رمان عشق سخت

بازدید: 1 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 8 فروردین 1403
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۰ بعد از ظهر
دانلود رمان عشق سخت از بنفشه و آرام

معرفی رمان عشق سخت :

سرگذشت دختری که رابطه اش با مشاورش از محدوده امن خارج میشه. هدف از نوشتن این رمان آگاه سازی مردم از مشکلات بلوغ زود رس، سر درگمی های جنسی سال‌های بلوغ، مشکلات خانوادگی و اثرش در اضطراب و افسردگی.

 

مقدمه رمان عشق سخت :

سلام دوستان. رمان عشق سخت ماجرای واقعی دختری به اسم دیباست. دیبا ادیب ! دختری که به دنبال تمایلات خاص خودش میره و در این راه با آدم های متفاوتی رو به رو میشه، تا پرتگاه سقوط پیش میره ولی در نهایت عشق رو تجربه میکنه.اما خیلی سخت.پایان این رمان خوش هست اما به دلیل بیان بی سانسور وقایع مناسب بزرگسالانه. هدف ما در نگارش این رمان بیان مشکلات روحی و جسمی حاصل از انتخاب اشتباه در سیر طبیعی بلوغ می باشد. شما در این رمان با جنبه های بیماری دوقطبی، اختلال شخصیتی و افسردگی و اثراتش در زندگی اجتماعی و جنسی آشنا میشید. هرچند رفتار هیچ دو انسانی مشابه هم نیست اما درس گرفتن از تجربیات دیگران همیشه مفید بوده. امیدوارم این داستان هم برای شما مفید باشه. از همه مخاطبین تقاضا دارم طبق صحبت روانشناس برای شخصیت های رمان یا رفتار های این شخصیت ها، در زندگی شخصی تصمیمی نگیرید و حتما در مورد مسائل خودتون با روانشناس و مشاور مناسب خودتون مشورت کنید.

 

خلاصه رمان عشق سخت :

رمان عشق سخت نوشته ی بنفشه و آرام روایت دیبا ادیب است، دختری با مشکلات روحی و جنسی به یه مرکز مشاوره مراجعه میکنه، جایی که طبق شرح حال و درخواستش باید اونو به یه مشاور خانم ارجاع بدند اما وقتی وارد اتاق مشاوره میشه با مهرداد احمدی رو به رو میشه، سکستراپی که قصد نداره فقط برای دیبا در حد یک مشاور باشه …
این داستان بر اساس اتفاقات واقعی نوشته شده و سرگذشت دیباست، داستان دیبا، مهرداد و … بهرام … یک ماجرا با تجربه عشق اما از نوع سخت.

 

مقداری از متن رمان عشق سخت :

بی تفاوت به نگاهش که تو تاریکی رو صورتم بود گفتم :
– میشه به دوستم مسیج بدی بگی من فردا نمیتونم برم کوه. میترسم منتظرم بمونن برنامشون خراب شه
سر تکون دادو گفت :
– بابا این کارو کرده ؟
سر تکون دادم . قفل گوشیش رو زد و نشست رو تخت . سریع شماره مهرداد رو گرفتم و براش نوشتم
بابام بهم شک کرده. گوشی و تلفن خونه رو گرفته. منم تو اتاق حبس کرده …
این مسیجو فرستادم . مسیج بعدیم نوشتم
سلام. دیبا هستم. این خط داداشمه. فردا نمیتونم بیام کوه . گفتم خبر بدم منتظر من نمونین
ارسال کردم. مسیج اول دلیورد شدو من پیامو پاک کردم. فقط دومی گذاشتم باشه و گوشی رو دادم به دانیال. دانیال آروم گفت :
– چی شده دیبا چرا بابا اینجوریت کرده ؟
– چرت … دیروز عمو اومد برای دوست احمد رضا از من خواستگاری کرد. منم گفتم نه . امروز اومدم بابا گفت احمد رضا میگه دیبا دوست پسر داره منو به این روز در آورد
چشم دانیال گرد شد و گفتم :
– اصلا وایسا …
گوشیو گرفتم رفتم تو تلگرام احمد رضا
یه سلفی با فلش از خودم گرفتم با چشم های بسته
به عکس نگاه کردم . صورتم و چشمم و لبم بد تر از واقعیت افتاده بود.
برای احمد رضا ارسال کردم و نوشتم :
– اگه فکر کردی با تخریب دیبا مجبور میشه با اون دوست پیرت ازدواج کنه کور خوندی . دیبا بمیره زیر بار زور نمیره .
پیامو فرستادم . اما دلم گرفت. من دوست داشتم زیر بار زور برم. زور مهرداد . گوشیو دادم به دانیال
صدام کرد. اما برنگشتم سمتشو رفتم تو اتاق
رو به سقف دراز کشیدم . دانیال اومد گوشی داد به من و گفت :
– دوستت جواب داد
– نگران نباش. شنبه تو دانشگاه میبینمت
براش نوشتم :
– اگه بتونم بیام دانشگاه … گوشیو باید بدم. خداحافظ.
دادم به دانیال . نگران گفت :
– میخوای بری خونه خاله اینا؟

***

از کنارش رد شدم و به اتاقش که هم اندازه اتاق ما بود نگاه کردم برگشتم سمتش، دیدم تو راهرو ایستاده. تکیه داده به دیوار و دست به سینه داره به من نگاه میکنه
سوالی سر تکون دادم که گفت :
– همون اولین بار دیدمت حس کردم ازت خوشم اومده … اما اصلا فکر نمیکردم وقتی حضوری ببینمت حالم این بشه.
بازم سوالی نگاهم کردم. اومد سمتم . تکون نخوردم. یه قدمیم ایستاد و گیس بافته شده موهامو که روشونه ام بود دست کشید . نگاهش از بافت موهام جدا شد . اما به چشم هام نگاه نکردو نگاهش به لب هام ثابت شد و گفت:

– مشتاقم‌… برات خیلی مشتاقم… مثل یه پسر بچه ۲۰ ساله و این اصلا برام عادی نیست
فکر کردم الان خم میشه منو ببوسه . اما از کنارم رد شد و رفت سمت در تراس
.نفس عمیق کشیدم انگار یادم رفته بود نفس بکشم. برگشتم سمتش. تکیه داد به دیوار کنار پنجره
به شب تاریک خیره شد و گفت :
– دیبا … اعتراف میکنم اولش فقط خواستم کمکت کنم از ایران و از خانواده ات جدا شی. فقط همین. این وسط پدر و مادرمم بیخیال ازدواج من بشن .
مکث کرد. خودم حدس میزدم این وسط یه منفعتی باید برای بهرام میبود. پس اصرار پدر و مادرش بود که میخواست ازدواج کنه . بهرام نفس عمیق کشیدو گفت
– اما هر چی بیشتر دیدمت و حرف زدیم بیشتر بهت کشش پیدا کردم !
چرخید سمتمو گفت :
– من یه سال بود هیچ حسی به هیچ دختری نداشتم! فکر میکردم از بس رابطه های مختلف رو تجربه کردم دیگه هیچ زنی برام جذاب نیست. باز اومد سمتم. حرفاش منو سر در گم کرده بود
رو به روم ایستاد و گفت :
– اما حالا میفهمم اشتباه میکردم … تو منو بیتاب میکنی … هم زمان بودنت آرومم میکنه.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان عشق سخت :

دانلود رمان عشق سخت اثر مشترک بنفشه و آرام، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Eshghe Sakht Novel

 

بیوگرافی بنفشه :

بنفشه هستم متولد اوایل دهه ۷۰ ، متاهل و لیسانس تربیت بدنی. ساکن سوئیس و ایران هستم. در سال ۱۳۹۲ با پیشنهاد مشاورم برای آروم شدن ذهنم شروع کردم به نگارش وقایع زندگی خودم. این وقایع رو در یک کانال تلگرامی منتشر کردم و همین شروع داستان من شد. زندگی بنفش داستان زندگی خود من هست که رایگان روی باغ استور موجوده. اون زمان در شرف ازدواج بودم و حالا مامان دو تا فسقل هستم . عاشق داستان های واقعی هستم و کلا تو این زمینه فعالیت دارم و همیشه سعی کردم داستان های متفاوتی که مخاطب های رمانم تجربه کردند رو بنویسم. انگار هیچ‌چیزی آموزنده تر از خوندن تجربیات دیگران نیست. اما به شرط اینکه هیچوقت با خوندن ناقص یک داستان و ماجرا قضاوتش نکنیم. متشکرم .

 

آثار  بنفشه :

رمان زندگی بنفش ۱ – رایگان مجازی اپلیکیشن باغ استور
رمان زندگی بنفش ۲ – رایگان مجازی اپلیکیشن باغ استور
رمان نگاه – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان حس گمشده – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عشق خاکستری – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عشق سخت – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
دختری با قلب زرد – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان راز زمرد – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان به طعم تمشک – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان چشمان – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان حریر و حرارت – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عطر شقایق – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان ماه خاموش – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نغمه شب – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان انتهاج – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان آتش محبوس – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نامستور – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان شوکای من – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نگاریسم – مجازی فروشی

 

بیوگرافی آرام :

آرام هستم اهل کاشان ام اما به واسطه ازدواجم ساکن تهرانم. بعد از خوندن رمان زندگی بنفش با نویسنده اش ارتباط گرفتم و پیشنهاد دادم داستان زندگی من رو بنویسه. این شروع آشنایی ما شد و خودم تو نوشتن رمان خودم فعال شدم.
رمان عشق خاکستری داستان زندگی خودمه و بعد از اون هم داستان های واقعی دیگه ای با همکاری بنفشه عزیز و سارای عزیز نوشتم. الان هم در حال نگارش رمان نغمه شب با بنفشه جان و رمان هر هفت رنگ من با پونه جان هستم که هر دو داستان واقعی با پایان خوش هستند.

 

آثار آرام :

رمان عشق خاکستری – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عشق سخت – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان ناجی – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عطر شقایق – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نغمه شب – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان هر هفت رنگ من – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها