رمان دوران بی‌ مهری

بازدید: 12 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 18 بهمن 1402
۲ تیر ۱۴۰۳ در ۵:۴۳ بعد از ظهر
دانلود رمان دوران بی‌ مهری از دریا دلنواز دربندی

معرفی رمان دوران بی مهری :

در رمان دوران بی مهری به قلم دریا دلنواز دربندی، داستان دو راوی دارد. یک داستان خانوادگیست که با صحنه سازی مناسب موقعیت های دوست را در رمان به نمایش میگذارد. شخصیت پردازی ملموس است و از هیجان زیادی برخوردار است.

این رمان روایت دردهایی که ممکن است به خاطر انتخاب غلط یک دوست نصیب انسان شود می‌باشد و در کنار آن به دوستی های حقیقی با تعلیق خاص خود رنگ ویژه ای می‌بخشد. این کتاب در سال ۱۴۰۲ به چاپ رسیده و ۷۶۸ صفحه است.

 

خلاصه رمان دوران بی مهری :

رمان دوران بی مهری به قلم دریا دلنواز دربندی روایت زندگی دختریست به نام مهراوه. دختری با رازی بزرگ در سینه. او در کارخانه ی دوران به عنوان مهندس مشغول به کار است و زندگی و چالش های سختش را در کنار راز بزرگش طی میکند اما این راز مخفی نمی‌ماند و دوران با فهمیدن آن دیدگاه سابق را به مهراوه ندارد درست وقتی که قصد جدا شدن از او را دارد، نامی، رفیق بینظیری به دنیای مهراوه وارد میشود. پسری که با زخمهای خود قصد مرهم شدن به زخم های زندگی مهراوه و دوران دارد.

 

 

مقداری از متن رمان دوران بی مهری ۱ :

کارخونه در حال راه اندازی دو خط تولید جدید برای نوشیدنیها و ساندیس ها بود دستگاهها از آلمان خریداری شده بودند و چون من مسئول خرید دستگاهها بودم ماه پیش سفر بیست روزهای به آلمان داشتم. دو مهندس مرد هم همراهم بودند باید قبول کنم که نوع رفتار محکم و خشکم با بقیه اعضای گروه باعث شد که رئیس کارخونه اعتماد خاصی به من داشته باشه.
کار نصب و راه اندازی دستگاهها توسط خود کشور آلمان و کارمندهای برند خریداری شده صورت میگرفت بیشتر وقتهایی که کنار مسئولین آلمانی می گذروندم گذر زمان از دستم خارج میشد با این که در یادگیری زبان انگلیسی همیشه تنبل بودم اما با همون اطلاعات قبلی و اصطلاحات مربوط به رشته ی خودم و صد البته کمکهای ویژه ی ،زرین در وضعیت بهتری قرار
گرفتم. مطابق همیشه در این چند وقت سری به خط تولید در حال راه اندازی زدم اطلاعات مربوط به دستگاههای جدید رو از روی بروشور برای همکارام توضیح دادم بعضی وقت ها صدای متخصصین رو ضبط می کردم تا شب که برمی گردم و گزارش کار مینویسم چیزی رو از قلم نندازم… با تماسی که از انبار کارخونه داشتم با ماشین خود شرکت سری به انبار زدم بارگیری مواد اولیه در مکان نامناسبی انجام میشد. چون محصولات ما صنایع غذایی بودند برای نگهداری به شرایط بخصوصی احتیاج بود؛ مثل دمای مناسب رطوبت مطلوب، فشار بخار مناسب….

 

مقداری از متن رمان دوران بی مهری ۲ :

فاصله ی یک ربع انبار تا خط تولید خیلی مطلوب نبود، اما با توجه به توسعه ی کارخونه در همین چند سال اخیر جای امیدواری داشت که انبار مواد اولیه ورودی هم به مکان تولید نزدیک تر بشه.
زمانی که وارد سردخونه کارخونه شدم از سرما لرز کردم حق داشت آقای امینی که همیشه در این محوطه کاپشن به دست قدم برمیداشت. آلبالو و سیب و انگور تازه بارگیری شده بود لیست ورود مواد خام رو از کارگر مربوطه .خواستم با وجود برگ و آشغال و خاکی که بین جعبه های سیب و آلبالو دیده میشد حجم و تن وارد شده اصلی خیلی کمتر از عدد یادداشت شده به نظر میرسید.
خانوم مهندس حوضچه شستشوی میوه ها آماده اس.
نگاهم بین دکمه های سوم و چهارم روپوشش میچرخید که خودش متوجه شد و با دستپاچه گی گفت:
جابه جا بستم؟… ببخشید!
برگه ها رو به سمتش گرفتم.
چند وقته روپوشتو نشستی؟
این بار نگاهم به لکهی قرمز روی جیبش بود دستش رو برای مخفی کردن لکه بلند کرد که با دیدن سیاهی آستین لباسش لبهامو روی هم فشار دادم. فردا این روپوش توی سطل زباله بیرون باشه و تن شما یه روپوش تر و تميز… متوجه شدین؟
با عجله سرش رو بالا و پایین کرد
بله خانوم چشم…. هر چی شما امر کنید
از سردخونه خارج شدم زودتر از کارگر کثیف و نامرتب وارد قسمت شستشوی میوه ها شدم با معرفی کارگر جدید که قرار بود بالا سر دستگاه شستشو بمونه توضیح مختصری درباره ی دستگاه دادم میوه ها داخل حوضچه توسط هوایی که تزریق میشه تکون داده میشن وقتی شسته شدن مواد خارجی سبک مثل برگ و شاخه و اینجور چیزا بالای حوضچه جمع میشن بعد هم توسط سرریز کردن آب جدا میشن، مواد سنگینم که پایین جمع میشه خانوم مهندس اینارو میدونم
اشاره دستم به سمت بالای حوضچه بود که با اخم نگاهش کردم خنده ی موذیانه ای روی لبش نشست به خاطر تازه وارد بودنش جرأت کرد وسط حرفم بپره دستم رو پایین انداختم چند لحظه ای از نگاه کردنم بهش گذشت. سکوت سنگین بینمون رو شکوند آخه یک سال و نیم توی شربت سازی همین کارخونه بغلی کار می کردم. معلوم بود که از نگاه خیره ام ترسیده بود لبخند کوچیکی روی لبم نشست.

 

مقداری از متن رمان دوران بی مهری ۳ :

اگه از اول گفته بودی ازت میخواستم خودت دستگاه رو توضیح بدی هر دو کارگری که کنارش ایستاده بودند لبخند رضایتمندی زدند. توضیحات بعدی رو پسر جوان تازه وارد بهم داد و وقتی خیالم از آگاه بودنش راحت شد ازش خداحافظی کردم
راستی خانوم مهندس
ایستادم و با تاخیر .برگشتم از این که با این سن و سال و بدون داشتن تحصیلات مرتبط اطلاعات مربوط به دستگاه رو تمام و کمال میدونست
خوشحال بودم. ببخشید چند دقیقه پیش وسط صبحت هاتون پریدم
لبخندم پر رنگ شد وقتی پرسیدم – چند سالته؟
تازه نوزده سالم شده.
خیلی زود اون لبخند ،دلنشین به بغض تبدیل شد؛ برادر کوچیک منم نوزده ساله بود!
به خط تولید برگشتم؛ هنوز دقایقی از ورودم به کارخونه نگذشته بود که یکی از کارگرها بهم خبر داد که مسئول کنترل فنی دستگاه ها کارم داره. مسیرم رو عوض کردم و بعد از گذشتن از دو خط تولید به قسمت در حال راه اندازی رفتم. آقای نیکمرام رو دیدم که به سمتم می اومد.
سلام خانوم ،مهندس صبحتون بخیر
لبخند مودبانه و کوتاهی زدم.
سلام … ممنون! کاری داشتین؟
با لودگی به دستگاه جدیدی که کنارم قرار داشت اشاره کرد و گفت کلاستون رفته بالا دیگه سری به ما نمیزنین!
حیف از اون لبخند!
منظورش از ،ما خط تولید قدیمی کارخونه بود که با وجود روند معمول کاری خیلی کمتر بهش سر میزدم و بیشتر وقتم رو برای خط تولید جدید می ذاشتم. تا این خط تولید راه اندازی بشه… متنفرم از این که کسی صحبتم رو قطع کنه… به کار احمقانه اش اضافه کرد و خیلی بی ملاحظه خندید ای بابا خانوم ،مهندس دستگاههای جدید رو که خود آلمانیا نصب میکنند شما که فقط نظاره گری چطور با خودم فکر کرده بودم که ممکنه کار واجبی باهام داشته باشه؟

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان دوران بی مهری :

رمان دوران بی مهری از طریق انتشارات شقایق و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی دریا دلنواز دربندی :

خانم دریا دلنواز دربندی ۳۳ ساله در رشته ی طراحی فرایند کارشناسی ارشد خورد را گرفتند ایشان اولین آثار خود را در سایت نود و هشتیا به ثبت رساندند بیشترین سبک انتخابی ایشان عاشقانه و اجتماعیست.

 

 

آثار دریا دلنواز دربندی :

رمان ابریشم نخ کش _ کتاب چاپ شدت از انتشارات علی
رمان شهر زیبا _ کتاب چاپ شدت از انتشارات علی
رمان کنعان _ کتاب چاپ شدت از انتشارات علی
رمان عقاب بی پر _ در دست چاپ
رمان سرپناه _ در دست چاپ
رمان خدانگهدارم نیست _ در دست چاپ
رمان دوران بی مهری _کتاب چاپ شده از انتشارات شقایق
رمان آخرین پر سیمرغ _ کتاب چاپ شده از انتشارات شقایق
رمان ازت دورم اما دلم روشن _ در دست چاپ
رمان سادگی های دلم _ مجازی
مرد قد بلند _ مجازی
ماهیماه _ مجازی
رمان گاهی دست ما نیست _ در دست چاپ
رمان ویار _ در دست چاپ
رمان سیاه سرفه _ در دست چاپ
رمان قرص آرام شبخش _ در دست چاپ
رمان چشم زخم _ چاپ شده از انتشارات شقایق

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها