رمان ترنم

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 24 اسفند 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۰ بعد از ظهر
دانلود رمان ترنم از پونه سعیدی و رعنا

معرفی رمان ترنم :

رمان ترنم نوشته ی پونه سعیدی و رعنا داستان یک عشق ممنوعه و دردسر های ورود به یک خاندان بزرگ مراکشی و پر حاشیه است. هدف نویسندگان این است که نشان دهند انتقال تجربه، نه صبر زیاد خوبه، نه اعتماد به نفس زیاد!!! تعادل تو زندگی و گرفتن حقت از هر چیزی مهم تره.

 

مقدمه رمان ترنم :

رمان ترنم به قلم پونه سعیدی و رعنا در سال ۱۳۹۵ نوشته شده و یک عاشقانه خانوادگی و پر ماجراست، لحظه های درام ، نفس گیر و شادی داره که در نهایت به پایان خوش میرسه. ماجرای رمان ترنم بر اساس یه اتفاق واقعی در قالب رمان، نگارش شده ، اما تمام اسم ها، مکان ها ، روابط و … ، مستعار و انتخاب نویسنده هاست.

 

خلاصه رمان ترنم :

همیشه صبور بودن، آرامش و موفقیت نمیاره! گاهی هر چقدر صبوری به خرج بدی، فقط حقت و خودت رو از دست میدی… همونطور که گاهی غرور و اعتماد به نفس بیش از حد میتونه تو رو تو دردسر بندازه …
وقتی نوه یه تاجر بزرگ مراکشی که سالها تو تهران زندگی میکرد، عاشق یه دختر ممنوعه شد، فکر نمیکرد قراره وارد بازی بشه که هم مجبوره در مقابل رفیقش قرار بگیره، هم در مقابل خانواده!
فکر نمیکرد رسومات مراکشی خاندانش قراره مسیر سختش رو سخت تر کنه! فکر نمیکرد گذشته و دشمنی های قدیمی بتونه آینده رو سخت تر از سخت کنه، اما زندگی همیشه پر از سوپرایزه… مخصوصا وقتی که عاشق میشی…

 

مقداری از متن رمان ترنم :

چشم های درشتی داشت و موهاش روشن بود؛ از یه طرف شال یشمی که سرش بود یه گیس بلند رو شونه اش بیرون افتاده بود. موهاش روشن بود. بر عکس بیشتر دختر هایی که تو این کافه می اومدن؛ نه لباس تنگ و بدن نمایی تنش بود؛ و نه خیلی پر زرق و برق؛ اما میشد کاملا حس کرد تیپش گرون قیمت و سنگینه…
از اون تیپ ها که دوست داشتم. دوست داشتم کشفش کنم؛ چشمش تو جمعیت چرخید. میدونستم اینجا که من نشستم به اندازه کافی تاریک هست که دیده نشم. برای همین همچنان به آنالیزش ادامه دادم.
به خودم خندیدم؛ شاید از عواقب هم نشسنی با سامه که منم به این روز افتادم! نشستم تو کافه و دختر مردمو دید میزنم. خواستم نگاهمو ازش بگیرم که در باز شد و سام اومد تو. بلاخره بعد از نیم ساعت تاخیر رسید …
اما به جای اینکه به سمت من بیاد مستقیم به سمت اون دختر رفت. یعنی شاخک های دختر بازیش به این سرعت سوژه جدیدو تشخیص داد؟!
قبل از اینکه بخوام حدسی بزنم به هم سلام کردن و نیش سام تا بناگوش باز شد. اعتراف میکنم شوکه شدم؛ همو میشناختن و این دختر منتظر سام بود ! بهش نمیخورد انقدر احمق باشه که به سام پا بده !
پوزخندی به افکارم زدم؛ دیگه به هیچ تیپ دختری نمیشه اعتماد کرد. با هم به سمت من اومدن و به اجبار بلند شدم. سام با همون نیش باز شده گفت
– امیر؛ خیلی منتظر موندی …
لبخند زدم و گفتم
– من که دیگه عادت دارم
دستشو گذاشت پشت دختر که به طرز واضحی دختره خودشو جلو کشید تا از تماس دست سام با بدنش جلو گیری کنه . سام با افتخار گفت
– معرفی میکنم؛ ترنم؛ نامزدم …
میدونستم از صورتم تعجبم پیداست . درسته سام دختر باز بود ! اما واقعا انتظار نداشتم در این حد؛ پس نامزدی شیوه جدید مخ زنی سام بود .
به زور لبخند زدم و سلام کردم . دستمو جلو بردم تا دست بدم که ترنم با خجالت سلام کرد و معذب گفت
– معذرت میخوام دست نمیدم .
حالا باید به زور ابروهامو پائین میفرستادم سریع گفتم
– خواهش میکنم؛ هر جور راحتین؛
به سام که نیشش باز تر شده بود نگاه کردم و به صندلی ها اشاره کردم تا بشینن . هر سه نشستیم و سام گفت
– دو هفته بیشتره که ندیدمت امیر؛ انقدر سرمون شلوغ بود اصلا یاد کافه ها نبودم .
پوزخند زدم و گفتم
– البته الان برای مشکل کافه ها بهت زنگ نزدم میدونی که …
سوالی نگاهم کرد ! منو سام دو تا کافه و یه رستوران داشتیم .
هم دانشگاهی بودیم و روز اول که شریک شدیم پول از سام و ایده از من بود؛ اما کافه اول گرفت و تو کار های بعد، نصف نصف شریک شدیم؛ هرچند من الا خیلی بیشتر از این کافه ها و رستوران دارم .
اما شراکتم با سام با وجود بی خیالی هایی که داره بهم نخورده . دوست ندارم چیزیکه با هم شروع کردیم و باعث پیشرفتم شده هیچ وقت خراب بشه و از بین بره. دوست ندارم فراموش کنم با چه سختی به اینجا رسیدم . رو به سام گفتم

– راجع به قرار داد ساختمون رستوران قرار بود تصمیم بگیریم
– اوه .. اوه؛ آره؛ خب تمدیدش میکنیم …
ترنم سرش پائین بود و انگار وجود نداشت . رو به سام به مِنو اشاره کردم که از نامزد دروغیش پذیرایی کنه . خیلی رفتارشون برام عجیب بود؛ دوست دختر های سام مدام از سر و کولش بالا میرفتن.
پول چیزیه که بخاطرش خیلی ها هر کاری میکنن و راجع به سام دختر ها همیشه دنبال همین گزینه بودن ! هرچند سام از اول که با هم شروع کردیم اینجوری نبود؛ اما چند سالی بود که خیلی عوض شده بود.
سام پوفی کردو مِنو رو برداشت . رو به ترنم روی میز گذاشت و گفت
– سفارش بده عزیزم …
خودمم برای خالی نبودن عریضه منو رو باز کردم هرچند همه رو حفظ بودم . بدون نگاه کردن به سام گفتم
– میخوان ساختمون رستوران رو بفروشن؛ قرار دادو تمدید نمیکنن؛ فکر کنم بهت گفتم
سام محکم زد رو پیشونیشو گفت آخ؛ گفتی؛ دستشو گذاشت رو پای ترنم و گفت
– این همون رستورانه بهت گفتم ها
ترنم سریع پاشو کنار کشید و این حرکتش اصلا از نگاه من مخفی نموند. ناخوداگاه لبخند نشست رو لبم . از اینکه بلاخره یه دختر خودش رو در اختیار سام نذاشت لذت عجیبی بردم.
اما نمیفهمیدم چرا برام لذت بخش بوده. ترنم مودبانه گفت
– آها رستوران خیابون بهار؟
سام با اینکه ضد حال خورده بود اما به روی خودش نیاورد و سر تکون داد . تکیه داد به صندلیش و گفت
– من یه آب پرتقال میخورم
ترنم هم آروم گفت
– منم همون
دست تکون دادم و سفارشات رو گفتم . خودم سه تا کیک شکلاتی هم اضافه کردم . ترنم با رفتن گارسون آروم از سام پرسید
– سرویس کجاست؟

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان ترنم :

دانلود رمان ترنم اثر مشترک پونه سعیدی و رعنا، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Taranom Novel

 

بیوگرافی پونه سعیدی :

پونه سعیدی هستم متولد هزار و سیصد و شصت و پنج. عاشق رویا پردازی، کتاب‌ خواندن و نوشتن. مامانِ یه دخترِ عشق قصه به اسم مانلی و همسر یه مرد دریا ( البته فعلا تو خشکی سکونت داریم! ) از وقتی یادمه کتاب میخوندم انقدر که هیچ کتاب نخونده ای تو هیچ کتابخونه ای دور و برم نمونده بود. وقتی پونزده سالم بود تمام کتاب های ترجمه شده شکسپیر، هوگو ، ارول، هدایت و خیلی های دیگه رو تموم کرده بودم و دنبال نسخه های قدیمی کتاب های میچل و آستین بودم.
علاقه من به کتاب‌خواندن انقدر زیاد بود که نه ژانر برام مهم بود نه سال نگارش کتاب، من هر کتابی به دستم میرسید میخوندم. بعد از ورودم به دانشگاه شروع کردم به خوندن کتاب های انگلیسی و جذب ژانر فانتزی شدم.

 

آثار  پونه سعیدی :

رمان توکا پرنده کوچک – انتشارات موج
رمان پرنیان شب – انتشارات موج
رمان ال آی – انتشارات موج
رمان سانیا – مجازی رایگان قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان دروازه جهنم – مجازی رایگان قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان راز مانا – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان ماه مه آلود – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان طلوع مه آلود (جلد دوم ماه مه آلود ) – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان ترنم – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان سرخ – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان ماه خون – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان مردی پشت نقاب – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان هر هفت رنگ من – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان دشت میخک های وحشی – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان کوازار ۱ – انتشارات موج
رمان کوازار ۲ – انتشارات موج
رمان کوازار ۳ – انتشارات موج

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها