رمان دلارای

دانلود رمان دلارای از حنانه فیضی

معرفی رمان دلارای :

رمان دلارای به قلم حنانه فیضی، داستان یک دختر از خانواده‌ی مذهبی است.
دلارای، تک دختر حاج فرهمند که در دام عشق الپ ارسلان میفتد.
پسری که به تازگی از دبی برگشته و اهل ماندن با دخترهای کم سن سال نیست.
همه چیز را در یک شب می‌بیند، حتی دلارای که حاضر می‌شود به خاطر عشقش خودش را تسلیم او کند.
رمان دلارای به قلم حنانه فیضی، سرنوشت دختری را نشان می‌دهد که به خاطر رابطه نامشروع از خانه و خانواده طرد می‌شود و…

 

خلاصه رمان دلارای :

رمان دلارای به قلم حنانه فیضی، روایت گر دختری به اسم دلارای است.
تک دختر حاج فرهمند!
با دیدن الپ ارسلان، پسر دوست پدرش که به تازگی از دبی برگشته عاشقش میشه و حاضر میشه برای رسیدن بهش خودش رو تسلیمش کنه.
اما به خاطر این رابطه نامشروع از خانواده طرد میشه و…

 

مقداری از متن رمان دلارای :

دیدن خون روی سرامیک های سفید رنگ آشپزخانه حالش را دگرگون کرده بود
دخترک برای جنین کم مانده بود از انگشت هایش بگذرد و این فداکاری ها در خانواده او کمیاب بود…
پدر و مادر خودش و حتی دلارای عادت به جنگیدن برای بچه هایشان نداشتند
او ، دلارای و برادرهایش ، هومن و هنگامه…
آن ها همیشه قربانی آبروی خانواده بودند اما دلارای با تمام بچه‌گی اش برای جنین مادرانه خرج می‌کرد
با این همه قصد کوتاه آمدن نداشت
هرگز!
او را چه به پدر بودن؟!
حتی خود دلارای هم برایش همیشگی نبود چه برسد به بچه‌اش!
پشت سر دلارای که وارد اتاق شد با خشم دندان روی هم فشرد
پوسترهای بزرگ نوزاد و قاب عکس های بچه های چندماهه اعصابش را به بازی گرفتند
موهایش را چنگ زد و نگاه تهدیدآمیزی به دلارای انداخت اما دخترک در این دنیا نبود
با لبخند کمرنگی به تصویر مادر و نوزاد روی دیوار خیره مانده بود
زن عینک قرمز رنگی به چشم زد و از پشت میز بلند شد
_ بشین عزیزم ، خوش اومدید
پانسمان دستت برای چیه؟
دکتر از پشت میز بلند شد و سرتکان داد
_ بخواب روی تخت عزیزم ، چند ماهته؟
آلپ‌ارسلان کلافه خودش را روی کاناپه انداخت و موهایش را چنگ زد
پشیمان شد!
چرا قول داده بود فردا برای سقط نروند؟!
یک دقیقه تحمل این وضعیت را نداشت
صدای خنده گرفته دلارای را از پشت پرده می‌شنید و پچ پچ هایش…
انگار نه انگار او هم در اتاق است!
_ آره … براش لباس سایز صفر‌ نخریدم!
انقدر گفتن وزنش زیاده بزرگ تر خریدم
دلارای بی توجه به او روی صندلی نشست و سلام کرد
آلپ‌ارسلان از میان دندان های بهم چفت شده هشدار داد
_ اشتباه اومدیم مثل اینکه ، قرار بود دستش معاینه شه
دکتر با خونسردی نگاهی به انگشت های دختر انداخت
_ پانسمان شده دستشون
اگر مشکلی داشت پاسنمان نمیکردن خیالتون راحت
چه اتفاقی افتاده؟ ضربه ای به شکم با کمرتم خورده عزیزم؟
دلارای آرام سر تکان داد
_ نه ، دستم بریده
_ امروز استرس داشتی؟ حرکات بچه عادی بوده؟
_ استرس داشتم…
_ خونریزی چی؟
_ فقط لکه بینی
دکتر از پشت میز بلند شد و سرتکان داد
_ بخواب روی تخت عزیزم ، چند ماهته؟
آلپ‌ارسلان کلافه خودش را روی کاناپه انداخت و موهایش را چنگ زد
پشیمان شد!
چرا قول داده بود فردا برای سقط نروند؟!
یک دقیقه تحمل این وضعیت را نداشت
صدای خنده گرفته دلارای را از پشت پرده می‌شنید و پچ پچ هایش…
انگار نه انگار او هم در اتاق است!
_ آره … براش لباس سایز صفر‌ نخریدم!
انقدر گفتن وزنش زیاده بزرگ تر خریدم
حتی صدای خنده های دکتر هم از نظر ارسلان نفرت انگیز می‌امد
_ نوزاده! نکنه رفتی برای بچه چندماهه لباس خریدی؟ تو ساکش فقط لباس سایز صفر بذار
برای لباس های بعدی ان‌شاالله خودت استاد میشی
بعدم تا دنیا نیاد نمیشه وزنش رو حدس زد
تو فقط تو ماه های باقی مونده حواست به تغدیه‌ات باشه و حتما پیاده روی کن
ارسلان چانه‌اش را مالید و پوف کشید
صدای دکتر بالا رفت
_ بفرمایید اینجا آقای پدر کوچولوتونو ببینید
ایستادید اونجا چرا؟
جوجه‌امون دلتنگ باباشه
نگران نباشید ، خجالت هم نکشید
بچه اولتونه؟
آلپ‌ارسلان ناخوداگاه از روی کاناپه بلند شد و دلارای تلخ لبخند زد
_ آره
زن پرده را کنار زد و دوباره درخواست کرد نزدیک شود
هم زمان با خنده سرتکان داد
_ همونه پس! نگران نباشید برای بچه‌ی بعدیتون از این استرس و وسواس ها روی وزن و بقیه موارد خبری نیست . من همیشه میگم پدر و مادر تازه با بچه دوم به بعد شیرینی بچه‌داری رو می‌فهمن.  برای اولی انقدر استرس داری که نمیفهمی کی به دنیا اومد و دو سه ساله شد …

نگاه آلپ‌ارسلان روی صفحه سیاه و سفید خیره ماند
خدارا شکر کرد که چیزی تشخیص نمیدهد اما زن انگار قصد جانش را داشت!
انگشتش را روی صفحه گذاشت و ذوق زده ، طوری که انگار اولین سونوگرافی‌اش است با صدایی بچگانه گفت
_ سلام بابایی ، من اینجام
آلپ‌ارسلان دستش را به گوشه تخت گرفت و آب دهنش را فرو داد
لعنت به تو دلارای!
لعنت به روزی که مثل احمق ها تصمیم گرفتی قرص های جلوگیری را مصرف نکنی
_ این دستمه ، این پاهای کوچولومه
حیا میا هم اصلا ندارم پاهامو باز گذاشتم انگار نه انگار سه نفر اومدن مهمونی!
دلارای دستش را جلوی دهانش گرفت و اشک ریخت
آلپ‌ارسلان و او…
سونوگرافی و تصویر اهورا
ایرادی داشت اگر برای چنددقیقه بیشتر این خوشبختی دوام می‌آورد؟
_ اینم سرمه مامان و بابا
سالم سالمم و ان‌شاالله تا چندوقت دیگه میتونید بغلمم کنید
مامانمم درست گفته … احتمالا حسابی تُپُلی باشم و تا چندسال باید مواظبم باشید چون هرکس بیاد خونمون قراره لُپامو حسابی بکشه
الانم میتونید صدای قلبمو گوش کنید
آلپ‌ارسلان پلک هایش را روی هم فشرد و زن صدای ضربان را پخش کرد
_ حالم خوبه و دارم تو شکم مامانم شیطونی میکنم به شرطی که باباییم قول بده حواسش به مامانم باشه که دیگه استرس نگیره و این لکه‌بینی ها تکرارنشه!
دلارای با صورت خیس از اشک به آلپ‌ارسلان خیره شد
چرا احساس میکرد رنگ پریده و بهت زده است؟
اصلا مگر او حسی به پسرکش داشت؟
زن حوله‌ی یک بار مصرفی سمت آلپ‌ارسلان گرفت و او اخم کرد
دکتر اما انگار ترسی از ابروهای درهمش نداشت که با تحکم اشاره زد
_ لطفا به خانمتون کمک کنید
دلارای لب گزید و ارسلان بی توجه به دست دراز شده‌ی زن رو به او اشاره زد
_ پاشو
دکتر متوجه شرایط غیرعادی‌اشان شده بود
متوجه بی میلی مرد و عصبانیتش
متوجه غم چشمان دختر کم سن و ترسش
دستش را روی شانه دلارای گذاشت و تکرار کرد
_ ژل چسبناکه و مدت طولانی روی پوست بمونه ممکنه ضرر داشته باشه
لطفا کمکمش کنید تمیزش کنه
گفت و همانطور که می‌ایستاد با شوخی ادامه داد
_ مسئولیت پذیر باشید که بزودی سه نفره میشید و ارزو میکنید چنددقیقه این روزهای دونفریتون برگرده!
آلپ‌ارسلان تنها برای خفه شدن صدای زن حوله را از دستش گرفت و با انگشت هایی منقبض شده آن را روی شکم برآمده‌ دخترک کشید
دلارای ناخواسته لبخند زد
چه روزهایی که حسرت دونفره بودن بقیه را در جلسات سونوگرافی خورده بود!
دکتر بالاخره رضایت داد و با لبخند سمت میزش راه افتاد
_ پاشو عزیزم
گریه هم نکن کوچولوت حالش خوبه اما ترس و حال بد مامانشو حس میکنه
فیلم ترسناک، رمان غمگین ، هیجان زیاد ، بحث و دعوا و نگرانی تعطیل
یک محیط خیلی آروم و پر از آرامش تا زمانی که ان‌شاالله جوجه‌تونو به سلامت بغل بگیرید

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان دلارای :

رمان دلارای به قلم حنانه فیضی، به صورت آنلاین و در حال تایپ در کانال تلگرام نویسنده قابل مطالعه می باشد.

https://t.me/+Y-1rrbiR-oFmNjZk

 

بیوگرافی حنانه فیضی :

حنانه فیضی، بیست و یک ساله و ساکن تهران است. سه رمان آنلاین دارد و به تازگی پا به عرصه‌ی نویسندگی گذاشته است.
سبک نوشتن خاص خودش را دارد و ژانرهایی که انتخاب می‌کند سلیقه‌ی بسیاری از مخاطبین است.

 

آثار حنانه فیضی :

رمان ماتیک – درحال تایپ
رمان دلارای – درحال تایپ
رمان مرگ ماهی – درحال تایپ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین رمان‌ها

دانلود رمان سال بد از صدف. ز
رمان سال بد
دانلود رمان دلهره از یاسی
رمان دلهره
دانلود رمان آصلان از مائده قریشی
رمان آصلان
دانلود رمان آموت از ملیکا شاهوردی
رمان آموت
دانلود رمان نوازشم کن از مریم پیروند
رمان نوازشم کن
دانلود رمان معجون از مریم پیروند
رمان معجون
دانلود رمان تاوان از شبنم خلیلی
رمان تاوان
دانلود رمان غضب از شیوا اسفندی
رمان غضب
دانلود رمان شعله های سوزان از مریم پیروند
رمان شعله های سوزان
دانلود رمان زوال از مریم پیروند
رمان زوال
دانلود رمان بونسای تخس از لیلا محمدی
رمان بونسای تخس
دانلود رمان سوژه از ملیکا شاهوردی
رمان سوژه

پر بازدیدترین رمان‌ها

دانلود رمان نسب از آرزو نامداری
رمان نسب
دانلود رمان اکالیپتوس از سبا سالاری
رمان اکالیپتوس
دانلود رمان به طعم تمشک از بنفشه و رعنا
رمان به طعم تمشک
دانلود رمان هیژا از مهری هاشمی
رمان هیژا
دانلود رمان دوباره سبز میشویم
رمان دوباره سبز میشویم
دانلود رمان بی گناهان به نویسندگی آزیتا خیری
رمان بی گناهان
دانلود رمان شاه و نواز از نیلوفر قائمی فر
رمان شاه و نواز
دانلود رمان آناهیتا باران کن از آتوسا ریگی
رمان آناهیتا باران کن
دانلود رمان تقاص از هما پور اصفهانی
رمان تقاص
دانلود رمان کوچه دلگشا به قلم آزیتا خیری
رمان کوچه دلگشا
دانلود رمان ما ماه و ماهی بودیم به نویسندگی زهرا ارجمندنیا
رمان ما ماه و ماهی بودیم
دانلود رمان عشق 52 هرتزی از نیلوفر قائمی فر
رمان عشق 52 هرتزی

پربحث‌ترین رمان‌ها

دانلود رمان بی گناهان به نویسندگی آزیتا خیری
رمان بی گناهان
دانلود رمان دژ آشوب از زینب ایلخانی
رمان دژ آشوب
دانلود رمان رگا از
رمان رگا
دانلود رمان با سنگ ها آواز می خوانم
رمان با سنگ ها آواز می خوانم
دانلود رمان یادداشت های یک گمشده
رمان یادداشت های یک گمشده
دانلود رمان نیلوفری در مرداب
رمان نیلوفری در مرداب
دانلود رمان سبز و قرمز
رمان سبز و قرمز
دانلود رمان سال بد از صدف. ز
رمان سال بد
دانلود رمان نسپارم دل
رمان نسپارم دل
دانلود رمان هکاته
رمان هکاته
دانلود رمان درخت عروسک
رمان درخت عروسک
دانلود رمان حمام زاچی
رمان حمام زاچی

رمان‌های پیشنهادی

دانلود رمان سال بد از صدف. ز
رمان سال بد
دانلود رمان دژ آشوب از زینب ایلخانی
رمان دژ آشوب
دانلود رمان طالع ترنج از الهه افرنگ
رمان طالع ترنج
دانلود رمان روژیار از سارا.ص
رمان روژیار
دانلود رمان هاوژین از الهه افرنگ
رمان هاوژین
دانلود رمان خانم کوچولو از سروناز روحی
رمان خانم کوچولو
دانلود رمان مامان من خوبم از رویا قاسمی
رمان مامان من خوبم
دانلود رمان مروارید از فاطمه افشار
رمان مروارید
دانلود رمان شعله های سوزان از مریم پیروند
رمان شعله های سوزان
دانلود رمان تاوان از شبنم خلیلی
رمان تاوان
دانلود رمان ماتیک از حنانه فیضی
رمان ماتیک
دانلود رمان مست و مستور از الهه آتش
رمان مست و مستور

تبلیغات

رمان

دانلود رمان

بویر نیوز

شهرک چیتگر

دانلود رمان عاشقانه