رمان هتل شیراز

بازدید: 14 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 11 خرداد 1403
۲ تیر ۱۴۰۳ در ۵:۳۲ بعد از ظهر
دانلود رمان هتل شیراز از پریسا شکور

معرفی رمان هتل شیراز :

رمان هتل شیراز به قلم طوفان خاموش، روایت زندگی یکی از کله گنده‌های شیراز است.
پویان کیهانی، مردی سی ساله و جدی که به عشق هیچ اعتقادی نداره.
در عین حال دختری کم سن و سال و بی پناه به اسم الین رو داریم که خدمتکار یکی از هتل های پویان میشه.
عشق میان پویان و الین جوانه میزنه و پویان جوری به دختر داستانمون دل میبنده که اونو تو حصار خودش زندانی میکنه.
رمان هتل شیراز به قلم طوفان خاموش، داستانی از عشق است.
عشقی ناخواسته که هردوی آن ها را وابسته‌ی هم می‌کند.
در ژانر عاشقانه و هیجانی نوشته شده است و یکی از محبوب ترین کارهای این نویسنده که خوندنش به شما توصیه می‌شه.

 

مقدمه رمان هتل شیراز :

به نام آنکه اگر حکم کند…ما همه محکومیم…

 

خلاصه رمان هتل شیراز :

رمان هتل شیراز به قلم طوفان خاموش، داستان زندگی کله گنده‌ی شیراز، پویان کیهانی است.
مردی خشن و قدرتمند که دل به خدمتکار هتلش میبنده و اون رو تو حصارش حبس می‌کنه…

 

مقداری از متن رمان هتل شیراز :

توی ماشین سکوت بینمون برقرار بود.
ایندفعه پویان بود که سیستم رو روشن کرد.
” حس میکنم عشقه، دردی که دنیامو بغل کرده… حال و هوای من تا برنگردی برنمیگرده! وقتی ازم دوری دلتنگی رو قلب من آواره، هرجا برم فکرت حتی یه شب تنهام نمیذاره…
حالِ دلم با تو خوشه، بُغضت صدامو میکُشه این عشقه! هرجا که میرم مقصدی با من به دنیا اومدی این عشقه!
وقتی ازم دوری دنیام جهنمه، حس میکنم هوا کمه! هرجا برم دورم، هرجا بری دوری، غربت تموم عالمه!
وقتی ازت دورم، قلبم نمیزنه، این حال هرشب منه، دنیا بدون تو زندون بی دره، بغضه که گریه میشه یک سره ”
صدای تپش قلبم رو به وضوح میشنیدم. محال بود پویان آهنگی گوش بده که مناسب حالش نباشه!
نگاهش اخم داشت و این سکوتش منو آزار میداد.
چرا یه بار درنمیومد ازم بپرسه توی این دوسال چی به روزت اومد؟! یه بار نمیپرسه چرا رفتی.
کاش حرف میزد حداقل الان که زنش بودم و اونقدر بهش نزدیک، باید منو بازخواست میکرد اما فقط داشت عذابم میداد بدون اینکه از دردای من خبر داشته باشه.
یه صدایی درونم منو خفه کرد
” مگه تو ازش پرسیدی که این مدت چی کشید؟! ”
شیشه های ماشین رو تا آخر پایین داد و سیگارشو آتیش زد و من تازه به عمق فاجعه پی بردم!
چشمم روی صورت غرق خواب السا بود.
اگه پویان شیشه ها رو پایین کشید فقط به خاطر السا بود وگرنه ترجیح میداد هردومون توی اون دود غرق بشیم تا جایی که به مرز خفگی برسیم.
_ تو که به کشیدن سیگار حساس بودی؟!
پک عمیقی به سیگار زد و دودش رو محکم بیرون داد
_ به دوری از تو هم حساس بودم!
تمام دود سیگارش رو به ریه هام فرستادم.
خواب بودم یا بیدار؟ به دوری از من حساس بود؟
پوزخندی زد
_ ولی میبینی که عادت کردم.
سیگار نیمه سوخته رو توی دستش فشرد
_ هم به نبودت هم به سیگار!
صورت جمع شده اش به خوبی نشون میداد که دستش داره میسوزه!
یه دستم زیر سر السا بود. دست آزادم رو به یکی از انگشتاش رسوندم و دستشو به طرف خودم کشیدم.
دیگه نتونستم تحمل کنم. انگشتاش رو از هم باز کردم . لبای تبدارم رو کف دستش نشوندم و بوسیدم.
جای داغ سیگار منو متعجب کرد. انگار مال الان نبود و قبلا هم چنین کاری کرده بود.
ماشین رو داخل پارکینگ هتل برد.
دستشو محکم گرفتم تا نتونه پیاده بشه
_ صبر کن پویان!
سرشو به طرفم چرخوند. چشماش قرمز بود
میخواستم بهش بگم منم بدون تو زندگیم جهنم بود ولی نتونستم.
حرفمو قورت دادم
_ چی میخواستی بگی؟
_ مواظب خودت باش!
گاهی جمله ی مواظب خودت باش، میتونه معنای زیادی داشته باشه.
سری تکون داد و از ماشین پیاده شد.
دوباره مثل قبل هتل رو از نظر گذروندم.
_ من یه کم هتل رو تماشا میکنم بعد میام داخل. اگه میترسی فرار کنم میتونی السا رو با خودت ببری.
_ نمیترسم ولی میبرمش تا راحت تر بتونی مشغول تماشای آرزوی محالت بشی!
السا رو دادم بغلش و طولی نکشید که از جلوی دیدم کنار رفت.
هرچی توی خودم دنبال اون حس قدیم گشتم خبری ازش نبود. هنوزم خود هتل منو به وجد میاورد اما اونقدر درگیر پویان شده بودم که دستیابی به هتل برام کمرنگ شده بود.
یه روزی حاضر بودم زندگیمو بدم تا سهام دار هتل شیراز بشم اما الآن حاضر بودم جونمم بدم تا اون روزی که بابام بهم گفت پویان میخواسته انتقامشو از طریق من بگیره از صفحه ی زندگیم حذف بشه!

_ مالکیت این هتل رویای خیلی از آدماست.
با شنیدن صدای وکیل جا خوردم.
پس دنبالمون تا  اینجا اومده بود! اما چرا؟
برگشتم و پشت سرم رو نگاه کردم.
با فاصله ازم ایستاده بود.
_ اتفاقی افتاده آقای راد؟
نگاهش مثل همون روز توی بازار، کنجکاو و جستجوگر بود
_ اتفاق که همون دوسال قبل افتاد.
حالا وقتش بود. حرفاش منو بیشتر تحریک کرد تا تردید رو کنار بذارم و سوالامو به زبون بیارم.
چند قدم به طرفش رفتم
_ اتفاقا دنبال فرصت بودم تا ازتون یه چیزایی بپرسم…
انگار خودشم دنبال چنین فرصتی بود
_ در مورد هتل؟
از حرفش چیزی متوجه نشدم ابروهام توی هم گره خورد
_ هتل؟ مگه در مورد هتل چیزی هست که من خبر ندارم؟
لبخند کمرنگی زد
_ بهتره یه جا بشینیم مثل اینکه وقتشه حرف بزنم چون آقای کیهانی فعلا قصد زبون باز کردن نداره.
قلبم داشت میومد توی دهنم. فکر نمیکردم وکیل حرفی برای گفتن داشته باشه اما حالا با اومدنش سورپرایز شده بودم .
جایی برای نشستن پیدا نکردیم و چون نمیتونستم زیاد از هتل دور بشم یه جایی که رفت و آمد کمتر بود ایستادیم.
نگاهشو از هتل گرفت و به من دوخت
_ روزی که آقای کیهانی به من گفت اسناد هتل رو آماده کنم تا اونو تمام و کمال به نام تو بزنه نتونستم خودمو راضی کنم.
با این حرفش انگار سطلی پر از آب یخ روی سرم خالی کردن.
با چشم های گشاد شده منتظر موندم تا ادامه بده
_ تا چند وقت از عمد آماده نمیکردم و به بهانه های مختلف طولش میدادم تا بتونم راضیش کنم یه زن ارزش اینو نداره که تمام زندگیتو به پاش بریزی.
پوزخندی زد و ادامه داد
_ این تجربه ی شخصی نبود، بر اساس پرونده هایی که حل کرده بودم میتونستم بهش ثابت کنم. اما هرچقدر تلاش کردم بیفایده بود . میدونی چرا؟!
دنبال چیزی بودم تا بهش چنگ بزنم. سستی زانوهام داشت منو از پا درمیاورد.
وقتی سکوتمو دید ادامه داد
_ چون هربار آقای کیهانی از چیزی برام میگفت که توی منطق من وجود نداشت!
صدای لرزونم رو به سختی بیرون کشیدم
_ از چی؟
سری از روی تاسف تکون داد
_ عشق!
صدای انفجار مهیبی توی مغزم پیچید!
دو سال و نیم عمرم رو بد باخته بودم … خیلی بد!
ناخواسته صدام بالا رفت
_ دروغه! اون فقط قصدش انتقام بود چطور میتونسته از داراییش واسه دختر دشمنش بگذره؟!
خونسرد جواب داد
_ بهش گفته بودم این کلمه زندگیشو به باد میده اونقدر باور نکرد تا به حرفم رسید. روزی که قرار بود عقد کنین به عنوان مهریه میخواست مالکیت کل هتل‌شیراز رو به نامت بزنه!
پس اون برگه هایی که مامان میگفت اون روز سوزونده بود این بوده!
دیگه نتونستم روی پاهام بایستم.
زانوهام سست شد و بی اراده روی زمین نشستم.
_ آدم عاقل هیچوقت بدون حرف زدن و سؤال پرسیدن قضاوت نمیکنه. اگه بهت بد کرده بود و شواهد و مدارک، اینو بهت ثابت کرده بود باید اونا رو میکوبیدی توی صورتش و ازش توضیح میخواستی نه این کار بچگانه ای که کردی و خودت و بچشو ازش دور کردی!
نگاه متاسفش رو هنوزم حس میکردم
_ تو از اون یه آدم روانی ساختی! هرکی بهش برسه باید با آمادگی بیاد طرفش چون ممکنه جنازش بره بیرون. چطور میخوای اینا رو جبران کنی؟
چند قدم دور شد اما باز برگشت
_درضمن اگه میخواست ازت انتقام بگیره هیچوقت به این نرمی باهات رفتار نمیکرد. من بیشتر از این نگران بودم که بعد از پیدا کردنت چه بلایی قراره سرت بیاره اما فهمیدم همون عشقی که میگفت هنوزم توی وجودش زندست! انتظار نداشتم عقدت کنه.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان هتل شیراز :

رمان هتل شیراز به قلم طوفان خاموش را، به صورت فایل مجازی فروشی، از کانال شخصی نویسنده می‌توانید تهیه کنید.

https://t.me/+V6tXu0IuEbFjNDM8

 

بیوگرافی پریسا شکور :

پریسا شکور نویسنده و رمان نویس با نام مستعار طوفان خاموش، بیست و هفت ساله ساکن شهر شیراز هستن.
نویسندگی رو از پنج سال پیش شروع کردن و با سبک قلم خاص و موضوع های زیباشون، خواننده های زیادی رو به خودشون جذب کردن.

 

آثار پریسا شکور :

رمان فستيوال – درحال تایپ
رمان لاوندر – درحال تایپ
رمان مارتینی – درحال تایپ
رمان الارز – درحال تایپ
رمان رقاص – درحال تایپ
رمان هتل شیراز ‌- درحال تایپ
رمان موسیقی شب – درحال تایپ
رمان شرور – درحال تایپ

 

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها

رمان شناس