رمان بانوی قصه

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 16 بهمن 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۵ بعد از ظهر
دانلود رمان بانوی قصه از الناز پاکپور

معرفی رمان بانوی قصه :

رمان بانوی قصه به قلم الناز پاکپور داستانی با عاشقانه آرام و لطیف است. داستان دختری قوی و مثبت اندیش به نام همراز که بعد از مرگ خواهرش، هنوز هم با پدربزرگ خواهر زاده هایش بر سر دیدارشان در جدال است. همه چیز با ورود ناگهانی عموی بچه ها تغییر می کند. ورود حامی که زندگی همه را تحت تاثیر قرار می دهد.

رمان بانوی قصه به قلم الناز پاکپور در سال ۱۳۹۷ از انتشارات سخن به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۷۶۸ می باشد.

 

 

مقدمه رمان بانوی قصه :

داستان رمان بانوی قصه فضایی ملموس آرام و فانتزی دارد. روندی آرام و رمانتیک که از علاقه بسیار همراز به خواهر زاده هایش نشات می گیرد. همراه با مفاهیمی مانند عشق و احترام به بنیان خانواده. داستانی روان و ساده از روابط انسانی دارد و تلاش شده است که در بین جملات داستان احترام به بزرگتر، تلاش برای حفظ بنیان خانواده و احترام به ذات انسانی افراد گنجانده شود.

الناز پاکپور
زمستان ۱۳۹۵

 

خلاصه رمان بانوی قصه :

رمان بانوی قصه روایت همراز است. دختری که بازیگر تئاتر و یک صدا پیشه ای موفق است. سال ها از مرگ خواهرش گذشته اما هنوز هم برای دیدار با خواهر زاده هایش با پدربزرگ آنها درگیر است. اما همه چیز با ورود عموی تازه وارد بچه ها؛ حامی تغییر می کند. همراز بانوی قصه‌ ی این رابطه است. رابطه‌ ای که زندگی همه را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد.

 

مقداری از متن رمان بانوی قصه ۱ :

مترو به شــلوغی همیشــه نیســت. صندلی پیدا میکنم و میشــینم. ســرم رو به شیشــه ی پشــت تکیه میدم و نفس عمیقی می کشم. بغل دســتم خانوم نسبتا مسن و چاق و دوست داشــتنیه که غرق کلمات کتاب مفاتیح توی دستش شده.
آرامش نگاهش رو دوست دارم. توی دلم لبخندی میزنم. یاد کتاب مفاتیح بنفش
رنگــی که برای مادر خریده بــودم میفتم. کتابی که مادر با دریافتش اشــک توی چشماش جمع شد و بعد گفت: “دختر رنگ از این سنگین تر نبود؟!”
خب رنگ ها برای مادر تعاریف متفاوتی داشــتن. کال آدم ها هم ســنگین و سبک
داشتن. به دختر اخم آلودی که کتاب زبانش رو محکم بغل کرده بود نگاهم افتاد،
بــه اخم روی صورتش، این خانوم برای مادر من ســنگین بود، اما اون یکی خانوم که تو آینه ی دستی داره به خودش لبخند می زنه سبک بود. سبک ها و سنگین ها، تنهاها و خسته ها؛ موفق ها و شکست خورده ها. همگی داشتیم مسیری مشابه رو طی می کردیم. میان راه پیاده می شــدیم، هر کدوم به سمتی می رفتیم، هر کدوم داســتانی جدا داشــتیم، ولی دقایقی و یا ساعتی از روز درکنار هم بودیم و هوایی مشترک رو تنفس می کردیم.
چشــم از مردم گرفتم. همــه ی تنم درد می کرد، گلوم از همه بیشــتر. نباید بیمار میشــدم؛ تمرین داشــتیم و بعد اجرا. کیف پولم رو باز کردم. دو تا اســکناس ده تومنی. اخمام در هم شــد. تا پایان تمرین ها باید با حداکثر شــش تا از این ها سر میکــردم و ایــن یعنی فاجعه. تو خونه گوشــت نبود؛ مهم هم نبود، میگذشــت.
همون طور که تمام این سال ها گذشته بود. خواستم کیفم رو ببندم که چشمم به عکسهــای لبخند به لب توی کیفم افتاد. حالا انگار تو فضایی آشــنا بودم. گلنار همیشه می خندید و میگفت کیف پول که نیست،آلبومه! گلنار چه می فهمید که من به حمل این آلبوم مجبورم؟
آهی کشــیدم و کیفم رو بســتم. قطار مترو خنک بود و این باعث میشــد بدجور خوابم بیاد. از زیر چشمم به تبلیغ موبایل نوکیا که به صورت یه سری نگاتیو پشت هم مثل انیمیشن رو دیوار تونل مترو می افتاد، نگاه کردم.
“اســتفاده از هنر هفتم، همیشه، همه جا.” صدای استاد امیری بود که تو گوشم می پیچید.

 

مقداری از متن رمان بانوی قصه ۲ :

کفش هام رو نپوشــیدم، پام رو کردم توش و کیفم رو روی دوشم انداختم و صورت ماهش رو بوسیدم.
– مرسی مادام.
دستای چروک خورده‌ش رو به سمت گونه‌م آورد و لمس کرد.
– نکن همراز، نکن، خدا خودش جوابش رو میده.
لبخندی زدم و با شــیطنت ذاتی همیشگیم گفتم: خیلی دوست دارم با این خدا یه جلسه ی بحث و گفت و گو داشته باشم.
صلیب آویزان از گردنش رو توی دستش گرفت.
– از دست تو! آدم با همه چیز شوخی نمیکنه!

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان بانوی قصه :

رمان بانوی قصه را می توانید از طریق انتشارات سخن و کتاب فروشی های معتبر تهیه کنید.

 

بیوگرافی الناز پاکپور :

الناز پاکپور متولد سال ۱۳۶۱ و دکترای مطالعات رسانه دارد. نوشتن را به صورت جدی از سال ۱۳۸۹ با سایت نودهشتیا و با نام beste شروع کرد که این نام مستعار در زبان ترکی به معنی کلام موزون و عاشقانه است.

 

آثار  الناز پاکپور :

رمان نقش نگار – انتشارات صدای معاصر
رمان بوی وانیل – انتشارات سخن
رمان انار – انتشارات علی
رمان بانوی قصه – انتشارات سخن
رمان زیتون – انتشارات علی
رمان زیر گنبد کبود – در دست چاپ
به سبزی دست های تو -فایل رایگان و مجازی
بن بست (مشترک با منا معیری) – فایل رایگان و مجازی

امتیاز دهید

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها