رمان چشم زخم

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 23 دی 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۷ بعد از ظهر
دانلود رمان چشم زخم از دریا دلنواز دربندی

معرفی رمان چشم زخم :

رمان چشم زخم تم اجتماعی دارد و دریا دلنواز دربندی به خوبی صحنه سازی انجام داده.

شخصیت پردازی داستان مخاطب را جذب و تعلیق مناسب کشش آن را بالا برده. نگاه اجتماعی داستان به خانواده هاییست که نقش والد را به درستی انجام نمی‌دهند و فرزندانشان را به منجلاب های سخت می‌کشانند.

نثر روان نویسنده تاثیر زیادی در درک رمان ایجاد کرده.

 

خلاصه رمان چشم زخم :

رمان چشم زخم روایتگر زندگی حلما ست. دختری زخم خورده از سیاهی گذشته اش. سیاهی که مادر و پدر برایش رقم زدند و او به تنها محرم اصرارش، ماکان گفته.

مردی که عاشقانه و صبورانه پای او مانده و برخلاف خانواده اش دلداده ی اوست. حلما مدتهاست که مستقلانه زندگیش را با گرفتن پروژه های دانشجویی میگذراند اما به دنبال درآمد بالاتری برای گذران زندگیست و با پیشنهاد ارس به پرستاری آنام مادر او مشغول می‌شود و داستان زندگیش را تغییر میدهد.

 

مقداری از متن رمان چشم زخم ۱ :

حق داشتی که رها کردی و رفتی بالاخره آدم یکجا، دل می کند و میرود پی کارش.

صبر تا کی؟

ولی من سعی میکردم باز هم ارتباط برقرار کنم.

به امید اینکه چیزی را داخل آن اتاقک جا گذاشته باشی و برگردی سراغش. کیفی، کتابی، کلیدی، انگشتری، قلب تکه پاره ای.

 

مقداری از متن رمان چشم زخم ۲ :

با نگاه به سر در شرکت و چک کردن آدرسی که الهه داده بود نفس عمیقی کشیدم بالاخره توانستم بعد از مدتها برای اولین بار، سرساعت به جلسه مصاحبه برسم.

بند کیفم را روی شانه ام جابه جا کردم و نگاهی به کفش های گلی و کثیفم انداختم لعنتی…

زمستان نرسیده سرتاپای من به لطف، پاییز گل خالی شده بود زیپ پایین رفته ی کاپشنم را بالا کشیدم و سرانگشتان سردم را در جیبم فرو بردم.

هنوز فرصت نکرده ام کاپشنم را پیش خیاط ببرم تا درز بازشده ی زیر بغلم را بدوزد بازوی راستم را بیشتر به تنم چسباندم و با قدمهای شمرده پا داخل ساختمان شرکت گذاشتم.

در طبقه ی چهارم ساختمانی که هر طبقه اش به نام شرکتهای مختلفی بود، با توقف آسانسور ایستادم پیش از داخل شدن، دلنوشته ای از حدیث امینی به در زدم و صدای مردانه ای اجازه ی ورود داد.

– بفرمایید.

کف کتونی های مشکی و گلی ام را روی موکت کشیدم و دیدم که چطور کثیف شد.

– سلام.

مردی که پشت میز نشسته سرش را بلند کرد، ماسک زده بود و فقط چشمانش دیده میشد و یک کله ی تاس.

برای مصاحبه باهام تماس گرفتین.

با دست اشاره کرد به صندلی نزدیک میز به نظر منشی شرکت می آمد و برایم عجیب بود تقریبا برای اولین بار در این مصاحبه ها منشی مرد میدیدم.

– این فرم رو پر کنین.

 

مقداری از متن رمان چشم زخم ۳ :

فرم را از دستش گرفتم و با خودکاری که همراه داشتم اطلاعاتم را روی کاغذ نوشتم. صدای پیس پیس الکلی که او ماسک به دستانش میزد تازه یادم انداخت ماسک نزده ام.

با عجله نویی که همراه آورده بودم را به صورت زدم و الکلی که فائزه برایم خریده بود به دستانم پاشیدم.

بیش از چند ماه از این کرونای لعنتی میگم گذشت و هنوز هیچ درمان قطعی برای آن پیدا نکرده بودند.

البته برای منی که را هم صبح تا شب را در خانه میگذراندم گاهی فراموشم میشد بیماری وحشتناکی بیرون از خانه انتظارم را می کشد و برای همین اگر چشمم به آدمهای در حال تردد نمی افتاد و برایم سوال نمیشد که چرا اکثرشان ماسک به صورت دارند.

خودم هم فراموشم میشد باید با رعایت نکات بهداشتی در مکانهای شلوغ تردد کنم

-بفرمایین.

فرم را گرفت و همان لحظه آن را به اتاقی که تابلو مدیریت پشت درش نصب شده بود برد مادربزرگم گفت می من را نفرین کرده اند که کار پیدا نمیکنم مثل روز برایم روشن بود عاقبت نفرینهایی که بالاخره دامن مان را میگرفت.

وضع زندگیمان روزبه روز بدتر و اسفناک تر میشد و من دلم میلرزید از سرنوشتی که در آن بی تقصیر بودم.

ترم سوم ارشد را پشت سر گذاشتم و برخلاف تلاشم برای پیدا کردن کار هرجا میرفتم مصاحبه خوب و عالی برگزار میشد؛ اما روزها و هفته ها و هیچ خبری نبود.

لبه ی ماسکم را روی بینی ام سفت تر کردم و به دستانم مجدد الکل زدم. اگر چند وقت پیش فائزه کرونا نمیگرفت از ترسم این قدر مراعات نمیکردم. جلوی چشمانم داشت جانش را از دست میداد.

خانوم، آقای هادیان منتظر شما هستن. میتونین برین داخل.

تشکر کردم و با آرامش بلند شدم. خدا به خیر کند.

 

مقداری از متن رمان چشم زخم ۴ :

همین که در این شرایط سخت باز شرکتی پیدا شد که برای مصاحبه بروم جای شکر داشت.

با ضربه ای که به در زدم اجازه ی ورود گرفتم و داخل اتاق مدیریت شدم. کنار کمدی پر از زونکنهای صورتی و بنفش مردی ایستاده و پرونده ی روی میز را ورق میزد.

با اشاره اش روی صندلی نزدیک به میز مدیریت نشستم و انگشتانم را به هم پیچیدم یک دقیقه ای که انتظارش را میکشیدم به ده دقیقه رسید.

یا با تلفنش حرف زد یا در کشو و کمدش دنبال ورق هایی گشت که گویا کدهای مورد نیاز آن شخص پشت خط، رویش نوشته شده بود.

– عذرخواهی میکنم

بالاخره روی صندلی اش نشست و در حالی که دست میان موهایش برده بود تا آنها را مرتب کند، از پشت ماسک گفت

– در مورد خودتون بهم بگین چند سالتونه؟ سابقه ی کار دارین یا… هرچی که فکر میکنین لازمه.

تمام آنهایی که میخواست را در فرم نوشته بودم اما با آرامش شروع به صحبت کردم.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان چشم زخم :

از طریق انتشارات شقایق و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی دریا دلنواز دربندی :

خانم دریا دلنواز دربندی ۳۳ ساله در رشته ی طراحی فرایند کارشناسی ارشد خود را گرفتند.

ایشان اولین آثار خود را در سایت نود و هشتیا به ثبت رساندند بیشترین سبک انتخابی ایشان عاشقانه و اجتماعیست.

 

آثار دریا دلنواز دربندی :

کتاب رمان ابریشم نخ کش _ انتشارات علی

رمان چشم زخم _ انتشارات شقایق

کتاب رمان شهر زیبا _ انتشارات علی

رمان کنعان _ انتشارات علی

کتاب رمان مهکام _ انتشارات علی

رمان عقاب بی پر _ در دست چاپ

کتاب رمان سرپناه _ در دست چاپ

رمان خدانگهدارم نیست _ در دست چاپ

کتاب رمان دوران بی مهری _ انتشارات شقایق

رمان آخرین پر سیمرغ _ انتشارات شقایق

کتاب رمان ازت دورم اما دلم روشن _ در دست چاپ

رمان سادگی های دلم _ مجازی

رمان مرد قد بلند _ مجازی

رمان ماهیماه _ مجازی

کتاب رمان گاهی دست ما نیست _ در دست چاپ

رمان ویار _ در دست چاپ

کتاب رمان سیاه سرفه _ در دست چاپ

رمان قرص آرام شبخش _ در دست چاپ

 

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها