رمان تب یخ

بازدید: 1 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 13 شهریور 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۴ بعد از ظهر
دانلود رمان تب یخ

معرفی رمان تب یخ :

یکی از پیام های رمان تب یخ آگاه سازی مردم بابت حمایت‌ های کوته‌ فکرانه‌ از هر خبر فضای مجازی است که چطور می‌تونه زندگی بعضی آدم‌ها رو به نابودی بکشونه. قضاوت‌های عجولانه و پیش‌ داوری‌ هایی که گاهی آینده یک انسان رو کاملاً تخریب می‌کنه. عشق و تبعاتش اگه واقعی باشه و…

رمان تب یخ در سال ۱۳۹۷ از انتشارات صدای معاصر به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این کتاب ۶۳۶ می باشد و ویراستاری آن توسط خود زهرا احسان منش انجام شده است.

 

مقدمه رمان تب یخ :

احتمالا تمام یخ‌هایی که دور آبروی آدم‌ها منجمد شده‌اند، روزی تب‌هایی بوده‌اند که ملتی را تا مرز تشنج کشانده‌اند.

 

خلاصه رمان تب یخ :

سیدمحمدیاسین درحالی‌که هنوز به وعده‌ ی ازدواج خود با دخترعمویش وفادار است، به‌ اجبار مادرش، به خواستگاری دینا و بعد سر قرار با او می‌رود و می‌خواهد که هرچه زودتر جواب رد خود را اعلام کند اما دینا که خود به خواهش آلباتروس، مرد مرموز زندگی‌ اش، تن به این خواستگاری داده است، گیج از حرف‌های او دلیلش را می‌پرسد. محمدیاسین هم به‌دروغ بددلی‌اش را بهانه می‌کند.

رفتار و جملات تاثیرگذار دینا در همان قرار چنان محمدیاسین را تحت‌ تاثیر قرار می‌دهد که نم‌ نم او به دینا دل می‌بندد اما سنگ‌ های درشت سر راه این ازدواج هر بار به‌ نوعی بین آن‌ها فاصله می‌اندازد…

 

مقداری از متن رمان تب یخ :

تکیه به تاج تخت، به روبه‌رو خیره می‌شوم و پکی به سیگار دستم می‌زنم. با صدای نزدیک شدن پایی، دود ریه‌ام را فوت می‌کنم به بالا. پژمان با سینی در دست وارد می‌شود و برایم لبخند می‌زند.

ــ بهتری؟

سیگار را می‌کشم جلوی دهانم و در همان حال سر تکان می‌دهم.

ــ مطمئنی مشکلی نداری؟

توی سینی قندان و لیوانی چای و لیوانی آب‌هویج هست. پیش می‌آید و می‌نشیند لبه‌ی تخت و سینی را می‌گذارد وسط‌مان. کمی جابه‌جا می‌شوم تا راحت بنشیند و زمزمه می‌کنم:

ــ خوبم. نگران نباش.
ــ به‌هرحال یه سی‌تی‌اسکن می‌شدی، بهتر بود. نباید این‌طور سرسرکی از کنارش می‌گذشتی. حالام یه چیزی بخور تا بریم بیمارستان.
نچ می‌کنم.
ــ گیر نده تو رو خدا. گفتم خوبم دیگه.

لیوان چای پررنگش را برمی‌دارد و توی قندان به‌دنبال قندی به‌قاعده آن را تکان می‌دهد.

ــ بهت حق می‌دم.

دود سیگار را فوت می‌کنم بیرون و آتش سیگار را نصف‌نیمه کنار سینی استیل گرد کوچک می‌فشارم.
ــ بابت چی؟

قندی را برمی‌دارد و می‌گذارد توی دهانش و با ابرو به لیوان توی سینی اشاره می‌کند.
ــ بخور… رفتم از آبمیوه‌فروشی معروف محل، یه بطری خانواده واسه‌ت خریدم.
زمزمه می‌کنم:
ــ مرسی.

جرعه‌ای از چایش را می‌نوشد. حوصله‌ی بند کردن به سؤالم را ندارم. لیوان آب‌هویج را برمی‌دارم و جرعه‌ای می‌نوشم. پژمان لیوانش را می‌گذارد کنار لبش و رو به من متفکرانه می‌گوید:
ــ واسه دلت که سُریده.
دستم خشک می‌شود. ناباور نگاهش می‌کنم. لبخند محوی می‌زند.
ــ حق داره دلت. دختر خوبیه. خیلی خوبه.
قلبم سیر صعودی می‌گیرد و می‌کوبد توی سینه‌ام.
ــ کی گفته دلم سریده؟!
با خونسردی جرعه‌ای دیگر می‌نوشد. ترجیح می‌دهم من هم عادی باشم. لیوان را که می‌گذارم روی لبم، خیره می‌شود توی نگاهم و با مکث می‌گوید:
ــ لازم نیست کسی بگه.
به‌دنبال قند دیگری، قندان را تکان می‌دهد.
ــ رنگ رخساره خبر دهد از سر درون.
از نوشیدن منصرف می‌شوم. با پوزخندی به‌عقب تکیه می‌دهم.
ــ جوابش منفیه.
دستانم را دور لیوان می‌فشارم. کف دستم خنک می‌شود؛ برعکس دلم.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان تب یخ :

از طریق انتشارات صدای معاصر و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد. نسخه مجازی این رمان نیز با اجازه ی ناشر در اپلیکیشن باغ استور قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی زهرا احسان منش :

زهرا احسان‌ منش، متولد خرداد ماه، در شهرستان کاشمر، استان خراسان رضوی هستم. نویسنده‌ی ده اثر چاپی و ویراستار بیش از شصت عنوان رمان فارسی و ترجمه. متأهل و دارای دو فرزند هستم.

 

آثار دیگر زهرا احسان منش :

رمان نوش دارو – انتشارات علی
رمان در حرم یار – انتشارات علی
رمان سایه سار – انتشارات علی
رمان جام سراب – انتشارات آرینا
رمان بال های بسته – انتشارات آرینا
رمان محرم راز – انتشارات پرسمان
رمان باور های زخمی – انتشارات صدای معاصر

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها