رمان انتهاج

بازدید: 1 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 29 بهمن 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۱ بعد از ظهر
دانلود رمان انتهاج از بنفشه و رعنا

معرفی رمان انتهاج :

رمان انتهاج به قلم بنفشه و رعنا داستان واقعی از زندگی و چالش های ازدواج در سن کم، اختلاف سنی زیاد و از خیانت و از طلاق است. مهم ترین پیام در رمان انتهاج بیان اهمیت خارج شدن از کلیشه های جامعه و اینکه هیچ چیزی تضمین موفقیت یک ازدواج نیست. نشان دادن اهمیت مشاوره های قبل ازدواج، شناخت و آگاهی فردی. خیانت و عواقب اون برای هر دو طرف.
رمان انتهاج به قلم بنفشه و رعنا در سال ۱۴۰۲ از اپلیکیشن باغ استور منتشر شده است.

 

مقدمه رمان انتهاج :

انتهاج به معنی پیدا کردن راه و روشن کردن راه است.
داستان رمان انتهاج داستان واقعی زندگی نیکو با فراز و نشیب های یک زندگی عادی اما پایان خوش میباشد. این رمان برای بالا بردن آگاهی در مورد اهمیت شناخت پیش از ازدواج، کلیشه های جنسیتی و جنسی و همچنین خیانت و مشکلات روحی و روانی بعد از خیانت، طلاق و ازدواج مجدد میباشد.
کاراکتر های رمان برگرفته از شخصیت های واقعی هستند و نقص ها و خوبی های آدم های عادی را دارند.

بنفشه و رعنا

 

خلاصه رمان انتهاج :

رمان انتهاج به قلم بنفشه و رعنا با پایان خوش برگرفته از واقعیت هست و راوی داستان، نیکو ، دختری که تو سن کم با پسر خاله ی دوستش که یه دندونپزشک سرشناس هست آشنا میشه و بخاطر علاقه ی طرف مقابل و پدر و مادرش به این مرد خیلی زود این آشنایی به ازدواج ختم میشه اما ازدواجی که تازه شروع طوفان هاست…
نیکو به خاطر نقد های مداوم همسرش، هر روز و هر شب تلاش میکنه تا بهتر باشه اما درست زمانی که فکر میکنه به نقطه خوبی رسیده، همسرش رو با دوست صمیمی خودش رو تختخواب پیدا میکنه و باور هاش زیر و رو میشه، حالا دیگه نیکو نمیخواد یه بازنده باشه، هرچقدر هم این مسیر سخت باشه…

 

مقداری از متن رمان انتهاج :

زمین خوردم و دندونم شکست! همه تقریبا بچه بودیم. بزرگترین فرد گروه ۲۱ سالش بود، پیام!
سریع اومد کمکم ، خوب هم همه چیز رو مدیریت کرد!
با ماشین باباش اومده بود. منو سوار کرد و زنگ زد به پسر خاله اش که جراح دندونپزشک بود‌ . شرایط رو توضیح داد و اونم گفت خودتون رو برسونید مطب!
انقدر خونم رقیق بود که تا برسیم خون دندونم بند نیومد و انقدر بیجون بودم که وقتی رسیدیم درست نمیتونستم راه برم!
از ترس عصبانیت بابام به خونه خبر نداده بودم.
بابام یه معلم بازنشسته بود، مثل مادرم، هر دو سن بالایی داشتن و با وجود محبت اما، اصلا حوصله نداشتند. خیلی زود از کوره در می‌رفتند و نمیشد ازشون انتظار حمایت تو چنین شرایطی داشت.
من ته تغاری ناخواسته بودم! با خواهر هام ۱۸ و ۲۳ سال اختلاف سنی داشتم! وقتی به دنیا اومدم مادرم خودش پوکی استخوان داشت و منم یه بچه ضعیف ، نارس ، زرد و زار بودم!
بزرگتر شدم باز هم شرایط تغییر نکرد.
عملا نسرین و نگار ، خواهر هام، منو بزرگ میکردن .
تو کل زندگی، من جون درست حسابی نداشتم. درسته لاغر استخونی نبودم اما همیشه لاغر بودم و قدم تو ۱۷ سالگی به ۱۵۰ نمی‌رسید!
پیام کمک کرد وارد مطب بشم. ساعت ۴ عصر بود و روی در نوشته بود ساعت کار مطب ۵ عصر!
داخل مطب نه منشی بود نه مراجعه کننده! اما در اتاق پزشک باز بود. پیام بلند گفت
– رهام! هستی!
مرد قد بلندی با موهای مشکی کوتاه که دو طرف شقیقه هاش از سفیدی مو هاش به جوگندمی میزد با چشم و ابرو مشکی و پوست جو گندمی اومد تو قاب در!
کاملا با پیام متفاوت بود. پیام قدش متوسط و حدود ۱۷۰ الی ۱۷۵ بود، موها و چشم های روشنی داشت. نه خیلی روشن اما خرمایی روشن. با پوست سفید تر! کاملا متفاوت از پسر خاله اش!
رهام نگاهمون کرد و گفت
– این بنده خدا که خیلی رنگش پریده پیام! برو تو آشپزخونه براش آبقند درست کن.
سریع اومد زیر بازو منو گرفت و برد سمت تخت اتاق پزشک
رو تخت دندونپزشکی دراز کشیدم و پیام گفت
– میرم آب قند بیارم.
با این حرف رفت و رهام به من مجدد نگاه کرد. از شدت ضربه به صورتم لبم ورم کرده بود. آروم گفت:
– مامانت اینا نمیدونن!؟
با تکون سر گفتم نه!
نشست روی سه پایه اش، چندتا وسیله حاضر کرد و گفت
– چرا نگفتی!؟ خبر ندارن با پیام بیرونی!؟
با وجود بی حالیم گفتم
– چرا… میدونن. اکیپی رفتیم شهربازی، بابام خودش منو رسوند اما بگم زمین خوردم قاطی میکنه!

رهام خندید و گفت
– اها… پس از اون بابا هاست!
نمیدونستم منظورش چیه اما فقط سر تکون دادم چون حال نداشتم حرف بزنم.
رهام خم شد رو من و دستمال هارو از زیر لبم بیرون آورد و گفت
– رو آسفالت زمين خوردی!؟
آره خفه ای گفتم و با یه وسیله دهنم رو تمیز کرد و پرسید
– زیاد زمین میخوری!؟
با شرمندگی گفتم
– نه! گاهی!
خندید و پیام با آب قند اومد.
داد دست منو به سختی صاف نشستم . کمی خوردم که رهام گفت
– کامل بخور!
پیام دستی تو موهاش کشید و گفت
– دیدی؟ فقط شکسته؟
رهام سر تکون داد و گفت
– آره یکم ترک برداشته برا همین خونریزی کرده . درستش میکنم نگران نباشید.
از حرفش یکم نگرانیم کمتر شد و لیوان تقریبا خالی رو دادم به پیام و گفتم
– ببخشید گند زدم به تفریح همتون!
پیام لبخند با محبتی زد و گفت
– نه بابا…
گوشیش زنگ خورد و رد تماس زد.
رهام گفت
– خب حرفی با هم دارید بزنید شروع کنم یه ساعت نمیتونه حرف بزنه ها.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان انتهاج :

دانلود رمان انتهاج اثر مشترک بنفشه و رعنا، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Entehaj Novel

 

بیوگرافی بنفشه :

بنفشه هستم متولد اوایل دهه ۷۰ ، متاهل و لیسانس تربیت بدنی. ساکن سوئیس و ایران هستم. در سال ۱۳۹۲ با پیشنهاد مشاورم برای آروم شدن ذهنم شروع کردم به نگارش وقایع زندگی خودم. این وقایع رو در یک کانال تلگرامی منتشر کردم و همین شروع داستان من شد. زندگی بنفش داستان زندگی خود من هست که رایگان روی باغ استور موجوده. اون زمان در شرف ازدواج بودم و حالا مامان دو تا فسقل هستم . عاشق داستان های واقعی هستم و کلا تو این زمینه فعالیت دارم و همیشه سعی کردم داستان های متفاوتی که مخاطب های رمانم تجربه کردند رو بنویسم. انگار هیچ‌چیزی آموزنده تر از خوندن تجربیات دیگران نیست. اما به شرط اینکه هیچوقت با خوندن ناقص یک داستان و ماجرا قضاوتش نکنیم. متشکرم .

 

آثار  بنفشه :

رمان زندگی بنفش ۱ – رایگان مجازی اپلیکیشن باغ استور
رمان زندگی بنفش ۲ – رایگان مجازی اپلیکیشن باغ استور
رمان نگاه – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان حس گمشده – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عشق خاکستری – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عشق سخت – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
دختری با قلب زرد – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان راز زمرد – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان به طعم تمشک – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان چشمان – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان حریر و حرارت – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عطر شقایق – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان ماه خاموش – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نغمه شب – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان انتهاج – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان آتش محبوس – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان شوکای من – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نگاریسم – مجازی فروشی

امتیاز دهید

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها