رمان نامستور

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 11 فروردین 1403
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۲۹ بعد از ظهر
دانلود رمان نامستور از پونه سعیدی و بنفشه

معرفی رمان نامستور :

رمان نامستور به قلم پونه سعیدی و بنفشه سرگذشت وسمه است، دختری که مورد سو استفاده خانگی قرار گرفته و درست در اوج آزار ها هیچ کس حرف وسمه رو باور نمیکنه، جز یک نفر! هومن، مردی که همسرش خودکشی کرده و حالا به وسمه پیشنهاد ازدواج میده، اما نه یک ازدواج سوری…

 

مقدمه رمان نامستور :

رمان نامستور بر اساس یک ماجرای واقعی با پایان خوش نوشته شده، تمام تصویر سازی شخصیت ها ، نام ها ، مکان ها و تاریخ ها به انتخاب نویسندگان میباشد و مستعار است.
هسته اصلی داستان بر اساس روایت یک زندگی واقعی بوده که توسط نویسندگان بصورت رمان نوشته شده تا علاوه بر جذابیت مطالعاتی جوانب ادبی نگارش هم بیشتر رعایت شود‌. به امید استفاده از تجربه در کنار لذت از مطالعه…
نامستور به معنی عریان و برهنه است.

 

خلاصه رمان نامستور :

یکبار وقتی تو بی هوشی بهم دست زد دلم رو شکست، یکبار وقتی سر سفره عقد بود و بهم گفت چاره ای ندارم، باهام راه بیا….
اما من صبر نکردم برای بار سوم دلم رو بشکنه…
من پناه بردم به دنیای تاریک تنها مردی که حرف هام رو باور داشت… مردی که خودش راز های سیاه زیادی داشت… هومن…

 

مقداری از متن رمان نامستور :

با دست های بی توانم تو موهاش چنگ زدم تا از من جدا شه و با پام تقلا کردم بهش ضربه بزنم.
سرش رفت سمت گوشم و با التماس گفتم
– ولم کن…‌ تو رو خدا ولم کن…
نمیدونم خدا صدام رو شنید یا کسی صدای این تقلا های منو شنید، چون تو تاریکی یک نفر کوبید به شونه های شروین و باعث شد پرت شه رو زمین…
نفس گرفتم و از این هوایی که یهو بهم رسید به سرفه افتادم.
نزدیک بود رو زمین سقوط کنم. تو اون تاریکی نمیدیدم کیه، فقط یه هاله ای دیدم که به سمت جایی که فکر میکردم شروین افتاده رفت.
صبر نکردم ببینم چی میشه!
کی اومده!
شروین چی میگه‌…
فقط دوییدم و از پا گرد به سمت بالا رفتم.
از طبقه دوم گذشتم و وارد طبقه سوم شدم.
چراغ نشیمن این طبقه روشن بود و نورش راهرو روشن میکرد.
خودمو پرت کردم تو اتاقم و در قفل کردم.
پشت در رو زمین سقوط کردم…
نفسم به سختی بالا می اومد و گردنم انگار هنوز تو دست شروین بود.
یعنی کی بود؟ حتما دایی بود! اومده بود دنبال شروین! یعنی در مورد من چی فکر میکنه؟
شروین رو هول داد حتما میفهمه منو خفت کرده بود و من کاری نداشتم…
بغض داشتم.
یه بغض بزرگ…
بغضی که یک هفته بود راه نفسم رو بسته بود…
اما نمیشکست…
لعنتی نمیشکست تا قلبم سبک شه…
صدای شروین تو سرم تکرار شد، چرا با من راه نمیای!
دلم پیچید و حس کردم الانه بالا بیارم.
در اتاق باز کردم و رفتم تو سرویس این طبقه، تمام محتویات معده ام رو بالا آوردم…
این جمله رو چقدر من شنیده بودم و چقدر باهاش راه اومده بودم…
خدای من… باورم نمیشد…
سرم رو بلند کردم و تو آینه به چهره داغون شده خودم نگاه کردم.
آرایش بی حوصله صورتم کاملا بهم ریخته بود.
دور گردنم سرخ بود و جای انگشت های شروین رو داشت.
چشم هام سرخ بود و لبم رنگ گچ.
دست و روم رو کامل شستم و آرایشم رو پاک کردم.
از سرویس اومدم بیرون تازه متوجه شدم گوشیم نیست…
دستم بود که شروین بهم حمله کرد. حتما تو راه پله افتاده. ترسیده از بالا به پایین نگاه کردم. طبقه پایین دیگه تاریک و ظلمات نبود.
تمام نور راه پله و بقیه فضای داخلی روشن بود.
لبم از حجم بغضم لرزید اما باز هم خبری از اشک نبود…
آروم پایین رفتم، نگاهم دنبال گوشیم گشت. اما جایی نبود…
از طبقه اول صدای زندایی اومد که بلند گفت
– وسمه…. وسمه جان….
اگر جواب نمی‌دادم میومد بالا…
با صدای گرفته گفتم
– بله زندایی!؟
– بیا دخترم میخوان خطبه بخونن، بعدش چای دو رنگ با توئه ها…
سعی کردم بلند بگم باشه . اما صدام در نیومد…
این بغض لعنتی.‌..
این بغض لعنتی… از خودم متنفرم… از خودم این خونه، این زندگی، این روز ها…
برگشتم اتاقم، نگاهم تو اتاقی که ۳ سال بود خونه ام شده بود چرخید.
من حتی از این اتاق هم متنفرم…
چشم هام میسوخت…
جلوی آینه ایستادم و بی حوصله مجدد کمی آرایش کردم.
بافت موهام باز کردم دورم ریختم تا گردنم رو بپوشونم و پایین رفتم…
نگاهم باز هم دنبال موبایلم گشت اما خبری نبود…

یعنی شروین برداشته؟
از نشیمن طبقه دوم سریع گذشتم.
به طبقه اول که نزدیک شدم صدای کل کشیدن و دست بلند شد.
نفسم رو با درد بیرون دادم‌. انگار هر لحظه این بغض بیشتر راه نفسم رو می‌گرفت…از نشیمن آروم گذشتم و به سمت پذیرایی بزرگ این طبقه چرخیدم.
نگاهم به رو به رو نشست…
به شایان، کنار بهارک، به تور سفید رو سر هر دو که قند بالای سرشون می‌سابیدن و به لبخند بزرگ رو لب هر دوتا…

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان نامستور :

دانلود رمان نامستور اثر مشترک پونه سعیدی و بنفشه، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Namastour Novel

 

بیوگرافی بنفشه :

بنفشه هستم متولد اوایل دهه ۷۰ ، متاهل و لیسانس تربیت بدنی. ساکن سوئیس و ایران هستم. در سال ۱۳۹۲ با پیشنهاد مشاورم برای آروم شدن ذهنم شروع کردم به نگارش وقایع زندگی خودم. این وقایع رو در یک کانال تلگرامی منتشر کردم و همین شروع داستان من شد. زندگی بنفش داستان زندگی خود من هست که رایگان روی باغ استور موجوده. اون زمان در شرف ازدواج بودم و حالا مامان دو تا فسقل هستم . عاشق داستان های واقعی هستم و کلا تو این زمینه فعالیت دارم و همیشه سعی کردم داستان های متفاوتی که مخاطب های رمانم تجربه کردند رو بنویسم. انگار هیچ‌چیزی آموزنده تر از خوندن تجربیات دیگران نیست. اما به شرط اینکه هیچوقت با خوندن ناقص یک داستان و ماجرا قضاوتش نکنیم. متشکرم .

 

آثار  بنفشه :

رمان زندگی بنفش ۱ – رایگان مجازی اپلیکیشن باغ استور
رمان زندگی بنفش ۲ – رایگان مجازی اپلیکیشن باغ استور
رمان نگاه – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان حس گمشده – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عشق خاکستری – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عشق سخت – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
دختری با قلب زرد – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان راز زمرد – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان به طعم تمشک – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان چشمان – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان حریر و حرارت – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عطر شقایق – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان ماه خاموش – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نغمه شب – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان انتهاج – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان آتش محبوس – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نامستور – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان شوکای من – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نگاریسم – مجازی فروشی

 

بیوگرافی پونه سعیدی :

پونه سعیدی هستم متولد هزار و سیصد و شصت و پنج. عاشق رویا پردازی، کتاب‌ خواندن و نوشتن. مامانِ یه دخترِ عشق قصه به اسم مانلی و همسر یه مرد دریا ( البته فعلا تو خشکی سکونت داریم! ) از وقتی یادمه کتاب میخوندم انقدر که هیچ کتاب نخونده ای تو هیچ کتابخونه ای دور و برم نمونده بود. وقتی پونزده سالم بود تمام کتاب های ترجمه شده شکسپیر، هوگو ، ارول، هدایت و خیلی های دیگه رو تموم کرده بودم و دنبال نسخه های قدیمی کتاب های میچل و آستین بودم.
علاقه من به کتاب‌خواندن انقدر زیاد بود که نه ژانر برام مهم بود نه سال نگارش کتاب، من هر کتابی به دستم میرسید میخوندم. بعد از ورودم به دانشگاه شروع کردم به خوندن کتاب های انگلیسی و جذب ژانر فانتزی شدم.

 

آثار  پونه سعیدی :

رمان توکا پرنده کوچک – انتشارات موج
رمان پرنیان شب – انتشارات موج
رمان ال آی – انتشارات موج
رمان سانیا – مجازی رایگان قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان دروازه جهنم – مجازی رایگان قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان راز مانا – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان ماه مه آلود – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان طلوع مه آلود (جلد دوم ماه مه آلود ) – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان ترنم – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان سرخ – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان ماه خون – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان مردی پشت نقاب – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان هر هفت رنگ من – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان دشت میخک های وحشی – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان نامستور – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور

رمان کوازار ۱ – انتشارات موج
رمان کوازار ۲ – انتشارات موج
رمان کوازار ۳ – انتشارات موج

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها