رمان سرزمین من باران میخواهد

بازدید: 7 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 7 بهمن 1402
۲ تیر ۱۴۰۳ در ۵:۴۴ بعد از ظهر
دانلود رمان سرزمین من باران میخواهد از نشمیل قربانی

معرفی رمان سرزمین من باران میخواهد :

در رمان سر زمین من باران میخواهد نشمیل قربانی قضاوت ها و چالش ها و فرهنگ‌هایی را به نمایش میگذارد که در اجتماع به شدت رنگ دارد و همین قضاوت هاست که باعث بروز اتفاقات ناخوشایند میشود. در رمان سرزمین من باران میخواهد با صحنه سازی و شخصیت پردازی درست و به نثر ساده و روان نشمیل قربانی مخاطب با اشتیاق همراه خواهد شد و تعلیق به جای رمان تا انتها هر خواننده ای را با خود تا ته داستان می‌کشاند. این رمان در سال ۱۴۰۲ از انتشارات علی به چاپ رسیده و ۴۹۸ صفحه است.

 

خلاصه رمان سرزمین من باران میخواهد :

رمان سرزمین من باران میخواهد روایت زندگی پرستش دختری مذهبی با عقاید خانوادگی مذهبیست او پرستار است و بعد از اصرار های خواهرش دل به حرف او داده و خانواده را مجبور به رفتن از محله ی قدیمی به نقطه ی پر زرق و برق دیگری میکنند اما ورود به مکان جدید سرنوشتش را دستخوش تغییر میکند و با دیدن اهورا را در محل، دلباخته اش میشود. دلباخته ی پسری که با چادر و پوشش و افکار مذهبی او چالش دارد و همین باعث شروع ورق جدید زندگی او میشود.

 

مقداری از متن رمان سرزمین من باران میخواهد ۱ :

اتوماتیک باز و چند ثانیه بعد ماشین مشکی رنگش هویدا شد. نفس عمیقی کشیدم و نگاهم را به زیر دادم ترجیح دادم نگاهش نکنم مبادا رنگ لباسش یا طرز نشستنش پشت لیفان مشکی دلم را هوایی .کند قدم هایم را به تندتر شدن تشویق کردم و پی در پی به خود نهیب زدم مبادا اختیار نگاه از دستم برود.
نگاهم مسیر سنگینی نگاهش چیزی نبود که بتوان بی خیالش شد انگشتانم را چند بار مشت کرده و باز کردم تا بادکنک هیجانم بترکد و دست از سرم بردارد. اما چیزی جز نفس نفس زدن عایدم نشد چقدر دلم سربه هوا شده بود که بر دیواره ی عقلم مشت میکوبید و دیدن او را تمنا میکرد
تا ابتدای کوچه را چون آرزوهای دور کنکاش میکرد اما
ناخودآگاه اخم کردم و لبم را گاز گرفتم. تندتند به خود تشر زدم تا دست از بی جنبه بازی بردارد صدای برهم خوردن در ماشینش باعث شد نفسی از سر آسودگی بکشم. حداقل دیگر نگاه خیره اش دنبالم نمی کرد. صدای چرخش چرخ های ماشینش هیجانم را آب کرد چیزی تا رد شدنش و آسودگی خیال من نمانده بود صدای چرخها کمی اوج گرفت و من سر به زیر منتظر بودم از کنارم رد شود اما زهی خیال باطل ماشینش را کنارم متوقف کرد و باعث شد با چشمانی که رنگ تعجب را به اطراف میپاشید نگاهش کنم پوزخندی نابجا روی لبهایش رژه می رفت.

 

مقداری از متن رمان سرزمین من باران میخواهد ۲ :

با ژستی که یک دستش به فرمان و دست دیگر پایین بود، سرکج کرد آل استار و با دمپا گشاد نمی پوشن خوش تیپ چادر تو کنار نمی ذاری حداقل خزوخیل نپوش
ابروانم بالا رفت. نگاهش از لابه لای آن مژگان پر و تابدار مشکی به نگاهم تنه زد و پوزخندش عمیق تر شد تا بیایم حلاجی کنم چـ می گوید، شیشه را بالا داد و پا روی گاز گذاشت قدمهایم به هیچ رسید و نفسم بر باد رفت رفتنش را
دود اگزوز ماشینش را ناپدید شدنش در پیچ و خم خیابان را دیدم و کلماتش را در ذهنم دوره کردم.
کفش هایم؟ از کفشهایم گفت؟!
نگاهم به زیر افتاد و روی کتانیهایم دو دو زد دمپای شلوارم اجازه می داد فقط قسمتی از کفشهایم پیدا باشد ناخودآگاه از ساق شلوارم را بالا کشیدم. کتانی هایی که همین سه هفته پیش با حقوقم خریدم و تمام ذوق و شوقم را برایش خرج کردم.
تیپم را مسخره کرد؟ به آنی تمام حس خوبی که از کفش هایم داشتم پر کشید. به نظرش قابل تمسخر بودم چادرم که هیچ حتی لباسهایم در نظرش هیچ و پوچ بود! شلوار را رها کردم نگاهم در کوچه چرخ خورد، کاش باز میگشتم و لباسم را عوض میکردم اما فکر به کمد لباسهایم باعث شد بارقه ی امیدی که میرفت جان بگیرد به یک باره نیست و نابود شود.
فقط با دو جمله ی کوتاه توانست تمام احساسات نابم را لگدمال کند و مرا از داشته هایم ناامید! به چشمش نمی آمدم و این به چشم نیامدن باعث جراحت
قلبم می شد، قلبی که از یک ماه پیش به اسارتش درآمده بود.

 

مقداری از متن رمان سرزمین من باران میخواهد ۳ :

یک ماه پیش؟ نمی دانم شاید هم زودتر مثلاً آن روزی که برای اولین بار او را از دور دیدم، یا شاید روزی که برای دیدن خانه آمدیم! اما خوب میدانم وقتی کاسه ی آش را در دستش گذاشتم نه فقط آن کاسه که قلبم را هم به نگاهش پیشکش کردم.
لب گزیدم از سرنوشتی که قادر به تغییرش نبودم. دیگر نمی توانستم به آن روز بازگردم و قلبم را پس بگیرم گرچه تصمیمی هم برایش نداشتم. من قلبم را با کمال میل باخته بودم و انگار از این باختن لذت هم می بردم بدجور مدهوش چشم مستش شده بودم و اجازه داده بودم در خیالهایم قدم بردارد. کاش بـه چشمش می آمدم، کاش!
انگار چشمانش را به خواب قرض داده بود تا مرا نبیند. آهی از انتهایی ترین قسمت قلبم که دچار لرزش از حرفهایش بود بیرون فرستادم. داشت دیر می شد و ایستادن هیچ کمکی نمی کرد. وقتی قرار نبود تیپ و لباسم عوض شود پس چاره ای جز رفتن نداشتم
با اینکه حس بدم هنوز پابرجا بود راه افتادم ابتدای کوچه را به سمت چپ و خیابان اصلی پیچیدم و با چادر لباسهایم را کامل استتار کردم. به محض رسیدن به خیابان اصلی بی معطلی تاکسی گرفتم و برخلاف همیشه که مسیری را پیاده طی میکردم ترجیح دادم زیاد در چشم نباشم حسی موذی در اطرافم جولان میداد و فکر میکردم همه ی دنیا چشم شده اند و نگاهم میکنند و حتماً در دلشان به کفش و شلوارم نیشخند می زنند. حس بدم باز دستانم را به کار گرفت و درون تاکسی هم چادرم را کامل زیر چانه گرفتم.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان سرزمین من باران میخواهد :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی نشمیل قربانی :

سر کار خانم نشمیل قربانی با نام مستعار گیسوی پاییز متولد سال ۱۳۶۰ هستند. ایشان متاهلند و از سن ۱۶ سالگی شعر نویسی و‌ متن های کوتاه را برای نوشتن انتخاب کردند اما نویسندگی را به صورت حرفه ای از سال ۱۳۹۲ آغاز کردند.

 

آثار نشمیل قربانی :

رمان آتش عشق من _ فایل مجازی
رمان سرزمین من باران میخواهد – انتشارات علی
کتاب رمان آدم و حوا‌ _ انتشارات آئی سا
رمان برزخ.. اما _ انتشارات آئی سا
رمان پیشکش _ فایل مجازی
رمان شکیبا باش _ فایل مجازی
رمان ثانیه های عاشقی _ فایل مجازی
کتاب رمان عطر یوسف شمیم یاس _ انتشارات آئی سا
رمان تندیس ساحلی _ انتشارات آئی سا
رمان مرا با تو همنفسی است _ فایل مجازی
رمان ترنج _ فایل مجازی
رمان ساعت زندگی هفت و پنجاه و نه دقیقه است _ درحال تایپ مجازی
رمان یاس _ چاپ شده از انتشارات ری را

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها