رمان آمال

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 15 شهریور 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۴ بعد از ظهر
دانلود رمان آمال

معرفی رمان آمال :

رمان آمال داستان یک عاشقانه ی جذاب است که هیجان زیادی رو به مخاطب میده. تم داستان روانشناسی زیبایی داره. داستانی که محور آموزنده ی اون به مخاطب حس خوبی میده. شخصیت پردازی های خیلی خاص و با درایتی که زهرا ارجمندنیا خلق کرده می‌ تونه به صورت حرفه ای القای شخصیت ها رو به هر مخاطب داشته باشه. هر کدوم از شخصیت های داستان در نوع خودشون حرفهای زیادی برای گفتن دارن. خصوصا شخصیت های اصلی مثل آرکان که در حیطه شخصیت خود برای افراد جامعه از هر قشری جذابیت داره.

 

مقدمه رمان آمال :

سلام به تمام همراهان و خوانندگان عزیزم. آمال رمانی ست عاشقانه با درون مایه ای فانتزی گونه ممکن است برخی شخصیتهای این کتاب در جهان پیرامون ما خیلی راحت یافت نشوند و به عبارتی در اطرافیان ما نمونه ی مشابه آنها نباشد. از این رو با احترام به تمام عزیزانی که رمان های رئال را بیشتر می پسندند، خواهش میکنم قبل از خرید این کتاب به این موضوع و این پیام من توجه نشان دهند تا شرمنده ی وقت، هزینه و سلیقه شان نشوم.

آمال راوی یک زندگی با تفاوتهای فردی ست و راه های حفظ زندگی ای که شاید از دید ما سخت به نظر بیاید.
گزیده ای از احادیثی که شخصیت پردازی مرد قصه را شکل داد.
رابطه ی شوهر برتر با همسرش به گونه ای است که هرگز نسبت به او زبان تهدید تنبیه تحقیر و تخریب شخصیت. ندارد هر چه هست زبان محبت صداقت و صمیمیت، ایثار و ،احسان تشکر و سپاس و تأیید و تکریم است.

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

-شایسته ترین مردم از نظر ایمان خوش اخلاق ترین آنان و مهربان ترین آنها با خانواده اش است. و من مهربان ترین شما با خانواده ام هستم.

و در جای دیگر میفرمایند:

-با زنان مهربانی کنید و دلهایشان را به دست آورید تا با شما همراهی کنند و آنان را مجبور و خشمگین نکنید.»
و در همین رابطه، امیرخوبان حضرت امام علی (ع) می فرمایند:

«همیشه با همسرت مدارا کن و با او به نیکی معاشرت نما تا زندگی ات باصفا شود. حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «با زنان (همسرتان) خوش گفتار باشید که ایشان هم خوش رفتار شوند.
و در جای دیگر می فرمایند: «با زنانتان زیبا سخن گویید تا پاسخ زیبا بشنوید.
و در همین رابطه امام صادق (ع) می فرمایند:

کسی را که دوست میداری به او بگو، زیرا این اظهار ،دوستی عشق و علاقه ی شما را نسبت به هم افزون تر و مستحکم تر میکند.»
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:

«برادرم جبرئیل به من خبر میداد و همواره سفارش زنان را میکرد تا آنجا که گمان کردم برای شوهر جایز نیست به زنش حتى”ف” هم بگوید.»
امید است با خواندن این کتاب لحظات خوبی را تجربه کنید.

 

خلاصه رمان آمال :

آمال یک دختر پر کشش که مربی رقص است و جاذبه های زنانه اش را با رقص به اشتراک میگذارد. این دختر با گذراندن وقتش در مهمانی های مختلف گذران زندگی میکرد تا روزی که با ماکان، پدر یکی از هنرجویانش در یکی از همان مهمانی ها آشنا می‌شود و روی دیگر داستان رقم می‌خورد.

 

مقداری از متن رمان آمال :

صدایم را بلند کردم تا میان هیاهوی موزیک و جمعیت به گوشش برسد.
واسه امشب بسمه.
معلوم بود امشب زیاد در حال خودش نبود چون به سختی توانست صاف بایستد و لبهایش را با عشوه غنچه کرد
جون به تو که نفس.
مثل خودش بلند و بی پروا قهقهه زدم و او با همان حالت ناهشیار دوباره به وسط و جمع پر تحرکش اضافه شد دلم نمیآمد لنج به ساحل برگردد، اما از آن جایی که اصلاً حوصله ی کلانتری و بعد هم غر زدنهای مارال را نداشتم چشم چرخاندم تا روزبه را پیدا کنم.

آن قدر چشم چرخاندم تا بالاخره کنار مرد جوانی در حال صحبت کردن پیدایش کردم و همان طور که حین راه رفتن مانتوی کوتاه و کتی ام را روی تاپ اسپرت تنم میپوشیدم به طرفش قدم برداشتم.

با دیدنم از مرد عذرخواهی کرد و گامهای باقی مانده را خودش پر کرد. امشب آن قدر سرش شلوغ بود که خیلی فرصت نشده بود با هم وقت بگذرانیم. با رسیدن به من لبخند جذابی روی لبهایش جا خوش کرد و من به برق لمینت های سفیدش چشم دوختم.

جانم خوشگلم؟ مانتو می پوشی؟

با بی حوصلگی ناشی از تمام شدن مهمانی به ساعت گرد و بزرگم اشاره ای کردم.

کم کم گشتهای ساحلی میان این طرف، باید زودتر برگردیم بندر.

با دیدن ساعت اخمهایش در هم رفت و نفسش را عمیق بیرون فرستاد کی دوازده شد؟ خیلی خب میگم بچه ها لنج و راه بندازن.
سری به معنای خوبه برایش تکان دادم و او از من دور شد.

کلاه لبه دار پسرانه ام را کج روی موهای بلند و رهایم گذاشتم تا جایگزین روسری شود. کافی بود پایم به بندر برسد تا سوار پراید هاچ بک نفتی ام شوم و یک سره خودم را به خانه برسانم فقط امیدوار بودم گیر گشتهای شبانه نیفتم چون با توجه به ظاهرم قطعاً برای سومین بار پایم به پاسگاه آن سرهنگ عتیقه باز می شد.

کمی به مسیر رفتن روزبه چشم دوختم و بعد خواستم بچرخم تا نغمه را پیدا کنم و بگویم آماده شود، اما شتاب چرخیدنم به قدری بالا بود که از پشت محکم با مردی که داشت رد میشد برخورد کردم و جام درون دستش که از رنگش معلوم بود آب پرتقال است کف لنج به تکه های ریز تبدیل شد.

نگاهم با بهت به تصویری دوخته شد که انگار جز خودمان دو نفر هیچ کس متوجهش نشده بود. همین یکی را کم داشتم همیشه لحظات آخر مهمانی اخلاقم به شکل عجیبی تغییر می کرد و بی حوصله میشدم این بار هم میدانستم مقصر خودم بودم و بس، اما همیشه یک فکری درون ذهنم خالکوبی شده بود که جلوی هیچ مردی نباید کم بیاورم برای همین قبل از اینکه مرد جوان طلبکار شود، دستانم را به کمرم کوبیدم و صدایم را بلند :

کردمهوی عمو اکوری مگه؟

مرد نگاهش را آرام از تکه های شکسته کند و به صورت پرخشم و غضب من دوخت خوب میدانستم قدرت زبانم برای این که دیوانه اش کنم کافی ست، اما نگاه جدی و سردش که درون چشمانم افتاد باعث شد کمی و فقط کمی از موضعم عقب .بکشم چشمان نافذش کمی بُرنده و البته عجیب بودند.
عذر میخوام.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان آمال :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی زهرا ارجمندنیا :

خانم زهرا ارجمندنیا ۲۸ ساله، زاده ی کرج هستند که در رشته ی روانشناسی فارغ التحصیل شدند. ایشان از سال ۹۳ نویسندگی را به صورت جدی آغاز کردند.

 

آثار زهرا ارجمندنیا :

رمان ستاره ها مسیر را نشانت میدهند_انتشارات صدای معاصر
رمان هنوز همونم_ انتشارات شقایق
رمان ماه و ماهی بودیم_انتشارات علی
رمان دنیای شیرین من _انتشارات علی
رمان طومار_انتشارات علی
رمان غرقاب_قرارداد چاپ
رمان رثا_قرارداد چاپ نشر علی
رمان نهلان_قرارداد با نشر علی
رمان آفرودیته_مجازی
رمان ماه و ماهی بودیم_مجازی
رمان قاموس_مجازی
رمان چه خوبه عاشقی_مجازی
رمان پیمان بارانی_مجازی
رمان زیر باران_مجازی
رمان دوست داشتنت_مجازی
رمان بگو سیب_مجازی
رمان پرهون_ مجازی
رمان دوباره سبز میشویم_مجازی

امتیاز دهید

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها