رمان زیر سایه ی درخت توت

بازدید: 4 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 14 آبان 1402
۲ تیر ۱۴۰۳ در ۶:۲۸ بعد از ظهر
دانلود رمان زیر سایه ی درخت توت

معرفی رمان زیر سایه ی درخت توت :

در رمان زیر سایه ی درخت توت لیلا نوروزی به زیبایی عشق و احترام میان خانواده را به تصویر کشیده و از شخصیت پردازی خوب و باور پذیری برخوردار است.

در رمان زیر سایه ی درخت توت به جای عشق آتشین یک رمان با طیف آرام را تجربه می‌کنید که با فضاسازی به جا با اشتیاق تا پایان داستان همراه میشوید.

 

خلاصه رمان زیر سایه ی درخت توت :

نیکی بعد از فوت پدرش به عنوان آخرین حامیش برای حفظ امنیت مجبور به پا گذاشتن به خانه ی پدربزرگش میشود. خانه ای که یک روز به خاطر ازدواج پدرش با مادر مسیحی او طردش کردن اند. حالا او باید در میان این خانواده ی سرشناس بی آنکه شناختی از هیچ کدامشان داشته باشد به زندگی ادامه دهد و قوانین آن خانه را اجرا کند اما در این میان با مهر و‌ محبتی که نصیبش میشود دل کدر شده اش نرم شده و عشق جدیدی به خانواده را تجربه میکند.

 

مقداری از متن رمان زیر سایه ی درخت توت :

اتاق رو برات جوری آماده کنیم که توش راحت باشی.

به دری در انتهای اتاق اشاره کرد.

اونجا سرویس بهداشتیه توی کمد هم یه سری وسایل که فکر میکردیم ممکنه احتیاجت بشه هست

به جای توجه به مفهوم حرفاش نگاهش کردم مهربون بود. چشمای پر محبتی داشت و لحنی .آروم از اون مدل آدمایی که دلت میخواد ساعتها کنارش بشینی تا برات حرف بزنه و تو فقط گوش کنی.

سعی کردم در جواب لطفش لبخندی بزنم همه ی تلاشم لبی شد که گوشه اش کمی به سمت بالاکج شده بود حس کردم حال و غربتم رو فهمید که دستش رو روی شونه ام گذاشت.

من پایین ازت پرسیدم گفتی گرسنه نیستی ولی اگه تعارف کردی یا پایین راحت نبودی بگو برات غذا میارم توی اتاقت.

این بار در جواب محبتش لبخند زدم گرسنه بودم و غذای بی مزه ی هواپیما رو نه خورده بودم و نه میتونستم بخورم اما باید تنها میبودم. باید ساعت ها به اتفاقات امروز فکر میکردم به حرفای حاج آقا و این همه تغییر که توی زندگیم ایجاد شده بود. من باید به خودم برای سکوت در مقابلش، برای پذیرفتن شرطش جواب پس میدادم

ممنون ترجیح میدم کمی استراحت کنم

سرشو به نشونه ی تأیید تکون داد.

باشه عزیزم یه دوش بگیر و استراحت کن ساعت ده مـیـام بـرای شـام صدات میکنم ولی اگه هر چیزی نیاز داشتی من اینجا هستم. پایینم… خب؟! به خودم بگو.

زن عمو رفت من موندم و اتاقی که با همه ی تلاشم برای بی توجهی نمی تونستم منکر حس خوبی بشم که از سفیدی و روشنی اون میگرفتم.

دوباره نگاهم رو دور اتاق چرخوندم و با دقتی بیشتر اشیا رو از نظر گذروندم. کاغذ دیواری با گلهای بزرگ و نقره ای ،رنگ، جذابیت خاصی به اتاق بخشیده بود و تلالوی رنگ نقره ای و سفید اشیای اتاق، بیننده رو به خلسه می برد.

چند قدم تا انتهای اتاق طی کردم و از کنار دری که متعلق به سرویس بود گذشتم در سفید کمد رو باز کردم چندین ،مانتو تونیک و شال آویزون شده بودن یک به یک نگاهشون کردم سورمه ای مشکی و خاکستری! تنها رنگایی بودن که به چشم میا آمدن.

پوزخند روی لبانم جا خوش کرد
چشمم میون تیره و روشن لباسها و اتاق چرخید تا اون لحظه نمی دونستم رنگ ها توان اینو دارن که نفس آدمو بگیرن و قلبش رو تنگ کنن!

قرار بود رنگها رو هم از من بگیرن؟! قرار بود از این به بعد چه طور زندگی کنم؟ بدون اراده و حق انتخاب؟ میارزید؟ معامله ی منصفانه ای بود؟

طاقباز روی تخت افتادم زنی بود توی دنیا که دلش پیراهن قرمز نخواد؟ یا لاک زرشکی؟ موهای بلند پرچین و شکن که لابه لاشون شکوفه های صورتی بذاره یا حتی یک گل زرد وحشی پشت گوشش؟!

کسی بود که دلش رقص نخواد یا گوشواره های گیلاس از همونا که درختش ته باغ بود و بابا میگفت دختر بچه های فامیل توی روزای گرم تابستون به گوششون آویزون میکردن. حتی من سرتاپا سیاه پوش هم دلم رنگ میخواست دنیا بدون رنگها چه فرقی با جهنم داشت؟ اونم برای منی که طبقه ی پایین همین خونه و توی اتاق کار حاج آقا، آزادی هامو به قیمت امنیت فروخته بودم.

حس میکردم بدون رنگها و آزادیهام با طناب بسته شده به پاهام نفس کم می ،یارم حتی اگه من کبوتر جلد همین خونه هم بودم وقتی به پاهام بند بود، به اوج هم که میرسیدم آسمون برام حکم قفس داشت.

کنار پنجره ایستادم و گوشه پرده رو کنار زدم تمام این دقایقی که درون اتاق گذرونده بودم حتی برای یک ثانیه هم نتونستم استراحت کنم سرم پر بود و نمی دونستم دقیقاً باید به کدوم موضوع فکر کنم.

به محوطه ی سرسبز و پر درخت مقابل خونه توی یه بعداز ظهر گرم تابستونی نگاه کردم؛ چیزی که موقع ورودم از استرس و هیجان نتونسته بودم به خوبی ببینم اینجا برام غریب بود و به همون اندازه آشنا.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان زیر سایه ی درخت توت :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی لیلا نوروزی :

خانم لیلا نوروزی متولد سال ۱۳۶۶ در رشت هستند. ایشان کارشناسی شهرسازی دارند و متاهلند.

 

رمان های لیلا نوروزی :

رمان زیر سایه ی درخت توت _ انتشارات علی

رمان عطر خیال _ انتشارات علی

رمان رد پای یاس ها _ انتشارات علی

رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم _ مجازی

رمان تا انتهای شب _ انتشارات علی

رمان تو را در گوش خدا زمزمه کردم _ مجازی

رمان همین گوشه از آسمان _ مجازی

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها