رمان دختری با قلب زرد

بازدید: 2 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 11 فروردین 1403
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۲۹ بعد از ظهر
دانلود رمان دختری با قلب زرد از بنفشه و نگار

معرفی رمان دختری با قلب زرد :

رمان دختری با قلب زرد نوشته ی بنفشه و نگار سرگذشت واقعی دختریه که تو کودکی آزار جنسی دیده. پدرش که یه جراح سر شناسه با منشیش زو هم می ریزه و خانواده رو ترک می کنه . نگار با آسیب هایی که دیده به شدت گوشه گیر می شه تا اینکه مردی که فکر می کنه خواستگار مادرشه به خواستگاری نگار میاد… وقتی بحث سرگذشت واقعی میشه همه دنبال یه داستان متفاوتن اما گاهی داستان آدم های معمولی با مشکلاتی که خیلی هامون درگیرش باشیم هم درس های زیادی بهمون میده. رمان دختری با قلب زرد داستان نگار و سعیده که هم طنزه. هم آموزنده و هم پر از عشق. دوست داشتم همه بخونن و بدونن همیشه ناجی قرار نیست یه آدم بی نقص و موفق باشه … گاهی خودمون با همه زخم هامون ناجی خودمون و اطرافیانمون می شیم.

 

مقدمه رمان دختری با قلب زرد :

ما معمولی ها، درسته خیلی عادی هستیم، خیلی زیادیم، خیلی مشکلات داریم اما … ماها خیلی قوی هستیم… چون با وجود معمولی بودن راه خاص خودمون رو پیدا میکنیم و میریم. با وجود نداشتن پول و پارتی و حامی ما میتونیم تو این دنیای سخت نفس بکشیم، پیشرفت کنیم و شاد باشیم. رمان دختری با قلب زرد داستان زندگی منه… نگار یه دختر معمولی…

 

خلاصه رمان دختری با قلب زرد :

رمان دختری با قلب زرد به قلم بنفشه و نگار روایت زندگی واقعی دختری به نام نگاره که همیشه گوشه گیر و خجالتی بود. اما این خجالتی بودن تا وقتی که نرفته بود دانشگاه اذیتش نمیکرد.
تو دانشگاه بخاطر کم حرفی تنها موند و کم کم توجه استاد نسبتا جوونش رو به سمت خودش جلب میکنه.
مردی که سالها پیش زنش طلاق گرفته و پسر نوجوونش خودکشی کرده!
مردی که علاقه عجیبی برای بدست آوردن نگار خجالتی داره. در حدی که حاضره حتی خلاف خواسته نگار هر کاری کنه…
اما همه چیز با ورود سعید به ماجرا زیر و رو میشه …

 

مقداری از متن رمان دختری با قلب زرد :

بعد که همه نگاهم میکردن و استاد شوکه نگاهم میکرد میفهمیدم تخته رو پاک نکنین رو زیادی خلاصه گفتم !
دوستم بنفشه اما برعکس من بود. شر و شور و شیطون. یه جوری مکمل من بود و کنارش حال خوبی داشتم. اما وقتی هر کدوم دانشگاه جدا قبول شدیم من تازه فهمیدم چه وابستگی اشتباهی به بنفشه داشتم.
ترم اول کاملا تنها بودم. حتی با دختر های کلاس هم نتونسته بودم ارتباط بگیرم. چه برسه به پسر ها. من رشته اقتصاد قبول شده بودم و نسبتا پسر تو کلاسمون بیشتر از دخترا بود.
پسر هامون هم بی نهایت پر رو و متاسفانه اکثرا اهل تیکه پرونی بودن. ترم دوم تصمیم گرفتم هرجور شده با چندتا از دخترا ارتباط بگیرم . اما وقتی رفتم سر کلاس اول دیدم هیچ دختری جز من نیست . حس بدی داشتم
یه استرس عجیب و حس جا موندن بهم دست داد. جا داشت میزدم زیر گریه. تو همین حال بودم که یکی از پسر ها از ردیف پشت سرم گفت
– خانم حسامی … شما خبر نداشتین خانما این واحدو بر نداشتن ؟
آروم‌برگشتم سمتش تا جواب بدم که یکی دیگه گفت
– نکنه شمارو جز پسرا حساب کردن!
یهو همه زدن زیر خنده . جا خورده بودم. من اهل حرف زدن نبودم . اونم تو چنین جمعی. اونم وقتی به من دارن میخندن . دهنم باز و بسته شد. اما زود برگشتم و سرمو انداختم پائین. یکی دیگه از پسرا گفت
– خانم حسامی …
اما یهو ساکت شد . سرمو بلند کردمو دیدم یه مرد نسبتا جوون و خوش سیما تو قاب دره. از اونم زود نگاهم رو دزدیدم. خنده پسر ها قطع شد. انقدر مضطرب بودم حتی تو خودم نمیدیدم از کلاس برم بیرون . استاد اومد داخل. درو بستو پرسید
– اتفاقی افتاده صدای خندتون کل راهرو گرفته؟
با این حرف اومد جلو من ایستادو گفت
– خانم شما هم دانشجو همین کلاس هستین؟
چنان هول کردم که نزدیک بود آب دهنم بپره تو گلوم . فقط سر تکون دادم. استاد مشکوک نگاهم کردو رفت سر لیست حضور و غیاب و گفت
– این واحدو خانما صبح برداشتن. شما هم خواستی از جلسه بعد با خانما میتونین بیاین
یکی از پشت سرم چیزی آروم گفت و بقیه خندیدن اما من توجه نکردم. درواقع از استرس چیزی نمیشنیدم. کل کلاس عادی گذشت اما من واقعا فقط جزوه نوشتم چیزی نفهمیدم اصلا.
کلاس تموم شد خواستم اول از همه برم بیرون بند کیفم به دسته صندلی گیر کردو صندلی کمی کشیده شد. پسر پشتم بلند زد زیر خنده و گفت

– آدم خوار که نیستیم اینجوری میخوای فرار کنی
دیگه خونم به جوش اومده بود. صاف تو چشم هاش نگاه کردمو گفتم
– شاید تو آب نمک خوابیده باشی اما با نمک نشدی!
کلاس ساکت شد. بندو آروم جدا کردمو رفتم بیرون . اما همون جواب دادن نقطه عطف شد تو زندگیم .
بعد کلاس رفتم سلف . اونجا یکی از دختر هارو دیدم و شماره اش رو گرفتم. آمار کلاس های بچه هارو گرفتم. بعد سلف رفتم آموزش و به هر جون کندنی بود قرار شد من تایم کلاس هامو تغییر بدم تا با دخترا باشم.
کلاس عصرو هم نرفتم و برگشتم خونه. خیلی بخاطر کلاس صبح و همهمه بچه ها عصبی بودم اما چون در نهایت جواب داده بودم یکم حس خوبی داشتم.
من دختر وسط بودم یه برادر بزرگ و یه برادر کوچیکتر داشتم. پدرم پزشک بود و وقتی ما قد و نیم قد بودیم با منشی مطبش ریخت رو همو به مادرم گفت میخواد بره دنبال رویاهاش!
اونام طلاق گرفتن و مادرم چون یه مادر تنها بود اکثر روز ها سر کار بود. مادرم سوپروایزر بیمارستان بود. اون روز چون زودتر رسیده بودم داداش بزرگم انتظار دیدن منو نداشت.
تا زنگ زدم عصبانی گفت
– تو چرا الان اومدی؟
منم زود گفتم
– تو چرا الان خونه ای
– برو یه دور بزن بعد بیا دوستام اینجان .
شاید اگه قبلا بود میگفتم باشه اما اون روز عصبی بودم برا همین گفتم
– کلید دارم. تا برسم بالا همه رو بفرست بیرون وگرنه زنگ میزنم به مامان
نامی ، برادر بزرگم ، اصلا انتظار این حرکتو از من نداشت . برای همین خودش درو باز کردو گفت
– آروم بیا بالا تا حاضر شه …
اما من بدون توجه به حرفش درو باز کردمو وارد ساختمون شدم. خونمون طبقه سوم بود. بدون آسانسور. هر طبقه دو واحد بود.
رسیدم طبقه دوم صدای در اومد و بعد هم یه دختر با عصبانیت و عجله از کنارم رد شد رفت پائین. حتی شونه اش رو هم به شونه من کوبید . منم زیر لب با حرص گفتم
– روتو برم …

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان دختری با قلب زرد :

دانلود رمان دختری با قلب زرد اثر مشترک بنفشه و نگار، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Dokhtari Ba Ghalbe Zard Novel

 

بیوگرافی بنفشه :

بنفشه هستم متولد اوایل دهه ۷۰ ، متاهل و لیسانس تربیت بدنی. ساکن سوئیس و ایران هستم. در سال ۱۳۹۲ با پیشنهاد مشاورم برای آروم شدن ذهنم شروع کردم به نگارش وقایع زندگی خودم. این وقایع رو در یک کانال تلگرامی منتشر کردم و همین شروع داستان من شد. زندگی بنفش داستان زندگی خود من هست که رایگان روی باغ استور موجوده. اون زمان در شرف ازدواج بودم و حالا مامان دو تا فسقل هستم . عاشق داستان های واقعی هستم و کلا تو این زمینه فعالیت دارم و همیشه سعی کردم داستان های متفاوتی که مخاطب های رمانم تجربه کردند رو بنویسم. انگار هیچ‌چیزی آموزنده تر از خوندن تجربیات دیگران نیست. اما به شرط اینکه هیچوقت با خوندن ناقص یک داستان و ماجرا قضاوتش نکنیم. متشکرم .

 

آثار  بنفشه :

رمان زندگی بنفش ۱ – رایگان مجازی اپلیکیشن باغ استور
رمان زندگی بنفش ۲ – رایگان مجازی اپلیکیشن باغ استور
رمان نگاه – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان حس گمشده – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عشق خاکستری – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عشق سخت – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان دختری با قلب زرد – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان راز زمرد – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان به طعم تمشک – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان چشمان – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان حریر و حرارت – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عطر شقایق – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان ماه خاموش – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نغمه شب – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان انتهاج – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان آتش محبوس – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نامستور – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان شوکای من – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نگاریسم – مجازی فروشی

 

بیوگرافی نگار :

نگار هستم ساکن تهران. متاهل و لیسانس حسابداری. برای اولین بار سال ۱۳۹۸ به پیشنهاد دوستم داستان زندگیم رو به اسم رمان نگاریسم نوشتم و بعد از اون هم رمان چشمان رو بصورت مشترک با بنفشه عزیز نوشتم. به زودی هم یه کار مشترک با بنفشه عزیز بصورت آنلاین شروع می کنیم.

 

آثار نگار :

رمان دختری با قلب زرد – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان چشمان – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان شوکای من – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان آتش محبوس – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها