رمان بارانک

بازدید: 1 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 23 مهر 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۴ بعد از ظهر
دانلود رمان بارانک از دل آرا دشت بهشت

معرفی رمان بارانک :

خانم دل آرا دشت بهشت در رمان بارانک سعی دارد که به مخاطب نشان دهد نگفتن حرفها در موقع و زمان خاص خود چه عواقب سنگینی برای یک نسل ایجاد میکند . طنز پردازی های گاه و بیگاه رمان بارانک مخاطب را در عین جدیت وادار به ادامه دادن میکند.

 

مقدمه رمان بارانک :

تقدیمی
وقتی هم پای نوشته هایم شدی که جرئت در میان گذاشتن سوژه هایم را با هیچکس .نداشتم هرچه تقدیمت کنم، کافی نیست… «سارا»ی نازنینم…
«آرام آرام گام هایش را به خط دل شتاب می دهد، طفل نوپای عشق نادیده ،راه طی جادههای دل بستن میکند
هراسش را میپوشاند و دل به جنون وصل می دهد… و ناگهان از راه می رسد… او و تمام دیوانگی هایش.
دیوانه بود و عاشق
جنون بود و عشق
و این ازل و ابد تمام آفرینشها بود:
عشق..
«زینب دیلمی»

 

خلاصه رمان بارانک :

هانیه دختری در یک خانواده شلوغ سالها قبل نامزدیش را به دلایل نامعلومی بر هم می‌زند و حالا بعد از فوت پدر با باز شدن وصیت نامه که همه فرزندان باید به آن عمل کنند اختلافات به وجود می آید که ریشه ی قدیمی دارد.

 

مقداری از متن رمان بارانک ۱ :

با ترمز محکمی که میزند سرم به جلو پرتاب می.شود. دوباره صدایم را ول می کنم.
تكشيمون حالا
پول توی دستم را پرت میکنم روی صندلی جلو راننده سرش را می چرخاند.
بذارین دنده عقب بگیرم.
در را باز میکنم و در حین پیاده شدن غر می زنم
لازم نکرده
در را به هم میکوبم دلم میخواهد چیزی بگوید تا به او بپرم؛ اما متاسفانه فقط می رود. خب او آدم خوش شانسی محسوب می شود. مسیر خیابان و کوچه را پیاده می روم. دست خودم نیست؛ اما سر بچه های کوچه هم داد می زنم که سروصدا نکنند. آنها هم احتمالاً می فهمند چقدر قانی ام که جوابم را نمی دهند. کلید توی قفل در حیاط میاندازم قبل از وارد شدن به حیاط از سر دیوار نگاهی به بارانک میاندازم که میان کوچه و بین درخت های پرتقال و نارنج حیاط خودمان و خانه های دیگر عجیب خودنمایی می کند.
در را هل میدهم باز شدن در همانا و برخورد توپ راه راه آبی سفید دو لایه به قفسه سینه ام همانا؟
جیغی از درد میکشم و با دیدن پوریا و بردیا وسط حیاط، فریاد سر می دهم:
بر پدر و…
در کسری از ثانیه بردیا غیب میشود با دیدن فرارش حرفم را تصفه رها
می کنم پوریا میخندد
بچه مون کابوس می بینه امشب هانی!

 

مقداری از متن رمان بارانک ۲ :

در حیاط را محکم میبندم
یعنی خودتون خونه زندگی ندارین یه سره اینجا پلاسین؟!
مسیر حیاط را به سمت حوضچه جلوی بارانک طی میکنم و لبه حوضی که بابا پنج سال قبل آن را ساخت مینشینم و شیر آب را باز میکنم.
پوریا هم سمت دیگر حوض می نشیند.
با بابا اومدیم آقای نصیری زنگ زد، وصیت نامه و اینا….
سرش را به چپ و راست تکان میدهد که نشان دهد چقدر کلافه است آقای نصیری را به کل فراموش کرده بودم چشمانم را میبندم و نفس عمیق میکشم. باباتم که دهنش بازه واسه اینکه ببینه چقدر بهش مي رسه که دود کنه!
ناراحت سرش را پایین می اندازد
مامانم گفت بیایم که اگر چیزی شد ببریمش
اخم میکنم
چیزی بشه؟ یعنی چی؟
شانه هایش را بالا میاندازد عصبی ادامه میدهم
برو به مادرت بگو اینجا میدون جنگ ،نیست خونه پدری فریبرزه ما اگر
گوشت هم رو بخوریم استخونمون رو دور نمی ریزیم.
البته عجیب میل دارم که خرخره فریبرز را بجوم جلوی مانتو قسمت سینه ام را با دست خیس آب میزنم و به سمت خانه گام بر می دارم کفشهای جفت شده توی جاکفشی چوبی تعدادشان زیادتر از تعداد فریبرز و فرزانه است. به سمت پوریا میچرخم که حالا از لبه حوض بلند شده و قد بلندش وسط حیاط خودنمایی می.کند نگاه سوالی ام را که میبیند متعجب اخمی میکند و انگار که ناگهان متوجه شود جفت ابروهایش بالا می پرند.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان بارانک :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

رمان نویس ایرانی

دل آرا دشت بهشت

بیوگرافی دل آرا دشت بهشت :

خانم سوسن قابی ملقب به دل آرا دشت بهشت متولد شهریور ماه سال ۶۹ است. متاهل و دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس مدیریت بازرگانی هستند و در حال حاضر دانشجوی زبان انگلیسی نیز می باشند.

 

آثار دل آرا دشت بهشت :

کتاب رمان پشت ابرهای سیاه _ انتشارات شقایق
رمان بارانک _ انتشارات علی
کتاب رمان پروانه شدم _ انتشارات علی
رمان نفرین جسد (جلداول) _ انتشارات شقایق
کتاب رمان همواره تویی – در دست چاپ
رمان پای همه دردها مانده ام (مشترک با مهسا رمضانی) _ انتشارات صدای معاصر
کتاب رمان جادو (جلد دوم نفرین جسد) _ در دست چاپ
رمان استخوان سوز – انتشارات صدای معاصر
کتاب رمان درد داشت لبخندت _ در دست چاپ
رمان شوخی (جلد سوم نفرین جسد) _ مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
عروسک (جلد چهارم نفرین جسد ) – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان حبس ابد (مشترک با مهسا رمضانی)_مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
طلوع نزدیک است_ مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان حس مات _ مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
قلب دیوار (مشترک با مهسا رمضانی ) – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان به جنونم کشاندند (مشترک با مهسا رمضانی) _ مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
مانیا _ مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان فرشته بودیم (مشترک با خالد صالحی) _ مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
نسپارم دل (مشترک با مهسا رمضانی) _ مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان خیال لبخندت – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
گوهر مقصود _ مجازی رایگان
رمان پل های شکسته _ مجازی رایگان
سپیدار _ مجازی رایگان
رمان سوگلی سال های پیری (مشترک با چیکسای) _ مجازی رایگان
من یک انسانم _ مجازی رایگان
رمان عشق پیری (مشترک باsatiris) _ مجازی رایگان
نازنین _ مجازی رایگان
رمان ارث بابابزرگ _ مجازی رایگان
همجنس من _ مجازی رایگان
رمان شقایق _ مجازی رایگان
سرنوشت بهروز _ مجازی رایگان
رمان حوری خانم _ مجازی رایگان
طیلا_ مجازی رایگان
رمان یک تبسم_مجازی رایگان

 

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها