رمان بوی وانیل

بازدید: 4 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 14 اسفند 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۰ بعد از ظهر
دانلود رمان بوی وانیل از الناز پاکپور

معرفی رمان بوی وانیل :

رمان بوی وانیل نوشته ی الناز پاکپور روایت دختری به نام دیار است. دختری که مجبور به سفر می شود. به شهری که تا به آن روز آنجا را زادگاهش نمی دانست اما الان مجبور شده است برای شناخت خانواده پدری خود به آنجا سفر کند. زندگی اش دست‌خوش تغییر می شود و در این گیر و دار با ورود روزبه به زندگی اش درگیر رابطه ی عاشقانه ای می شود که….
رمان بوی وانیل به قلم الناز پاکپور در سال ۱۳۹۸ از انتشارات سخن به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۵۷۴ می باشد.

 

خلاصه رمان بوی وانیل :

رمان بوی وانیل به قلم الناز پاکپور روایت دختری به نام دیار است. دیار از ملاقاتی تصادفی در کافه ی کوچک او بین بوی وانیل شروع می‌شود. مسیری که او باید برای شناخت خانواده ی پدری‌اش در کشوری که تا آن روز آنجا را زادگاهش نمی‌دانست طی می‌کند. این تغییر باعث شکستن دایره ی محدود انسان‌ های اطراف او میشود و از همه مهم تر ورود دیار به زندگی روزبه و خط زیبای عاشقانه ای که دیار به زندگی روزبه می اندازد و….

 

مقداری از متن رمان بوی وانیل :

سمت پنجره رفتم و بازش کردم و هوای خنک با بوی تند باران را نفس کشیدم… باد بین تارتار موهایم پیچید، دستم را لبه.ی پنجره محکم کردم و آرام سرم را سمت آسمان گرفتم. هوا ایاز بود… سپید و سیاه و اندکی قرمز… در دور دست می‌شد بین تمام تاریکی‌های کوچه پس‌کوچه‌ها روشنایی‌های نقطه‌ای را تک و توک دید.
لرز کردم، خودم را کمی بیشتر توی لباس خرگوشی تنم جمع کردم و عمیق‌تر نفس کشیدم… تکیه دادم به پنجره قدی اتاق… امروز هم یکی از روزهای خدا بود و دیروز هم و شاید پریروز هم و من مثل تمام این سال‌ها از فکر کردن به معجزه زندگی‌ام لذت می‌بردم.
این خانه بوی کاج می‌داد… گاهی بوی قهوه‌ی تند و تلخ و بیشتر روزها بوی بودن!
به کاغذهای روی میز نظری انداختم… به تک تکشان… به استعدادی که تارا می‌گفت هست و محمد تأیید می‌کرد، اعتقاد چندانی نداشتم، فقط یک جور پر کردن تنهایی بود که بود… عمیق بود و با وجود تمام تلاش‌هایی که این سال‌ها شده بود فقط انگار رویش پر شده بود، آن چاله عمیق‌تر از این حرف‌ها بود!
کش و قوسی آمدم و سمت آشپزخانه رفتم، در بسته اتاقش لبخندی به‌ لبم آورد، کتری برقی را به برق زدم و به کابینت تکیه دادم و آشپزخانه کوچک و آجری را از نظرم گذراندم. تارا تمام آشپزخانه را با وسایل رنگارنگ و لنگه به لنگه پر کرده بود… دو تا لیوان سرامیکی قرمز و آبی برداشتم و شروع کردم به شمردن… به شماره ده که رسیدم… صبح به خیر سر حالش را شنیدم و چای را توی لیوان.ها ریختم.
پاهایم را روی صندلی جمع کردم، زیر ژاکت بلند خاکستری که توی خانه می‌پوشیدم، موهای بلندم را با مداد بالای سرم پیچیده بودم. به تارا و چشم‌های پف کردهاش نگاه کردم.
ــ نخوابیدی؟
لیوان توی دستش را روی میز گذاشت و نان تست جو را برداشت و دستش را سمت عسل دراز کرد:
ــ چرا خوابیدم، اما دلم خواب بیشتر می‌خواد.
ــ می‌خوای بخوابی؟ کارها که انجام شده، من می‌ رم پایین راه می‌ندازم تا تو بیای.
لبخند پهن و آرامی زد:
ــ نه خوشگل خانوم با هم می‌ریم، تو یه کم به کارات برس، عصری که با محمد می‌ریم خرید تو وایسا.
با آمدن اسم محمد لبخندم پهنتر شد:
ــ به‌به پس حسابی نزدیکه!
تستش را گازی زد و به پشتی صندلی تکیه داد:
-اگه بشه تا یه ماه دیگه… استرس وحشتناکی دارم، نمی‌دونم. واقعا… یعنی…
پاهایم را از زیر درآوردم و سمتش روی میز خم شدم:
ــ محمد آدم درستیه.
ــ تو این شک ندارم، اما خب خیلی ساله که من تنهام، سی و شش سالمه و تمام این مدت خودم تنها بودم… مستقل!
ــ پس من چی بودم؟
نگاهی به اخم‌های لوسم کرد:
ــ تو یه موش کوچولوی فضول بودی!
گوشه‌ی چشمم تیر کشید… می‌دانستم… او هم همینطور! نگاهی به هم انداختیم، این نگاه برای هر دوی ما معانی عمیقی داشت، پر از استرس… پر از نشاط… پر از عشق… و پر از حسی بعید بود… شاید از دور این حس
زیادی خیالی به نظر می‌آمد، اما بود!
از جایش بلند شد و به سرعت سمت اتاقش رفت:
ــ تو موندی آخر، پس میزو تو جمع می‌کنی.
اعتراضم اعتراض نبود… غرغری بی‌ربط و کمی نرم بود، برای ایجاد فضایی که بیشتر از ده سال در این خانه جریان داشت.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان بوی وانیل :

رمان بوی وانیل را می توانید از طریق انتشارات سخن و کتاب فروشی های معتبر تهیه کنید.

 

بیوگرافی الناز پاکپور :

الناز پاکپور متولد سال ۱۳۶۱ و دکترای مطالعات رسانه دارد. نوشتن را به صورت جدی از سال ۱۳۸۹ با سایت نودهشتیا و با نام beste شروع کرد که این نام مستعار در زبان ترکی به معنی کلام موزون و عاشقانه است.

 

آثار  الناز پاکپور :

رمان نقش نگار – انتشارات صدای معاصر
رمان بوی وانیل – انتشارات سخن
رمان انار – انتشارات علی
رمان بانوی قصه – انتشارات سخن
رمان زیتون – انتشارات علی
رمان زیر گنبد کبود – در دست چاپ
به سبزی دست های تو -فایل رایگان و مجازی
بن بست (مشترک با منا معیری) – فایل رایگان و مجازی

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها