رمان همبازی

بازدید: 1 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 3 بهمن 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۶ بعد از ظهر
دانلود رمان همبازی از مژگان چناری

معرفی رمان همبازی :

رمان همبازی به قلم مژگان چناری روایت مرموزی از زندگی گندم است. خانواده اش به او می گویند بعد از دیدن صحنه خودکشی خاله ات دچار شوک شده و فراموشی گرفته ای. کاوه شوهر خاله اش مدام به او محبت می کند و گندم تحت تاثیر همین محبت ها جواب مثبت به در خواست ازدواجش می دهد. مادر گندم اطمینان دارد که خواهرش خودکشی نکرده است به همین دلیل دفترچه خاطرات او را به گندم می دهد. گندم میان تاریکی ها و اوهامی که از خطرات گذشته دارد باید راز کشته شدن خاله اش را کشف کند و یا شاید راز های زندگی همسرش کاوه که….
رمان همبازی به قلم مژگان چناری در سال ۱۴۰۲ از انتشارات صدای معاصر به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۷۱۹ می باشد.

 

خلاصه رمان همبازی :

رمان همبازی داستان زندگی گندم است که حافظه‌ اش را از دست داده. اطرافیان به او می گویند بعد از دیدن خودکشی خاله ات دچار شوک شدی و چیزی به خاطر نمیاوری. گندم تحت تاثیر محبت های کاوه شوهر خاله اش و مشکلاتی که با مادرش دارد به درخواست ازدواج کاوه جواب مثبت میدهد. اما مادرش دفترچه خاطرات خاله‌ اش را به گندم می دهد زیرا مطمئن است خواهرش به قتل رسیده!
با کمک دفترچه‌ خاطرات باید حقیقت مرگ خاله، نقش خودش در ماجرا و هویت شوهرشو کشف کند که…

 

مقداری از متن رمان همبازی ۱ :

کاوه خنده ی سرخوشش را در فضای کوچک کتابفروشی رها کرد و از جیب کت کتانش یک خودنویس بیرون کشید . منتخب صبا را بازکرد و روی پیشخوان خم شد . با خطی خوش در حالی که ماه پری انگشت اشاره اش را گاز گرفته بود و با هر کلمه ای که کاوه می نوشت چشمانش خیس تر می شد ، شروع به نوشتن چند بیت کوتاه از شعر شاملو کرد :
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
از توی زندون
مثل شب پره
با خودش بیرون
زیر شعر اضافه کرد برای ماه مهربان و پری مهربانی که پا به آسمان زندان من گذاشت.

 

مقداری از متن رمان همبازی ۲ :

در اتاقم را باز میکنم قبل از اینکه بهاره سرش را برگرداند، دختر همسایه ی دیوار به دیوارمان را از موهای طلایی دم اسبی اش میشناسم.
-گندم کجایی؟ ماه پری رو دعوا کن دستم می ندازه میگه من گندمم و اینجا خونه مونه.
با لب های برگشته به خاله ام زل میزنم روی تختم نشسته و عروسک پرنسسم در آغوشش جا خوش کرده است پیراهن و دامن پرچین و گلی که مامان خریده تا در جشن عروسی آخر هفته بپوشم ، تنش است. سراسیمه از جا میپرد و موگیر پروانه ی سفیدم از روی موهایش سر می‌خورد ترس را در نگاهش میخوانم شبیه به صدها باری که وسایل من را بر میدارد و استفاده میکند اما میداند برخلاف ،مامان برای من مهم نیست.
سعی می کند همه چیز را عادی جلوه دهد تا گلایه ای از طرف من به گوش مامان نرسد. -گندم این یه بازی جدیده من به جای تو نقش بازی میکنم تو هم به جای من، باشه؟
چون همه ی بازی هایمان پیشنهاد او بود قبول کردم اما دلم نمیخواست به خانه ی آقابزرگ بروم و به جای ماه پری نقش بازی کنم حوض مرمر سفید و ماهیهای کوچک قرمز خانه شان را دوست داشتم همین طور توت های قرمز و ترش اول بهار که دور از چشم آقابزرگ میچیدیم اما هیچ کدام از این دلخوشی های کوچک نمی توانست باعث شود دلم بخواهد با آقابزرگ متعصب و بداخلاق که دهانش جز امرونهی کردن و تشر زدن به جان ما باز نمیشد زندگی کنم بیشتر از مامان که فکر میکرد حق مادری به گردن خواهرش دارد ماه پری را آقابزرگ که زمان تولدش شصت و سه ساله بود به علاوه ی زنها و دخترهای همسایه بزرگ کردند.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان همبازی :

رمان همبازی را می توانید از طریق انتشارات صدای معاصر و کتاب فروشی های معتبر تهیه کنید.

 

بیوگرافی مژگان چناری :

مژگان چناری متولد سال ۱۳۶۶ است. اولین اثر چاپ شده از ایشان در سال ۱۳۹۷ منتشر شد. تا کنون تمامی آثار منتشر شده از این نویسنده در ژانر معمایی و راز آلود بوده اند.

 

آثار  مژگان چناری :

رمان همبازی – انتشارات صدای معاصر
کتاب رمان وارث – انتشارات برکه خورشید
رمان صورت پنهان – انتشارات کافه رمان پارسی
داستان های ژانر (روزنامه همشهری سرنخ)
رمان رخ گردی – در حال تایپ

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها