رمان سرمه چشمان هامین

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 21 بهمن 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۵ بعد از ظهر
دانلود رمان سرمه چشمان هامین از سعیده براز

معرفی رمان سرمه چشمان هامینسرمه چشمان هامین :

رمان سرمه چشمان هامین به قلم سعیده براز سرگذشت دختری است که فراموشی گرفته.
مهم ترین پیام این رمان آگاه سازی مردم از عواقب خیانت است. این رمان دو جلدی است و نام جلد اول آن ” به سیاهی سرمه چشمانت” می باشد.

این رمان در سال ۱۴۰۲ توسط اپلیکیشن باغ استور منتشر شده است.

 

مقدمه رمان سرمه چشمان هامین :

قضاوت هیچ وقت و هیچ موقع درست نبوده و نیست.

سعیده براز
***
رمان سرمه چشمان هامین به قلم سعیده براز، نام جلد دوم است.
جلد اول با نام «رمان به سیاهی سرمه ی چشمانت» بصورت رایگان و تکمیل شده در اپلیکیشن باغ استور موجود است.

 

خلاصه رمان سرمه چشمان هامین :

سرمه بعد از اذیت و آزار از سمت فرخ راننده ی خونه میفهمه هامین همسرشه و حالا با تهمتی که از جانب فرخ بهش زده شده، باید بی گناهی خودشو به مردی که تا الان فکر می کرد فقط صاحب کارشه ثابت کنه.

 

مقداری از متن رمان سرمه چشمان هامین ۱ :

آن قدر محکم به در اتاق می کوبم که کف دستانم از شدت درد بی حس می شود و فقط زمانی دست از کوبیدن در می کشم که صدای چیکا قطع می شود و خیالم راحت است که هامین کنارش است.
دوباره به قدم زدن در اتاق ادامه می دهم و فکر های مختلفی به ذهنم می رسد.
ـ اگه من زن هامین باشم، یعنی واقعا اونو گذاشتم و رفتم؟! یعنی بهش خیانت هم کردم؟؟؟ خدانکنه من زنش باشم، یعنی اون همه حرفی که باهم در مورد زنش می زدیم، در مورد خودم بود؟؟؟
فقط دلم به یک چیزی خوش است، اینکه هامین هیچ وقت نمی گذاشت پشت سر زنش حرف بدی گفته شود و مدام تقصیر ها را گردن خودش می انداخت.
همین طور در اتاق قدم می زنم و آرام به سرم ضربه میزنم و با خودم می گویم:
ـ دِ لعنتی برگرد تا بدونم تو گذشتم چه گوهی خوردم!!! بدونم چه غلطی کردم که الان تو این برزخ گرفتارم.
کمی، فقط کمی امیدوارم که اگر زن هامین هستم، در گذشته گناهی مرتکب نشده باشم و همه چیز یک سوتفاهم بوده باشد.
در این میان نمی دانم قنج رفتن دلم را چه کار کنم، از فکر همسر هامین بودن، دل توی دلم نبود و به قسمت خوبش هم فکر می کردم. این که دوست داشتن هامین دیگر گناه نیست و نیازی به پنهان کردن احساساتم ندارم.
بالاخره بعد از یک ساعت، هامین با سر و وضعی مرتب و لباس هایی که عوض شده اند، وارد اتاق می شود.
چشم به دهانش دوخته ام تا به حرف بیاید و من را از این برزخ نجات دهد.
ـ تا رفتم پایین، فرخ فرار کرده بود.
هامین چند ثانیه سکوت می کند.
ـ نشد باهاش حرف بزنم و بفهمم راست می گفت یا دروغ.
هامین نگاه خسته و بی فروغش را به من می اندازد و ناامیدانه می گوید:
ـ نمی دونم باهات چیکار کنم سرمه!

 

مقداری از متن رمان سرمه چشمان هامین ۲ :

این حرفش درد دارد، دردی بدتر ازکتک هایی که از فرخ خورده ام اما نمی توانم شکایتی داشته باشم، فقط می توانم از خودم دفاع کنم.
ـ تو بهم ثابت کن شوهرمی، منم بهت ثابت می کنم، فرخ دروغ می گفته.
هامین با تردید نگاهم می کند و برمی گردد تا از اتاق خارج شود که سراسیمه به سمتش می روم و دستش را می گیرم.
ـ کجا میری؟ توروخدا منو بلاتکلیف نزار.
هامین بدون اینکه برگردد و نگاهم کند، می گوید:
ـ مگه نمی خواستی بهت ثابت کنم شوهرتم؟
ـ آره، آره.
ـ دارم میرم برات دلیل و مدرک بیارم. بهتر دلیل و مدرکت مبنی بر تجاور فرخ، دلیل محکمی باشه سرمه.
عصبانیتی که در صدایش موج می زند، لرز به وجودم می اندازد.
بعد از گذشت ده دقیقه هامین با دو شناسنامه و یک آلبوم عکس برمی گردد.
شناسنامه اول را که باز می کنم، با دیدن عکس خودم، مطمئن می شوم من سرمه ام و با دیدن صفحه دومش و اسم هامین، حالا دیگر یقین دارم من زن هامین هستم، نمی دانم خوشحال باشم یا غمگین، ناامید به هامین نگاه می کنم و بعد شناسنامه هامین را هم باز می کنم و صد در صد به یقین می رسم که هامین راست می گوید:
ـ از هم جدا شدیم؟
ـ نه هنوز، البته قصدشو داشتی اما تصادف و فراموشیت جلوتو گرفت.
آلبوم عکس را باز می کنم و دلم قنج می رود برای ژست های دو نفره مان.
ـ حالا نوبت توئه سرمه، بهم ثابت کن فرخ می خواست اذیتت کنه و این خواسته ی تو نبوده، باید منو ببخشی که بهت اعتماد ندارم، با سابه درخشانی که تو داری، اعتماد کردن بهت غیر ممکنه.
حرفش خاری می شود و در قلبم فرو می رود اما مگر غیر از این بود؟؟؟!

آلبوم را روی زمین می گذارم و در دل با خدای خودم می گویم:
( این بار سرافکنده ام نکن، نمی دونم تو گذشته چه اشتباهاتی کردم اما فقط خودت می دونی امروز من مقصر نبودم، آبرومو بخر خداجون )
دست می برم تا لباس هایم را از تنم بیرون بیاورم که هامین می گوید:
ـ چیکار می کنی؟؟؟
همان طور که لباس هایم را در می آورم، می گویم:
ـ مگه نمی خواستی بهت ثابت کنم که فرخ به زور می خواست بهم نزدیک بشه؟؟

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان سرمه چشمان هامین :

دانلود رمان سرمه چشمان هامین اثر سعیده براز، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Sormeye Cheshman Hamin

 

بیوگرافی سعیده براز :

سعیده براز هستم ۳۱ ساله، متاهل و دارای دو فرزند پسر، اصالتا کرد و ساکن تهران. ۱۶ ساله که مشغول نوشتن هستم ،دوست دارم نوشته هام باعث حال خوب خواننده هام بشن و سعی می کنم داستانهام به واقعیت نزدیک باشه ومدام یه زندگی رویایی روبه تصویر نکشم.

 

آثار سعیده براز :

رمان همسایه قلبم – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان به زلالی برکه – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان به سیاهی سرمه چشمانت – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
مجموعه داستان کوتاه زیبای لعنتی – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
مجموعه داستان کوتاه جیغ خرگوش – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان پرتویی در تاریکی – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان آشتی – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نسیم آرامش – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان سرآغازی نو – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان اشتباه صحرا – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان اولویت اول – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان به ژرفی اندوهت – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان همسایه قلبم – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان سرآغازی نو – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان آشتی – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها