رمان آینده ی یک توهم

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 18 دی 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۷ بعد از ظهر
دانلود رمان آینده ی یک توهم

معرفی رمان آینده ی یک توهم :

رمان آینده ی یک توهم داستان دختری جسور و بی پروا است که گرفتار عشقی آتشین شده است. عشقی یک طرفه و ظاهرا بی سرانجام که پسر مقابلش هیچ میلی به او ندارد و تماما او را پس میزند.

اما آیا دختر داستان به همین پس زدن قناعت میکند؟ یا قرار است در یک تصمیم ناگهانی پسر را بدزد و او را مجبور به عاشق شدن کند!

رمان آینده یک توهم در سال ۱۴۰۱ از انتشارات صدای معاصر به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۳۵۲ می باشد.

 

خلاصه رمان آینده یک توهم :

رمان آینده ی یک توهم داستان یک عشق آتشین است. داستان عاشقی بی تاب که معشوقش از او فراری است و او ناچار به فکر دزدیدن او افتاده است تا شاید بتواند بلاخره قلب معشوقش را نسبت به خود نرم کند و او هم عاشقش باشد!

این رمان روایت دختری جسور است که هر طور شده می خواهد پسر دلخواهش را عاشق کند! اما چطوری؟

 

مقدمه رمان آینده ی یک توهم :

تقدیم به

تنها عشق زندگی‌ام…

به کسی که صدای ضربان قلبش زیباترین موسیقی دنیاست برایم…

به کسی که با او عشق را شناختم…

و به عشقش عاشقانه های بسیاری را نوشتم…

با او توانستم کسی را بیشتر از خودم دوست بدارم…

و کنارش از خود گذشتن را آموختم!

تقدیم به دختر نارنینم، مهرسان!

مهرنوش صفایی

***

من با این درد که دیگر هرگز کسی را مثل تو دوست نخواهم داشت،

سالهاست که کنار آمدهام!

ماندهام تو چه خواهی کرد بعد از من، با این درد…؟!

با این درد که دیگر هرگز،… هرگز کسی تو را مثل من دوست نخواهد

داشت! دیگر هرگز کسی شبیه من به تو دل نخواهد بست! دیگر هرگز کسی

تو را آنگونه که من می نگریستم، نخواهد نگریست!

و این بزرگترین انتقام من و زندگی از توست!

مهرنوش صفایی ـ آینده یک توهم !

 

مقداری از متن رمان آینده یک توهم ۱ :

من به دزدیدنش مدت ها فکر کرده بودم.

تمام روز و شب هایی که دلتنگ حضور و وجودش بودم. تمام صبح هایی که بدون او چایم را تلخ سر کشیده بودم…

تمام عصرهایی که بدون او در پیاده روها قدم زده بودم و تمام شب هایی که بی او سر بر بالش گذاشته بودم.

من به دزدیدن او بارها و بارها فکر کرده بودم. در تمام دفعاتی که بی او سفر رفته بودم …

در تمام جاده هایی که بی او ترانه های عاشقانه را زیر لب زمزمه کرده بودم و در تمام غروب هایی که امتزاج دریا و آسمان را به نظاره نشسته بودم.

دزدیدن او یک فکر آنی و لحظه ای نبود. من بارها و بارها دزدیدن عشق را در خلوتم مرور کرده بودم. « او » جز این، راهی برایم نگذاشته بود…

 

مقداری از متن رمان آینده یک توهم ۲ :

حسام همانطور که جلوی در برای رفتن پا پا میکرد گفت:

ــ خانوم، شامش رو دادم. دس تشویی هم بردمش! االن هم ظاهرا خوابیده!

همانطور که به تصویر حسام در شیشۀ پنجره نگاه میکردم، بیآنکه سرم را بچرخانم پرسیدم:

ــ دستش رو که باز نکردی؟

حسام بالفاصله گفت:

ــ نه خانوم! اصال! کلیدها که پیش شماست. چه جوری بازش کنم!

سرم را تکان دادم و گفتم:

ــ شب به خیر. ممنونم. فردا صبح یه سر بهمون بزن اگه وقت کردی!

حسام چشم زیرلبی گفت و رفت.

از روی صندلی بلند شدم و با قدم هایی آهسته از پله های ویال بالا رفتم. حالا ضربان قلبم از هیجان دیدن او در آن تخت دونفره، نامرتب شده بود و با شدت به قفسه سینه ام میکوبید.

دستم را به سمت دستگیره دراز کردم و آهسته در اتاق را باز کردم. در با صدای قژ قژ ملایمی باز شد و نور راهرو در تاریکی اتاق پخش شد و صورت بهرام را روشن کرد.

وارد اتاق شدم زل زدم به تخت بهرام. هنوز باورم نمیشد او آنجا خوابیده باشد. با قدم‌های آهسته به تخت نزدیک شدم. چشم هایش بسته بود و داشت به آرامی خرناس میکشید.

درست مثل آنوقت ها! مثل آن وقت هایی که هنوز از چشمش نیفتاده بودم و عزیزکرده اش بودم و راهی به خلوتش داشتم.

مثل آن وقت هایی که کنارش دراز می کشیدم و سرم را در گوی زیر بغلش فرو می کردم و بوی تنش را نفس میکشیدم!

وای خدای من، چقدر دلم برای بوی تنش، برای بوی وجودش تنگ شده بود!

برای آن بوی ادکلن آمیخته به بوی فرومون وجودش! برای آن بوی خاص که هر جای دنیا استشمامش میکردم میدانستم که او از آنجا گذر کرده است. برای آن بوی خاص که برای من معنی میشد”بهرا م من”!

سرم را خم کردم توی سین هاش! حاالم حال آدم مستی را داشتم که چند پیمانه زیادی نوشیده است.

خدای من،… چقدر دلم برای این رایحه تنگ شده بود؛چقدرررر… اما او…، او چه میفهمید این چیزها را؟…

برای این آدم، دوست داشتن و عشق ورزیدن و خواستن، بی مفهوم ترین واژۀ دنیا بود! این آدم تاجر بود و عادت کرده بود به دلالی! حتی به  وجود آدم ها! کالبدهایی بدون قلب!

جسم هایی بدون احساس! نگاه هایی تو خالی! به دوستت دارم های پوشالی!

سرم گیج رفت، راست ایستادم و چند قدم به عقب برداشتم. حاال که چشم هایم به تاریکی عادت کرده بود، صورت و چشمهای به خواب رفتهاش را بهتر و واضح تر می دیدم.

وقتی خواب بود چقدر معصوم و بیگناه به نظر میرسید! چقدر نجیب و جنتلمن، درست مثل همان اولین باری که دیدمش! یک موجود بی عیب و نقص! جذابیت محض!

پاهایم دیگر توان نگه داشتن وزن بدنم را نداشتند. برای امشب دیگر بس بود.

هنوز سی شب و سی روز دیگر برای داشتن او فرصت داشتم! من برای او نقشه های شومی در سر داشتم.

نقشه هایی به شومی محقق ساختن تمام رویاهایی که در تمام این سالها او نقش بر آبشان کرده بود و حسرتشان را مثل یک داغ روی تک تک سلول های دلم به یادگار گذاشته بود.

نقشه هایی به شومی تمام آرزوهایی که بر باد رفت!

در را بستم و پاورچین پاورچین از پله ها پایین می آمدم و بعد خزیدم داخل اتاق و کز کردم کنج تختم.

هنوز هم صدای امواج دریا را می شنیدم که با قدرت خودشان را به صخره های ساحل میکوبیدند. درست مثل من که در تمام این سالها برای به دست آوردن ذره ذرۀ وجود او، خودم را به هر در و دیواری کوبیده بودم!

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان آینده ی یک توهم :

از طریق انتشارات صدای معاصر و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی مهرنوش صفایی :

خانم مهرنوش صفایی متولد ۱۳۵۴ است. وی تحصیلات خود را در رشته مامایی و نیز کارشناس ارشد رشته روانشناسی بالینی به پایان رسانده است.

فعالیت نویسندگی خود را از سال ۱۳۸۳ آغاز کرد و از او تا به امروز بیست و چهار اثر چاپی منتشر شده است.

 

آثار  مهرنوش صفایی :

رمان چراغ با هم بودن ما – انتشارات نسل نواندیش

رمان آینده ی یک توهم – انتشارات صدای معاصر

رمان سرگشته در تاریکی – انتشارات نسل نواندیش

رمان ۲۸۳ گرم عشق – انتشارت نسل نواندیش

رمان خاطرات خصوصی آنا – انتشارات نسل نواندیش

رمان عشقه ۱ – انتشارات نسل نواندیش

رمان پیچیده به هیچ (عشقه ۲) – انتشارات نسل نواندیش

رمان از عشق تا دیوانگی راهی نیست – انتشارات نسل نواندیش

رمان مهربانو – انتشارات نسل نواندیش

رمان جایی بالاتر از رنجیدن – انتشارات نسل نواندیش

رمان خلوت خلود – انتشارات نسل نواندیش

رمان شام شوکران – انتشارات نسل نواندیش

رمان ارتباط نامربوط – انتشارات نسل نواندیش

رمان سقوط از خویش – انتشارات نسل نواندیش

رمان عشق ورژن ۲۰۱۵ – انتشارات علی

رمان آخرین رویا (شبی یک رویا) – انتشارات علی

رمان آخرین رویا (از رویا تا هبوط) – انتشارات علی

رمان سایه ای بر بالین – انتشارات ذهن آویز

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها