق انتشارات صدای معاصر و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی سمیرا ایرتوند :

سمیرا ایرتوند متولد دی ماه ۱۳۶۶ و ساکن کرمانشاه است. تحصیلات خود را در رشته ی کارشناسی حسابداری به پایان رسانده است.

سمیرا ایرتوند نویسندگی را از سال ۱۳۹۰ با فضای مجازی آغاز کرد و اولین کتاب چاپی وی در سال ۱۳۹۶ منتشر شد.

 

آثار  سمیرا ایرتوند :

رمان پاییز سال بعد – انتشارات شقایق

رمان دهلیز – انتشارات صدای معاصر

رمان طعم گس زیتون – انتشارات علی

رمان کافه اطلسی (اطلسی های خیس) – فروش مجازی اپلیکیشن باغ‌استور

رمان ذره ذره تا عشق – فروش مجازی اپلیکیشن باغ‌استور

رمان رد پای برف – فروش مجازی اپلیکیشن باغ‌استور

رمان حوالی این شهر – در حال تایپ

رمان دچارت نیستم – در حال تایپ

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها