رمان قشاع

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 28 بهمن 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۱ بعد از ظهر
دانلود رمان قشاع از نیلوفر قائمی فر

معرفی رمان قشاع :

رمان قشاع به قلم نیلوفر قائمی فر در مورد حرص و لجبازی دو برادرست که سرنوشت خواهران خودشونو تغییر می دن و همچنین ازدواج وراثتی و زنی که به هر ریسمانی چنگ می زنه که به مردی برای زندگیش نیاز نداشته باشه. هدف از نوشتن رمان قشاع دادن اطلاعات در مورد این سنت که گاها به جای اینکه جلوی آسیبو بگیره بدتر منجر به آسیب می شه. در مورد زنان و مردانی که خودشونو قربانی خانواده می کنند تا از هم نپاشه.
رمان قشاع به قلم نیلوفر قائمی فر در سال ۱۳۹۵ از باغ استور منتشر شده است.

 

مقدمه رمان قشاع :

رمان قشاع به قلم نیلوفر قائمی فر در مورد دختریه که قربانی کار برادرش می شه و قربانی بودن باعث می شه درگیر ازدواجی وراثتی بشه، ازدواجی که عشقی پر ماجرا به وجود میاره.

 

مقداری از متن رمان قشاع :

دستمو روی شکم برجسته ام گذاشتم، انگار برای شش، هفت ماه این شکم زیادی بزرگ بود، انگار توپ بسکتبال قورت داده بودم، با اینکه بچه امو داشتم ولی تنهایی بی نصیبم نذاشته بود و حسشو بهم القا می کرد.
انگار از قدم رو رفتن خسته شد که بالاخره پشت میز تحریر بزرگ چوبی امیرحسین نشست و حالا درست عین امیرحسام شروع کرد به نگاه کردنم، از این نوع نگاه بیزار بودم، بی وقفه و نفس گیر، انگار هزار و یک احساس پشت این نگاه جامه ی عمل می پوشید.
گاهی عین باد زمستونی سرد بود و عین چاقو تیز، گاهی هم عین آتیش سوزاننده بود و عین شمع آبت می کرد، غرور و نخوت، بزرگی و عاقلی، مهربونی و سنگدلی، همه انگار با هم توی این نگاه شناور بودن.
لعنتی دهنتو باز کن، حرف بزن ببینم برای چی هفت روزه شدی دایه ی مهربون تر از مادر و وکیلی بهتر از وصی؟! برای چی همه تو دهن تو رو نگاه می کنند و بعد برای من کاری انجام می دن!؟
زود باش حرف بزن ببینم سر دسته ی برادرای شریعتی، دیگه چه نقشه ای برام داره؟
آخرین مهره ی وامونده ی پس انداخته های استاد شریعتی که دانشجوهاش تا کمر براش خم می شن و رو اسمش قسم می خورن و سالیان سال بعد از اتمام درسشون هنوز پشت در این خونه برای دیدن استاد محبوبشون صف می کشن ولی خبر ندارن که استاد گرام چه پسرایی تربیت کرده و چه سنت های سخت و سردی توی خاندانشون حکم فرماست.
نمی دونند که حرفای مدرن اما پر مغز و مفید استادشون که همه سر چشمه ی علم و تحصیلاتیه که داره، فقط برای گفتنه نه عمل کردن ولی باز هزار و یک مرتبه پدر بهتر از پسراست!
امیرعباس-من منتظرم؟
-اتفاقا منم منتظرم!
امیرعباس-تو برای چی؟!
-که شما بگید چیکارم داشتین که منو اوردین توی این اتاق و اون بیرون که تا نیم ساعت پیش انگار سنگ پا میون جمعیت گم شده بود، همه سکوت کردن و کلامی به زبون نمی آرن و انگار روزه ی سکوت گرفتن!
امیرعباس-این برای اینه که قراره تو برای من توضیحاتی بدی که تکلیف خیلی چیزا روشن بشه.
-در مورد چی؟! نکنه اینکه امیرحسین چی شد که مرد؟! نکنه منم می خواین بندازین زندادن ور دل داداشم به جرم کشتن این یکی داداش؟!
امیرعباس با یه خشم نهفته و با جذبه نگام کرد و گفت:
-درازی زبونت به قدت کشیده؟ یا به خاطر وراثته؟
-به خاطر خانواده ایه که انگاری تا جسد منو روی دوش بابام نذاره و مطمئن نشه که خون امیرحسام پایمال نشده ول کن قضیه نیست.
امیرعباس-اون بیرون کسی نمی دونه قاتل امیرحسام، مهران رفیق بیست ساله اشه که اگه می دونستن تو دخترِ گل، آقام نبودی.
-پس چرا از این لطف مستفیض ام نمی کنید خان داداش؟!
امیرعباس-چون من مثل تو پل های پشت سرمو با زبون درازی خراب نمی کنم.
-کدوم پل؟ همون چند تا چوب پوسیده ای که روی هم انبار شده بود که حتی روش نرفته فرو ریخت و منو گرفتار یه مرداب عمیق و مرگبار کرد که هر چی می گذره منو بیشتر تو خودش فرو می بره؟!
امیرعباس-می فهمی چی می گی یا بخاطر بارداریت فشار به مغزت اومده؟!
-وقتی زن جماعت باردار می شه فشار رو کمرشه نه سرش!
امیرعباس-ولی برای تو انگاری برعکس بوده، فشار به سرت اومده مغزت تکون خورده و زبونت زیادی به کار افتاده انگار سیستم مغزته که قاطی کرده.

-عِه؟ پس جناب مهندس اون ور آب های اقیانوس پزشکی می خوندن، اونم مغز و اعصاب نه مهندسی راه و ساختمان!
بدون مقدمه چینی و دادن لحظه ای آرامش برای اینکه من بتونم تسلط خودمو که عین بید می لرزیدم به دست بیارم، با اون لحن جدی و صدای بم و گرمش، رسا گفت:
-سه ماهه عروس، شش ماهه بارداره، رسم خانواده ی شما بوده یا مُدِ؟!
با حرص و لج نگاش کردم، حس کردم از چشمام آتیش می باره و تنم یخ کرد از حرفش، با صدای لرزون و بغض آلود گفتم:
-یه جور حرف می زنی انگار من به خودی خود قادرم عین مرغ خودمو…
اشکام عین سیل از چشمام می بارید ولی عین سنگ نگام می کرد، از جا بلند شدم چون هر آن بغضم می خواست منفجر بشه، بعد این همه سال از ولایت غریب غربا اومده برای من شده کاسه ی داغ تر از آش و یه طوری رفتار می کنه که انگار من هم شأن مقام والا و مطلق خانواده ی شریفش نبودم، عوضی پست فطرت.
امیرعباس-بشین.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان قشاع :

دانلود رمان قشاع اثر نیلوفر قائمی فر، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Ghesha Novel

 

بیوگرافی نیلوفر قائمی فر :

نیلوفر قائمی فر ۳۲ ساله متاهل و به تازگی مادر شدم و یک دختر به اسم هانا دارم. من از هیجده سالگی همیشه شاغل بودم چه با رشته های مرتبطی تحصیلیم چه نامرتبط اما سال نود و هفت همسرم تشویقم کرد که تمام انرژی و فکرمو برای شغلی بذارم که دوستش دارم و اون نویسندگی بود. من در طی سال هایی که با رشته های تحصیلیم کار می کردم متوجه شدم انسان ها به شدت از نصیحت و توصیه و حتی مشاوره گرفتن اجتناب می کنند اما بنا بر وراثت ذهنی همه ی ما عاشق شنیدن داستان هستیم .پس تصمیم گرفتم از تموم تجربیات و پرونده های آموزنده و… رو در قالب یک داستان با ارائه راهکار و دلیل بروز اون آسیب بیان کنم تا هم نوع خودم با خوندن رمان های من کلی اطلاعات و آگاهی و راهکار یاد بگیره.

 

آثار نیلوفر قائمی فر :

رمان تب داغ هوس ( دو جلدی ) – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان دالیت – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان قشاع – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان ازدواج توتیا – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان زندگی زناشویی – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان زندگی به وقت اقلیما – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان دفتر خاطرات نازگل – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان زحل – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان چشم ها – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان شهد گس – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان رابطه – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان شروق – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان اغواگر – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان مرد ( man ) – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان حس ممنوعه – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان یک زن وقتی – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان وسوسه های شورانگیز – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان شیطان یا فرشته – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان دختر خوب – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان آتش شبق – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان رویاهای طاغی – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان بازی خصوصی- مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان مکار اما دلربا – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان اوهام عاشقی – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان شاه و نواز – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان عشق ۵۲ هرتزی – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان فرشته های گناهکار – انتشارات شقایق
رمان نود و سه روز تا عاشقی ( روز نود و سوم ) – انتشارات شقایق
رمان بلو ( blue ) – انتشارات شقایق

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها