رمان آدم و حوا

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 8 بهمن 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۶ بعد از ظهر
دانلود رمان آدم و حوا از نشمیل قربانی

معرفی رمان آدم و حوا :

در رمان آدم و حوا نشمیل قربانی با فضا سازی ملموس و شخصیت پردازی قوی مخاطب را به دل داستان می‌کشاند. رمان در عین سادگی کلیشه ای نیست و تعلیق مناسب آن مخاطب را درگیر خود میکند. رمان آدم و حوا جلد دومی نیز دارد به نام برزخ اما… این رمان در سال ۱۴۰۱ به چاپ رسیده و ۵۱۶ صفحه است.

 

خلاصه رمان آدم و حوا :

رمان آدم و حوا روایت زندگی دختریست به نام مارال، دختری شر و شیطون با آزادی های زیاد و بی قید طی یک حادثه ای با امیرمهدی، پسری مذهبی و سر به زیر و دارای چهارچوب آشنا میشود. یک آشنایی تصادفی که طی آن بی آنکه دست هیچ کدام باشد دلدادگی عمیقی میانشان رخ میدهد. یک عشق آسمانی و عرفانی که دختر آزاد و رهای دنیا را به چنگ باورهای جدید خود میکشد و سر آغازی برای زندگی جدید پیش رو میشود.

 

مقداری از متن رمان آدم و حوا ۱ :

-بله. من الان دو ماهه کفش نخریدم کفشی که مدل کفش دو ماه پیش من باشه پس قدیمیه. من دنبال یه مدل بهتر و قشنگ تر می گردم.
مامان دوباره سری تکون داد و به مغازه ی کفش فروشی اون طرف خیابون اشاره کرد.
-مارال بریم کفشای اونجا رو هم ببین. شاید یکی رو پسندیدی.
باشه ای گفتم و دنبال مامان راه افتادم. بالاخره بعد از اون همه گشتن به کفش قرمز همرنگ لباسم گیرم اومد. از خوشحالی روی پا بند نبودم. همونی بود که می خواستم. یه صندل پاشنه ده سانتی که روش پر از نگین بود روی پاشنه ی کفش هم پنج تا نگین کار شده بود.

میدونستم با لباسی که انتخاب کردم شب عروسی همتای عروس نگاه ها رو خیره می کنم. اصلاً از همین نگاههای خیره خوشم میومد که دائم دنبال خرید بودم اونم مطابق مد و البته با رنگهای خاص.

بیشتر کارام رو انجام داده بودم مونده بود تحویل گرفتن لباس از خیاط و هماهنگ کردن ساعت با آرایشگاه”می خواستم برای شب عروسی موهام رو رنگ کنم کلی برنامه داشتم برای اون شب دائم هم غر می زدم که چرا باید عروسی جدا باشه؟

مگه مردا می خوان فامیلای با حجاب عروس رو بخورن که مجلس رو جدا گرفتن؟ خوب اونا که میتونن چادر سرشون کنن! به نظرم خیلی حیف بود من این همه خرج کنم و حسابی خوشگل بشم، بعد پویا نتونه من رو ببینه.
از اول برای دعوت از پویا دو دل بودم چون مجلس جدا بود و نمیتونستیم همدیگه رو ببینیم یا حتی با هم برقصیم ولی آخر سر تصمیم گرفتم که دعوتش کنم. به قول معروف تا چند روز بعدش می خواستم بهش جواب مثبت بدم و زنش بشم.

 

مقداری از متن رمان آدم و حوا ۲ :

هیچ وقت دلم نمی خواست برای رفت و آمدم یا کاری که میکنم به کسی جواب پس بدم . و می دونستم با بله گفتن به پویا مثل تموم زنای دیگه باید همه ی کارام رو با اطلاع نامزد محترم انجام بدم . لباس و کفشم رو آماده روی تختم گذاشتم تا به محض برگشت از آرایشگاه بپوشم و با مامان و بابا راهی خونه ی عروس بشیم که قرار بود مراسم عقد اونجا برگزار بشه.
دوباره زیر لب به خاطر جدا بودن عروسی غرغر کردم که با یادآوری صورت معصوم و زیبای رضوان ، حرفم رو خوردم و لبخند زدم .
می دونستم تو لباس عروس و اون آرایش و گریمی که رو صورتش نقش میبنده زیباتر و معصوم تر می که عروسی به مدد پدرش که برادرم – مهرداد -رو از پدرم خواستگاری کرد؛ شد عروسمون.
.هیچوقت قیافه ی مهرداد رو از یاد نمی برم اون روزی که بابا اومد خونه و ماجرا رو براش گفت.
از قضا رضا برادر رضوان یکی از همکارای مهرداد بود . رضوان هم چندباری که رفته بود پیش برادرش مهرداد رو دیده بود. به قول خودش اوایل کار داشت و برای انجام کارش به محل کار برادرش رفت و آمد می کرد . ولی بعد از اون این دلش بود که وادارش میکرد به هر بهانه ای بره اونجا .
وقتی هم از مهرداد خوشش اومد و دید نمیتونه مثل دخترای دیگه راحت بره و حرفش رو به مهرداد بزنه با پدرش حرف میزنه . آقای محجوب هم بعد از یه مدت تحقیق درباره ی خونواده ی ما و مهرداد ، تصمیم می گیره با پدرم صحبت کنه و یه روز با رفتن به محل کار بابا مهرداد رو خواستگاری می کنه. اون روزی که بابا این موضوع رو تو خونه مطرح کرد ، مهرداد با ابروهای بالا رفته خیره شد به گلای قالی.

 

مقداری از متن رمان آدم و حوا ۳ :

با اینکه قرار بود کل موهام رو رنگ کنم ولی آرایشگر ماهرم فقط چند تکه از موهام رو رنگ کرد . اول به خواست من قرار بود کل موهام به رنگ شرابی در بیاد ولی وقتی شیما جون رنگ لباسم رو پرسید نظرم رو رد کرد.

چند تکه از موهام به رنگ قرمز مایل به شرابی در اومد. اولش خیلی خوشم نیومد ولی وقتی موهام حالت رو و به صورت کج مقداریش رو روی صورتم ریخت و چندتا نگین بزرگ روی موهام زد به انتخابش احسنت داد گفتم.

اون رنگ با پوست گندمی کمی تیره ام خوب هماهنگ بود و بهم میومد. وقتی تو خونه لباسم رو که مدل ماهی بود تنم کردم، همراه صندلهای پاشنه دارم؛ حس خوبی پیدا کردم.

متفاوت تر از همیشه شده بودم. منم همین رو میخواستم خواهر شوهر باید از همه بهتر و تو چشم تر باشه. از خونه که خارج شدیم موهام با نسیم خنکی که می وزید به رقص در اومد. فروردین بود و وزش نسیم خنک روح آدم رو جلا میداد.
چشمام رو بستم و نفس عمیقی کشیدم عاشق بهار بودم و این هوای مطبوعش.
.با ورودمون به تالار ، باز هم زیر لب به خاطر جدا بودن مراسم کلی غر زدم. اما به محض اومدن مهمونا و همینطور عروس و داماد کم کم همرنگ بقیه شروع کردم به رقصیدن و شادی کردن.
.رضوان تو لباس عروس شده بود مثل فرشته ای که آدم دلش نمی خواست نگاه ازش بگیره. لبخند قشنگی رو لب هاش بود و دستش رو با شرم گذاشته بود تو دستای مهردادی که تموم حواسش به عروسش بود عروسی تنها برادرم واقعاً بهم خوش گذشت و خیلی لذت بخش بود به خصوص زمان هایی که نگاه دیگران باشد.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان آدم و حوا :

از طریق انتشارات آئی‌ سا و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی نشمیل قربانی :

سر کار خانم نشمیل قربانی با نام مستعار گیسوی پاییز متولد سال ۱۳۶۰ هستند. ایشان متاهلند و از سن ۱۶ سالگی شعر نویسی و‌ متن های کوتاه را برای نوشتن انتخاب کردند اما نویسندگی را به صورت حرفه ای از سال ۱۳۹۲ آغاز کردند.

 

آثار نشمیل قربانی :

رمان آدم و حوا‌ _ انتشارات آئی سا
رمان آتش عشق من _ فایل مجازی
کتاب رمان سرزمین من باران میخواهد – انتشارات علی
رمان برزخ.. اما _ انتشارات آئی سا
رمان پیشکش _ فایل مجازی
رمان شکیبا باش _ فایل مجازی
رمان ثانیه های عاشقی _ فایل مجازی
کتاب رمان عطر یوسف شمیم یاس _ انتشارات آئی سا
رمان تندیس ساحلی _ انتشارات آئی سا
رمان مرا با تو همنفسی است _ فایل مجازی
رمان ترنج _ فایل مجازی
رمان ساعت زندگی هفت و پنجاه و نه دقیقه است _ درحال تایپ مجازی
رمان یاس _ چاپ شده از انتشارات ری را

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها