رمان رقصنده با تاریکی

بازدید: 1 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 16 آبان 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۲ بعد از ظهر
دانلود رمان رقصنده با تاریکی

معرفی رمان رقصنده با تاریکی :

رمان رقصنده با تاریکی با معما و پیچیدگاهی خود داستان تو در توی زندگی اشخاص مختلف را به روایت می‌گذارد که در گذشته خود رازها و اشتباهاتی داشتند.
رمان رقصنده با تاریکی تقابلی از انسان های قوی و ضعیف است و در میان فراز و فرود های رمان عشقی جذاب حلاوت شده که کشش رمان را چندین برابر میکند.

 

خلاصه رمان رقصنده با تاریکی :

شراره با دوستانش با به مهمانی میگذارد که درآن کیارش شمس مرد مرموز با گذشته ی سیاهی حضور دارد مردی که با دستیابی به گذشته ها و رازهای اطرافیان آنها را وادار به ارزشگذاری میکند و حالا شراره با رازی که سالها در سینه نگه داشته سر راه تو قرار میگیرد و سرنوشت را طور دیگری رقم می‌زنند.

 

مقداری از متن رمان رقصنده با تاریکی :

عذاب آور و ناراحت به نظر می رسیدند.

وارد هال کوچک خانه مان شدم و نگاهی به آرمین کردم که در سکوت و با لب هایی که به هم میفشرد مشغول بازی با ایکس باکس بود.

راحیل موفق شده بود مثل یک پسربچه او را با بازی کال آف دیوتی ساکت کند. آرمین که متوجه حضورم شده بود بی آنکه چشم از صفحه تلویزیون بردارد، گفت:

هر دختری که من باش بیرون میرم غر لباس نداشتن میزنه… تخت شری رو که دیدم متوجه شدم دقیقاً منظور دخترا از لباس نداشتن چیه!

چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:

اون دو تا تیکه لباس رو میگی؟ همونا رو هم بـه مـاه داشـتـم مـقاله می نوشتم تا پول خریدش رو دربیارم

جوابم را نداد چون در موقعیت حساسی گرفتار شده بود به عنوان یک اسنایپر بالهای هلیکوپتری را ناقص کرده بود که حالا مستقیم به سمتش سقوط میکرد.

در همین موقع راحیل تلویزیون را خاموش کرد و به اعتراض آرمین توجهی نشان نداد. نگاه تحسین آمیزی به راحیل کردم. پاشنه ی کفش هایش تخت اما قدش تنها کمی از آرمین کوتاه تر بود برخلاف من بسیار خوش هیکل بود و قد و بالایش تمام نگاهها را متوجه خودش میکرد

صورت سبزه و بینی عقابی داشت و با آرایش کردن میانه ای .نداشت اما با وجود هیکل خوبش کم حرفی مرموزش و کم محلی اش به پسرها محبوبیت چندانی نداشت.

موهای سیاه کوتاه و تیپ های اسپرتش ظاهراً برای پسرها جذابیتی ایجاد نمی کرد. سال اول دانشگاه فکر میکردم از آن دخترهای بچه مثبت است ولی خیلی زود فهمیدم اتفاقاً با یک نیم نگاه تمام پسرهای خوش تیپ را شناسایی میکند.

طولی نکشید که فهمیدم اعتماد به نفس ضعیفی در مقابل پسرهایی که به او علاقه نشان میدهند دارد این پا و آن پا شدنش و موبایلش که به سرعت از دستی به دست دیگر میداد عصبی شدنش را فریاد میزد

نمی دانستم این اعتماد به نفسی که ناگهان فروکش میکرد از کجا می آمد او هم نمیدانست اصرارهای من برای محافظت کردن از او در برابر پسرها برای چیست… هنوز خیلی چیزها بود که در مورد هم نمی دانستیم.

آرمین هنوز بی خیال مبحث لباس نشده بود:

چه گیریه این دخترها به لباس دارن؟ دیشب به این دختره گفتم امشب یه چیز خوشگل بپوش، میگه برام بخر فکر کن قرار دوم بهت بگه برام لباس بخر.

راحیل در ورودی را باز کرد آرمین خواست بحث را ادامه بدهد که راحیل محکم به شانه اش زد و من هم بازویش را نیشگون گرفتم.

هر دو همزمان دستهایمان را روی بینی فشردیم و پاورچین پاورچین سمت آسانسور رفتیم. پایمان که به کوچه رسید، قدم تند کردیم و به سرعت سمت انتهای کوچه و ۲۰۶ سفید یاشار رفتیم.

دعوای همیشگی آرمین و راحیل برای جلو نشستن بالا گرفت.

آرمین با صدای بلندی اعتراض میکرد که پاهایش بلند است و پشت ماشین اذیت میشود و راحیل هم میگفت پاهایش کوتاه تر از آرمین نیست.

لبخندی تحسین آمیز به راحیل زدم که روی دخترها را با قد بلندش سفید می کرد و بی هیچ حرفی پشت ماشین .

نشستم مشغول جابه جا شدن روی صندلی بودم که یاشار تیکه اش را به وزنم انداخت.

یا خدا! جابه جا که میشی کل ماشین میره بالا و می آد پایین!

نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم عاقبت آرمین رضایت داد که عقب بنشیند و راه افتادیم آینه جیبی ام را از کیفم بیرون کشیدم تا آرایشم را چک کنم.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان رقصنده با تاریکی :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی آنیتا سالاریان :

خانم آنیتا سالاریان متولد سال ۱۳۷۱، ساکن آلمان و دانشجوی دکترای آنکولوژی هستند.

 

رمان های آنیتا سالاریان :

رمان پارلا _ مجازی

رمان رقصنده با تاریکی _ انتشارات علی

رمان حکم دل ( مشترک با سروناز روحی ) _ مجازی

رمان نقاب عاشق _ مجازی

رمان آن نیمه دیگر _ مجازی

رمان معشوقه شیطان _ دردست چاپ

رمان رایحه ممنوع _ انتشارات علی

رمان مرثیه ای برای طوفان _ در دست چاپ

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها