رمان ابرها نگاه می کنند

بازدید: 5 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 26 دی 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۶ بعد از ظهر
دانلود رمان ابرها نگاه می کنند از مهسا زهیری

معرفی رمان ابرها نگاه می کنند :

رمان ابرها نگاه می کنند به قلم مهسا زهیری روایت زندگی دختری به نام مرسده است که به ظاهر استعدادی ندارد. پدرش فوت کرده و با زور خانواده توانسته درسش را تمام کند.

او که از این وضعیت بطالت به تنگ آمده و تصمیم می گیرد در شهر دیگری زندگی کند. شهری با آدم های غریبه و جدید که از نظر فرهنگی نیز هیچ نقطه مشترکی با آنها ندارد. بلاخره پرده از رازهای خانوادگی برداشته می شود و مرسده در این میان با مردی برخورد می کند که….

رمان ابرها نگاه می کنند در سال ۱۴۰۲ از انتشارات صدای معاصر به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۶۵۹ می باشد.

 

خلاصه رمان ابرها نگاه می کنند :

رمان ابرها نگاه می کنند روایت زندگی دختری به نام مرسده است که پدرش را از دست داده. سر به هواست و با سختی و زور دانشگاهش را تمام کرده و به نظر اطرافيان او کاملا بی استعداد است و فقط زیبایی دارد.

برای تغییر مسیر زندگیش پا به شهری می ذاره که نه تنها توی اون کاملا غریبه است بلکه تضاد فرهنگی و فکری زیادی هم با مردمش داره.

در همین شرایط کم کم پرده از رازهای خانوادگی برداشته میشه و مرسده با مردی برخورد میکنه که عشق تصادفیشه!

 

مقدمه رمان ابرها نگاه می کنند :

شبیه خاطره‌ای محو ، با تو خواهم ماند

که ریشه‌هام به این فصل سرد مجبور است

مرا بگیر از این بغض های بی طاقت

مرا بگیر از این شب که راه‌ها کور است

اگرچه دیر ولی این درخت خشکیده

شبی دوباره به خواب بهار خواهد رفت

دوباره می‌رسد از پشت کوه‌ها خورشید

و ابرهای سیاهش کنار خواهد رفت

*مهسا زهیری*

 

مقداری از متن رمان ابرها نگاه می کنند ۱ :

اسب قهوه اش رو به اینطرف می تازوند نزدیک شده بود. اسب با دیدن آتیش متوقف شد. شیهه ی بلندی کشید و روی دوپا ایستاد.

با صورت گرفته و بغضی که ته گلوم رو ول نمی کرد، بهش خیره شدم. خونه ام آتیش گرفته بود. باید جلو می اومد و بغلم می کرد.

می گفت همه چیز درست میشه. من رو با خودش می برد…

اما من بهش گفته بودم که نیاد . تا وقتی نمی تونه جلوی مردم و خانوادش پای کارش بایسته، طرفم نیاد. تا اینجا اومده بود و این چند متر مونده براش به اندازه ی زمین تا آسمون دور بود.

سمتش قدم برداشتم؛ اما اسب رو عقب کشید. اسب دور خودش چرخید و کمی عقب تر دوباره ایستاد. نه… نمی خواست جلو بیاد.

متوقف شدم. از یه نقطه ی دور توی آسمون، صاعقه ای رد شد و نورش لحظه ای ابرها رو روشن کرد.همچنان منتظر بودم و می دونستم همه چشمشون این طرفه.

نگاهش رو از من گرفت، سر اسب رو برگردوند و دوباره توی زمین های گلی تازوند. نفس حبس شده ام رو آهسته بیرون دادم و صدای غرش رعد توی گوشم پیچید.

مقداری از متن رمان ابرها نگاه می کنند ۲ :

مامان ماشین رو حرکت داد. نگاهی رو ی دار و درخت و گل کاری ها انداخت و گفت: حداقل سرسبزه.

– خیلی قشنگه.

– بابات یه وقت هایی تعری ف می کرد. چند تا عکس هم داشت.

– یادمه.

و یاد قصه های بابا افتادم که گاهی قبل از خوابم می گفت و به جای خوابوندنم، دو ساعت بیدار نگه م می‌داشت. آخر صدای مامان در می اومد و من و بابا ریز ریز می خندیدیم. یه جوری قصه می گفت که معلوم نبود کجاش واقعیه و کجاش خیالی.

درباره ی اینجا ‌گفته بود… خیلی زیاد. حالا که این شهر رو دیده بودم، می دونستم واقعی بودند. فقط ای کاش، آخر این ماجرا هم مثل قصه های بابا، خوب تموم می شد.

مامان پرسید:

خونه ی پدربزرگت کدوم وریه؟

– مامان، قبلش باید حرف بزنیم.

– نه جانم. چه حرفی؟ دختر من رو نصفه شب بیرون کرده! تو هم که هیچی به آدم نمی گی، وگرنه همون شب می اومدم.

– من هم خیلی بی تقصیر نبودم.

– اگر قتل هم کرده بودی، باید تا صبح صبر می کرد.

– من خودم قهر کردم. اون من رو بیرون نکرد. چند بار بگم؟!

– حالا چرا ازش طرفداری می کنی مامانم؟!

ساکت شدم. ماشین رو کنار کشید و پارک کرد. خیره شد به من. گفتم: می خوای من رو برگردونی تهران که بشینم تو خونه، در و دیوار رو نگاه کنم؟

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان ابرها نگاه می کنند :

از طریق انتشارات صدای معاصر و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی مهسا زهیری :

مهسا زهیری متولد ۱۳۶۶ و ساکن تهران است. نویسندگی را با سایت نودهشتیا آغاز کرد. نوشته های او به شدت مورد استقابل مخاطبین قرار گرفت. اکثر رمان های این نویسنده ژانر معمایی دارد.

 

آثار مهسا زهیری :

کتاب رمان هم قفس عقاب – انتشارات صدای معاصر

رمان ابرها نگاه می کنند – انتشارات صدای معاصر

کتاب رمان ناتمام دنیا – انتشارات علی

رمان به من بگو لیلی – انتشارات برکه خورشید

کتاب رمان بی مرزی – انتشارات برکه خورشید

رمان فراموش آباد – انتشارات برکه خورشید

کتاب رمان کوچ ترین شکل یک پرنده – انتشارات کافه رمان پارسی

رمان قبل از شروع – فایل رایگان مجازی

رمان تنها نیستیم – فایل رایگان مجازی

رمان فصل بادباک ها – فایل رایگان مجازی

رمان ستاره پنهان – فایل رایگان مجازی

رمان هیچ وقت دیر نیست – فایل رایگان مجازی

رمان کوچ – فایل رایگان مجازی

رمان بی مرزی – فایل رایگان مجازی

رمان سایه به سایه – در حال تایپ

رمان از یاد بردن آقای چیز – انتشارات آرینا (نشر علی)

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها