رمان هانا و شیخ

بازدید: 1 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 29 بهمن 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۱ بعد از ظهر
دانلود رمان هانا و شیخ از ساحل زند

معرفی رمان هانا و شیخ :

رمان هانا و شیخ به قلم ساحل زند یک عاشقانه ی پر ماجرا از عشق یک تاجر میلیاردر مصری به دختر شریک آمریکاییش است.
رمان هانا و شیخ یک عاشقانه پر ماجرا از عشق شیخ عثمان مصری. مردی مسلمان با رسومات سفت و سخت به خواهر کوچیک شریک آمریکایش… دختری که فقط هجده سال سن داره و خانواده ای که به هیچ وجه موافق این ازدواج نیست اما شیخ عثمان هرگز از چیزی که بخواد نمیگذره …

 

خلاصه رمان هانا و شیخ :

در رمان هانا و شیخ به قلم ساحل زند میخوانیم که عثمان‌ یک مولتی میلیاردر مصری، عاشق خواهر کم سن شریک آمریکائیش میشه. دختری که تازه هجده ساله شده اما عثمان میخواد هانا رو جذب خودش کنه تا مادر وارث آینده عمارت احد باشه حالا به هر قیمتی که شده! حتی با وجود مخالفت پدر هانا یا سنگ اندازی های خاندان مسلمان مصری و معتقدش…

 

مقداری از متن رمان هانا و شیخ :

راننده جلو یه خونه ویلایی تو حومه شهر توقف کردو گفت
– رسیدیم قربان
همممی گفتم و به خونه نگاه کردم.
طبق انتظارم منتظرم بودن. هارولد به همراه پدرش سریع اومدن بیرون استقبالم
من معمولا با شرکت ها کوچیک قرار داد نمیبندم
مگه اینکه سود بزرگی بهم برسونن و هولدینگ اونا با وجود کوچیک بودن زمینه سود بالایی داشت
پس من پیشنهاد همکاری اون رو قبول کردم و این همکاری شروع شد.
یه همکاری دو سر برد و امروز اینجا بودم برای یه نهار خانوادگی و یه بحث کاری البته !
تو مصر ما کار و خانواده رو قاطی نمیکنیم
اما آمرکایی ها عادت دارن روز های تعطیل بحث های کاری رو تبدیل به یه قرار خانوادگی کنن و تو خونه با شریک کاری قرار بزارن
اونا اعتقاد دارن با بالا بردن صمیمیت میتونن توافق نامه های بهتری امضا کنن
هرچند این روش اونا تا حالا رو من جواب نداده
اما همیشه دعوت های نهار یا شام خانوادگی رو رد نمیکنم
چون اینجوری اطلاعات خوبی از سبک و سیاق شرکام بدست میارم
کتم رو برداشتم و پیاده شدم
هارولد جلو اومد و گفت
– عثمان…امیدوارم ترافیک خسته ات نکرده باشه
با وجود خستگی لبخندی زدم و گفتم
– زیاد بود اما بهتر از گوش دادن به حرف های مشاور مالیم بود
هارولد خندید و دست دادیم
با پدرش هم دست دادم و منو به سمت خونه راهنمایی کردن
پدرش اکثرا در جلسات ما حضور داشت
هرچند این هارولد بود که مدیر هولدینگ بود اما مالک اولیه و اصلی پدرش بود
وارد خونه شدیم که به طرز عجیبی بزرگ تر از اونی بود که انتظار داشتم از نشیمن رد شدیم تا به سمت پذیرایی بریم
صدای خنده و جیغ چند نفر می اومد و هارولد به پنجره اشاره کرد و گفت
– بابت سر و صدا شرمنده . هانا و دوستاش یه استخر پارتی کوچیک گرفتن و میدونی دیگه این بچه هارو نمیشه هیچ رقمه بیرون کرد
هممم آرومی گفتم و به پنجره بزرگ قدی که به سمت حیاط پشتی خونه بود نگاه کردم
استخر نسبتا کوچیکی بود و چند دختر و پسر با مایو و تیوپ های بادی اطراف استخر بودن
تو مصر و تو خاندان ما از این خبرا نبود و نوجون ها انقدر فرصت و قدرت انتخاب نداشتن که بخوان استخر پارتی بگیرن اونم وقتی تو خونه یه مهمون در حد من هست !!!
خواستم نگاهم رو برگردونم که چشم هام رو قامت یه دختر ثابت شد …
موهای طلائیش زیر نور خورشید میدرخشید و برق میزد
با خنده به سمت استخر دوئیدو تو یه لحظه به داخل استخر پرید
لحظه ای که انگار قلب من ایستاد
این احساس…
این حس جدید برام ناشناخته بود
با صدای هارولد به خودم اومدم
سریع نگاهم رو گرفتم که گفت
– تو مصر هم نوجوونا از این تفریحات دارن ؟
– مسلما . اونجا کشور آزادیه .
با این حرف به سمتش رفتم
اما اضافه نکردم تو خاندان ما از این خبر ها نیست …
هارولد به مبلمان راحتی نزدیک پنجره های بزرگ حیاط اشاره کرد
اما اونجا برای من خیلی دور بود
دوست داشتم جایی باشم تا دوباره بتونم اون دختر رو ببینم
اما نمیخواستم هارولد متوجه جذابیت قضیه برام بشه
پس رو یه مبل تک نفره نشستم
هارولد و پدرش هم نشستن و خیلی زود بحث کاری باز شد
انقدر که نه متوجه زمان بودم نه سر و صدایی که محو شد
پدر هارولد مشغول صحبت راجع به طرح جدید هارولد بود که همون دختر مو طلابی از پشت شیشه پنجره رو به روی من رد شد
ناخداگاه چشم هامو بستم و نفس عمیق کشیدم تا رد شه
درست نبود تو چنین مهمونی من انقدر بدون تمرکز باشم
اما انگار هیچ چیزی دست من نبود.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان هانا و شیخ :

دانلود رمان هانا و شیخ اثر ساحل زند، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Hana & Sheykh Novel

 

بیوگرافی ساحل زند :

من ساحل زند هستم. در کنار شغلم که مشاور تغذیه تو یه کلینیک خصوصی هستم علاقه زیادی به نوشتن داشتم. وقتی هفت سالم بود با خانواده از ایران مهاجرت کردیم. اول به انگلیسی رمان می‌نوشتم و در واتپد و تلگرام به انگلیسی اشتراک می ذاشتم تا اینکه با چند نویسنده فارسی آشنا شدم و چند کار مشترک و غیر مشترک هم به فارسی نوشتم. دوتا از کتاب هام به انگلیسی در دست چاپ هستند. در حال حاضر تصمیم دارم مدتی به فارسی ننویسم و تمرکزم رو بگذارم روی رمان های انگلیسیم. رمان مردی پشت نقاب آخرین رمان فارسی و مشترک من هست که با خانم پونه سعیدی همکاری کردم و از طریق ایشون با باغ استور آشنا شدم.

 

آثار  ساحل زند :

رمان دختری که هرگز نبود – مجازی فروشی
رمان دوست دختر اجاره ای من – مجازی فروشی
رمان نادم – مجازی فروشی
رمان شاید جای دیگر – مجازی فروشی
رمان مقبره لیا – مجازی فروشی
رمان آموروفیلیا – مجازی فروشی
رمان رئیس پر دردسر – مجازی فروشی
رمان کوچولو دلربا – مجازی فروشی
رمان هانا و شیخ – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان مردی پشت نقاب – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان پادشاهی گناه – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان اسیر دزدان دریایی – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور

امتیاز دهید

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها