رمان رخساره

بازدید: 3 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 23 آبان 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۱ بعد از ظهر
دانلود رمان رخساره

معرفی رمان رخساره :

در رمان رخساره شهرزاد فخر راوی را با کارکتر دختر که مضمون بر اساس زندگی نامه او نوشته شده شروع میکند. تعلیق بالایی دارد و خواننده را با عاشقانه های خاص و پرکشش همراه میکند.

 

خلاصه رمان رخساره :

رخساره در خانه ای اربابی با پسر خانواده بزرگ میشود اما در اوج درخشش نوجوانی خود را درگیر باد عشق پسر این خانواده می‌بیند. عشقی که در کنار مصیبت هایش خالی از لطف نیست.

 

مقداری از متن رمان رخساره :

من و حسام و ثریا با هم بزرگ شدیم هر چند که آنها فرزندان ارباب بودند و من دختر خدمه ی خانه ولی هیچ وقت فاصله ای بین خودم و آنها احساس نکردم.

هنگامی که خانم والا با بهادرخان ازدواج کرد و پا به آن خانه ی اعیانی گذاشت، میرزا احمد، پدر خانم والا به عنوان سرجهازی عروس، پدر و مادرم را که تازه از ده آمده بودند به خانه ی بهادرخان فرستاد.

مادرم بیشتر از آنکه مستخدم خانم باشد همدم و مونس خانم والای یازده ساله بود. خانم علاقه ی عجیبی به مادرم داشت و او را مثل خواهرش می دانست.

روابط آن دو آن چنان خوب و صمیمانه بود که باعث شد من از همان کودکی، آنجا را خانه ی خود بدانم و کاملاً راحت باشم برعکس خانم والا، بهادرخان مردِ جدی و سختگیری بود ولی همه میدانستیم که پشت آن چهره ی عبوس و خشن، قلب رئوف و مهربانی دارد.

من و ثریا به فاصله ی سه ماه به دنیا آمدیم و به همین خاطر تمام امکاناتی که برای ثریا وجود داشت برای من هم فراهم بود.

در دوران کودکی هیچگاه کمبودی احساس نکردم و تا حالا که چهاردهمین بهار زندگی را پشت سر میگذارم، کاملاً از زندگی ام راضی هستم.

بعد از جریان آن روز که بهادرخان برای اولین بار به من تشر زد و گوشزد کرد که دیگر بزرگ شده ام تصمیم گرفتم در رفتار و روابطم با حسام تجدید .

انگار حسام هم همین تصمیم را گرفته بود، چون کمتر دور و برم ظاهر می شد و سر به سرم نمیگذاشت. نمی دانم چرا در این روزها که سعی میکنم از حسام فاصله بگیرم احساس نظر کنم.

نزدیکی بیشتری به او پیدا کرده ام یک حس خاص که قبلاً نداشتم. با صدای باز شدن در اتاق از جا پریدم و از فکر و خیال بیرون آمدم. مادرم در حالی که سینی بزرگی در دست داشت وارد اتاق شد. نفس زنان گفت:

ثریا از نیم ساعت پیش تا حالا منتظرته چرا نمیری پیشش

از لبه ی کُرسی پایین پریدم و گفتم:

داشتم میرفتم.

دوباره نیم نگاهی به آیینه انداختم و از اتاق بیرون رفتم. اوایل آبان ماه بود و هوا سرد شده بود صدای خش خش جاروی پدرم از ته باغ به گوش می رسید.

عمداً پایم را روی برگهای خشک و زرد میگذاشتم و از صدای خُرد شدنشان لذت میبردم خیلی سعی میکردم مثل یک خانم رفتار کنم ولی باز هم شور و شوق چهارده سالگی از تمام اعضاء و جوارحم می جوشید و بیرون میزد به حوض گرد وسط باغ که رسیدم چندتایی برگ زرد روی آب شناور بود، خم شدم و یکی از آنها را از آب گرفتم.

از برخورد خنکای آب با انگشتانم مور مورم شد و حس قشنگی زیر پوستم دوید. به ورودی عمارت که رسیدم صدای زیر و نازک ثریا به گوشم خورد. سرش را از پنجره ی اتاقش در طبقه ی دوم بیرون آورد و با شیطنت همیشگی اش گفت:

به به رخساره خانوم خبر میکردین ،گاوی گوسفندی، حسامی چیزی سر می بریدیم!

یک قدم عقب رفتم و سرم را بالا گرفتم و گفتم:

ببین حالا یه روز من پیشت ،نبودم چه آلم شنگه ای راه انداختی!

وارد سرسرا شدم و از پله ها بالا رفتم در اتاق ثریا، نیمه باز بود و صدای خانم والا به گوش میرسید تلنگر کوچکی به در زدم و داخل شدم .

آنیس خانوم خیاط مخصوص مشغول اندازه گیری از خانم والا بود. خانم هم با آن هيكل تپل مپلش مثل مجسمه دستانش را از هم باز کرده و وسط اتاق ایستاده بود. مثل همیشه با خوشرویی جواب سلامم را داد.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان رخساره :

از طریق انتشارات علی / آرینا و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی شهرزاد فخر :

خانم شهرزاد فخر متولد شهریور ماه ۱۳۵۶ و ساکن شهر اصفهان هستند. ایشان متاهلند و دو فرزند دارند. در رشته هنر کارشناسی نمایش و تاتر گرفتند.

 

آثار شهرزاد فخر :

رمان رخساره _ انتشارات آرینا

رمان آبی تر از عشق _ انتشارات علی

رمان نقطه های تاریک _ انتشارات علی

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها