معرفی رمان هیژا :
در رمان هیژا قرار است داستان انتقامی سخت از کسایی که زندگی ژیار (هیژا) رو نابود کردند رو بخونیم و لذت ببریم. روایت پسری که برای حفاظت از مادر و برادرش مجبور به فداکاری نی شود و مجبور است تن به شغلی بدهد که از تنفر دارد. شغل خانوادگی شان که چیزی جز مرگ و سیاهی و قتل در آن ندارد….
رمان هیژا به قلم مهری هاشمی در سال ۱۴۰۲ از اپلیکیشن باغ استور منتشر شده است.
مقدمه رمان هیژا :
تو تاریکی این سکوت
گز گز تلخ بودنم
مثل یه شعر بی حساب
گرم از تو سرودنم
همه دنیا میگن به هم
این دیوونه خوب بشو نیست
دارو و قرص من تویی
چیزای توی کشو نیست
زنجیر دور دست پام
یه روزی مثل موم میشه
دنیارو آتیش میکشم
روزای شوم تموم میشه
به جای خون توی رگام
انبار باروت جمع شده
زیرفشاراین حصار
کمرم دیگه خم شده
برگرد به این اتاق سرد
تا دیوونت نگات کنه
تو برگردی من خوب میشم
کاش که یکی صدات کنه
مهری هاشمی
خلاصه رمان هیژا :
رمان هیژا به قلم مهری هاشمی روایت زندگی ژیار راشد است. مردی از تبار کُرد که برای حفاظت از مادر و برادرش در مقابل پدر مستبدش به اجبار مجبور به قبول شغل اجدادیشون میشه.
شغلی که به جز و مرگ و خون هیچ چیز دیگه ای نداره، طی یک اتفاق واسه نابودیش اقدام به قتلش میکنن که همسر و فرزندش کشته میشن، ژیار به کما میره و بعد از اون داخل یه آسایشگاه روانی بستری میشه با اومدن ماهلین و دیدن ژیار روند داستان شکل میگیره و ادامه رمان هیژا …
مقداری از متن رمان هیژا :
دستهاش رو از هم باز کرد و نگاهی به نقاشی وحشتناکی که کشیده بود انداخت و با همهی توانش فریاد کشید.
– خیلی وقته منتظر این روز بودم، اینجا محشره زندگی توئه لاشخور، وقت حساب پس دادنه.
آب دهن تلخ شدهم رو از حس وحشتی که صداش بهم منتقل میکرد قورت دادم.
نگاهم مدام بین اون دو مرد در گردش بود.
یکی با صلابت ایستاده و اون یکی با تن خونی و توانی که ازش گرفته شده بود، زیر پاش از درد به خودش میلولید اما نمیترسید.
نترسیده بود که دهن باز کرد و من از وحشت هین کشیدم.
– این حق توئه که انتقام بگیری ولی کاری که من کردم هم حقم بود. پشیمون نیستم، اگه برگردم به عقب باز این کارو میکنم. بازم نابودت میکنم باز همهی هستیت رو ازت میگیرم.
ترسیده لبم رو گزیدم و مشتم رو توی خاکی که روش نشستم فرود آوردم و با درد زمین رو چنگ زدم.
چطور نمیترسید؟
چطور این حرف رو به اون مرد که هیچ فرقی با طوفان نداشت میزد؟!
اون مثل گردباد، خشمگین و درنده به اینجا دمید و هر چیزی که جلوی دستش بود رو نابود کرده بود.
چرا وحشت نمیکرد؟!
چرا نفسش قطع نمیشد؟!
چرا لال نمیشد؟
بهش نگاه کردم.
تنش میلرزید، از خشم بود و درد، کاش اگر اون لعنتی لال نمیشد، مرد زخم خورده ی روبه روم کر میشد.
اما نه شنید و سکوت کرد.
سکوتش من رو بیشتر میترسوند، خیلی بیشتر از فریادش، وقتی سکوت میکرد یعنی مصمم بود، یعنی کاری که باید رو میکرد.
دستهاش رو پایین انداخت و اسلحهی توی دستش رو سمت پیشونی اون مرد گرفت.
وحشت زده دستم رو بلند و سعی کردم با زبون لال شدم یه کلمه بگم:
– نه.
اما اینقدر صدام پایین بود که شنیده نشد.
تمام تنم از حرارتِ ایجاد شده از این آتیش عظیم میسوخت و عرق از فرق سرم تا تیرهی کمرم میچکید.
– تو میمیری به دست من، فرشتهی مرگت… هیژا.
سکوت همه جا رو گرفت.
حتی دیگه صدای جرقههای سوختن چوبها به گوشم نرسید.
یه بوق ممتد مثل ایستادن ضربان قلب تو گوشم پیچید و بنگ…
شکلیک کرد و من جیغ کشیدم.
دیدن اون سوراخ کوچیک دقیقاً وسط پیشونیش باعث شد عق بزنم.
چشمهام درشت شد و تنم توی این جهنمی که گیر افتادیم شروع کرد به لرزیدن مثل زمستون، کنار اون آتیش عظیم.
حس کردم دونههای برفه که تن یخ زدهم رو تو چلهی تابستون بغل گرفته.
چشمهام وقتی بسته شد که با درد فریاد کشید
سرش رو سمت آسمون گرفت و از ته دل با صدای مردونه و خشنش فریاد کشید:
– خداااااا
داشت دردش رو بیرون میریخت، عذابش رو، تمام گریههایی که میتونست بکنه و نکرد، تمام عفونتی که قلبش رو مغزش رو مسموم کرده بود رو با فریادش بیرون میریخت.
با دو زانو کنار اون جنازه زمین خورد و به فریاد پر دردش ادامه داد.
خم شد و مشتش رو زمین کوبید و من این درد رو میفهمیدم، من این غصه رو میفهمیدم.
باید تسکین میشدم، باید این درد رو کم میکردم اما…
نحوه تهیه و مطالعه رمان هیژا :
دانلود رمان هیژا اثر مهری هاشمی، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:
بیوگرافی مهری هاشمی :
سیده مهری هاشمی هستم، اهل گیلان شهر دریا، متولد زمستانم، بهمن برفی ۱۳۶۵. ساکن تهرانم، متاهل هستم و متعهد. عاشق نوشتنم و از خوندن کتاب لذت میبرم. رمان نوشتن رو از ۱۵ سالگی شروع کردم اما از سال ۹۷ حرفهای دست به قلم بردم و سعی کردم هر روز یه چیز جدید یاد بگیرم تا بتونم سطح قلمم رو بالا ببرم.
آثار مهری هاشمی :
رمان افسون سردار – رایگان مجازی اپلیکیشن باغ استور
رمان نزدیکتر از سایه – مجازی فروشی
رمان تو یه اتفاق خوبی – مجازی فروشی
رمان هیژا – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان مه ربا – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان معانقه – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
کتاب رمان عاشقت میکنم – انتشارات ندای الهی
کتاب رمان بهار زندگی من – انتشارات ندای الهی