رمان خوب همخون

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 11 آبان 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۳ بعد از ظهر
دانلود رمان خوب همخون

معرفی رمان خوب همخون :

در رمان خوب همخون نازنین دیناروند قصه رو از زبون دختری شروع میکنه که دست انداخت بیخ گلوی دختر لوس خانواده و حالیش کرد که توی دنیای گرگهای گوسفند نما، لازمه که مواظب باقی مونده های خونواده اش باشه، دستشو گرفت رو زانو هاش و دونه دونه درا رو زد و دنبال رحمت خدا گشت، تا خانواده اش رو نجات بده.

 

مقدمه رمان خوب همخون :

کلیت موضوع رمان خوب همخون راجب نیاز و زندگی شخصی و خانوادگیشه و راز هایی که از گذشته برای نیاز آشکار میشه که مسیر اون رو عوض میکنه…

 

خلاصه رمان خوب همخون :

نیاز دختریه که خواهرش توی زندانه و پدر و مادرش هر دو فوت شدن… توی شرکت شهاب کار میکنه… ولی نمیدونه که بین خانواده ی شهاب و خودش، و خواهرش و شهریار داداش شهاب قدیم ها یه رابطه ای وجود داشته…

 

مقداری از متن رمان خوب همخون ۱ :

لبام باز و بسته میشن تا نفس بکشم ولی به جز هوای بی اکسیژن هیچی نصیبم نمیشه می بینم که شهاب رو به روم می ایسته و با چشم های ریز شده بهم نگاه می کنه.

روی جدول ها آوار میشم تا بی نفسی رمق پاهامو نگیره.

_به همین راحتی می ذاری کنار منو؟

صداش بلنده و گیرنده های شنواییم چشم میبندن و گوشاشون رو میگیرن تا درب و داغون نشن.

_به همین راحتی.

_نشستی ترک موتور به مرد و باهاش رفتی؟

-بچه‌ ام من که دارم جواب پس میدم؟

_آدم احمق نه شاخ داره و نه دم!

_توی این دنیا همه چی واسه من قدغنه؟

_گوش کن نیاز…

بین حرفش میپرم و کلمه های توی دهنم از ناراحتی به لرزش می افتن و چشمام نه شهابو می بینن و نه موقعیت رو درک می کنم.

-حالیته که منم آدمم؟ یه دختر مثل تو؟

_تو امانت نیایشی دیوونه؛ من…

-نوزاد تازه از شیر گرفته دادن دستت که داد و هوار راه انداختی دلی؟

 

مقداری از متن رمان خوب همخون ۲ :

حق با دلارام بود! نیایش بعد از کنکورش و قبولی دانشگاه رفت ایستاد کنار دست بابا، توی انبار سیصد متری که شده بود همه ی تجارت بیست و چهار ساله ی بابا!
نیایش مدیریت خوند فقط واسه اینکه تا ابد بابام و انبارش به قوت حضور اون پابرجا بمونن.

حالا که دیگه نه بابایی مونده نه انباری که نیایش جونم بخاطرشون سرپا بمونه، من خواهرمو به چی امیدوار کنم واسه جنگیدن و کم نیاوردن؟!

دلارام از دوستای جورواجورش خواسته بود تا نشونیه اون آدم رو برامون پیدا کنن و حالا آدرس اون آدم جلوی چشمام بود.

یه سوله اطراف شهر! نباید تنها میرفتم ولی مجبور بودم. عمیق نفس کشیدم و از شرکت خارج شدم. هوا سرد شده بود. مولکولهای هوا برای لرزوندن هرچی بیشتر جون مردم با هم کورس گذاشته بودن!

کوله پشتیم رو از روی شونه هام رد کردم و مثل بچه های مدرسه ای روی دوشم گذاشتمش؛ دستای همیشه سردمو توی جیبای سوییشرت زرد مورد علاقه ام فرو بردم.

مسیری که باید می رفتم رو نمی شناختم و مجبور بودم از تاکسی به جای اتوبوس استفاده کنم به سمت خیابون اصلی رفتم تا راحت تر بتونم ماشین بگیرم.

کنار جدول های خیابون ایستادم و آدرس رو به پنجمین تاکسی دادم و بازم شنیدم که دیگه این ساعت از روز اون مسیر رو نمیره پاهامو با حرص روی زمین کوبیدم و روی همون جدولهای پشت سر نشستم سرمو ميون دستام گرفتم و دونه دونه گره هایی که خدا انداخته بود توی زندگیم رو شمردم و خب از یه جایی به بعد دیگه حسابشون از دستم در رفت…

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان خوب همخون :

از طریق سایت های مجازی رایگان و پولی و کانال تلگرام نویسنده قابل دسترسی می باشد.

 

بیوگرافی نازنین دیناروند :

نازنین دیناروند نویسنده دو رمان است. او از سال ۱۳۹۹ شروع به کار کرد.

 

رمان های نازنین دیناروند :

رمان زنجیر دلدادگی _ مجازی آنلاین
رمان خوب همخون _ مجازی

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها