رمان ماه مه آلود

بازدید: 1 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 12 فروردین 1403
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۲۸ بعد از ظهر
دانلود رمان ماه مه آلود از پونه سعیدی

معرفی رمان ماه مه آلود :

رمان ماه مه آلود نوشته ی پونه سعیدی در مورد دختریه که تو پرورشگاه بزرگ شده اما با ورود به خونه جنگلی دوستش خیلی زود میفهمه نه اون ها موجودات عادی هستند و نه خودش! مهم ترین پیام در رمان ماه مه آلود اینه که ترس همیشه هست مهم اینه با وجود ترسی که هست عقب نکشی و ناجی ما همیشه خود ما هستیم.

 

مقدمه رمان ماه مه آلود :

رمان ماه مه آلود جلد اول است و نام جلد دوم این رمان «طلوع مه آلود» می باشد که بصورت فروشی و اختصاصی در اپلیکیشن باغ استور منتشر شده است.
دنیا اون چیزی نیست که ما میبینیم. ما چیزی رو میبینیم که باور داریم. دختر آرومی که کنارت نشسته، میتونه هر چیزی باشه غیر از آروم…
پسری که بهت کمک میکنه اگه بفهمی تو وجودش چه موجودیه شاید کابوس شبانه ات بشه… و عشق … عشق همیشه پر از گل و پروانه نیست گاهی به داغی آتیش و به قدرت یه… یه چی ؟! هر چیزی ممکنه وقتی کنار گرگینه ها و خوناشام ها باشی…

پونه سعیدی

 

خلاصه رمان ماه مه آلود :

رمان ماه مه آلود به قلم پونه سعیدی در مورد زندگی دختری به نام مهاست که با ورودش به خونه جنگلی دوستش با رازی بزرگ رو به رو میشه! با برادر عجیب رویا کهه نفس کشیدن کنارش برای مها مشکله و حقیقتی از گذشته اش که زندگیش رو زیر و رو میکنه…

 

مقداری از متن رمان ماه مه آلود :

سرمو گرفتم تو دستمو شقیقه هامو دست کشیدم. زیر لب گفتم ” پس کی میرسیم ”
رویا دست گذاشت پشتمو گفت ” سردرد؟”
“اوهوم”
“خنگی دیگه به خودت فشار میاری . ”
مجبور بودم. زندگی من با همه فرق داره. وقتی خانواده و پشتوانه ای نداری مجبوری … زیر لب گفتم “مجبورم رویا. اول نباشم بورس تحصیلیم رو میگیرن ”
” میگم خنگی نگو نه. دنیارو میتونی داشته باشی اما بورس رو چسبیدی”
میدونستم منظور رویا پیشنهاد ازدواج سهرابه . برای یه دختر پرورشگاهی مثل من که همیشه تنهایی و بی پولی بزرگترین مشکل زندگیم بوده، پیشنهاد ازدواج سهراب مثل یه در به سمت بهشته. اما من اینو نمیخوام. زیر لب گفتم
“رویا سهراب از رو ترحم منو میخواد”
“ترحم ؟ مها تو واقعا کم داری . یه نگاه تو آینه بنداز . کیه تو رو نخواد ؟ میدونم الان میگی همه چی ظاهر نیست . اما سهرابم ازت شناخت داره . کی بهتر از تو آخه ؟ مهربون ، پر تلاش ، صادق ، از همه مهم تر انقدر خودساخته ! ”
حالم از این بحث بهم میخورد از دو هفته پیش که سهراب پیشنهاد داد رویا منو کچل کرده بودو ول نمیکنه. دستامو نگاه کردمو گفتم
“نمیدونم . رویا به خدا من حسی بهش ندارم…”
پرید وسط حرفمو گفت
” حالا اونو بیخیال. با من میای ؟”
وای نه…کاش برگرده سر بحث سهراب. این قضیه تعطیلات تابستون شده بلای جونم. سه ماهه مخ منو خورده و هیچ رقمه بیخیال نشده . تو دانشگاه تنها کسی که میدونه من از کجا اومدم رویاست. با محبت ترین و پر انرژی ترین آدمیه که تا حالا دیدم.
از وقتی فهمید سه ماه تابستون رو باید تنها تو خوابگاه بمونم همه تلاشش رو کرده تا راضیم کنه تابستون برم خونه اونا. واقعا با فکر کردن به اینکه سه ماه تو یه خانواده زندگی کنم شب ها از ذوق خوابم نمیبره.
انقدر از خونه و جنگل اطراف و طبیعت لاویج صحبت کرده که هر شب خوابش رو میبینم. اما از وقتی مکالمه رویا و برادرش رو پشت تلفن شنیدم مردد شدم.
پدر مادر رویا فوت شدن و با چهارتا داداش بزرگترش اونجا زندگی میکنن. یه ویلا بزرگ وسط جنگل، البته عملا فقط رویا اونجا زندگی میکنه و میگه کل تابستون تنهاست چون برادر هاش سر کار هستن!
نمیدونم شغل بردارهای رویا چیه اما رویا هیچوقت تو این دوسال مشکل مالی نداشته و همیشه در حال خرید بوده! داداش بزرگ رویا پشت تلفن از پیشنهاد رفتن من استقبال نکرد. هر چند سه نفر دیگه خیلی خوشحال شدن اما نمیدونم چرا برادر بزرگش مخالفت کرد!
دوست ندارم جایی برم که حضورم رو نمیخوان. عادت دارم به نخواستنم. اما عادت ندارم به اجبار کردن خودم. تکیه دادم به صندلی اتوبوس و نفس عمیق کشیدم. بهتره بهش حقیقت رو بگم.
به صورت مشتاق رویا نگاه کردم و گفتم
“رویا راستش وقتی با البرز صحبت کردی من مکالمتون رو ناخواسته شنیدم .”
ابروهاش رفت بالا و چیزی نگفت. از پنجره بیرون رو نگاه کردم . نزدیک خوابگاه بودیم . بدون اینکه برگردم سمتش گفتم

” میدونم امیر و دو قلو ها استقبال کردن، اما وقتی البرز راضی نیست، نمیخوام خودمو …”
بازومو گرفت و پرید وسط حرفم
” مها تو دیوونه ای . من که هزار بار بهت گفتم اخلاق البرز چطوریه. اصلا کلا اولش به همه چی گیر میده اما بعد راضی میشه.. بهش حق بده مها ، تنهایی بعد فوت بابا اینا همه مسئولیت ها افتاد رو دوش اون باعث شده انقدر جدی و سخت گیر بشه اما تو دلش هیچی نیست.
اولش موافق نبود اما بعد راضی شد به خدا . اگه موافق نبود من هیچوقت بهت نمیگفتم بیای . به خدا راست میگم مها . به جون رویا ”
تو چشماش نگاه کردم . داشت اشک جمع میشد توش شاکی گفتم
” باشه ! باشه! گریه نکن ! اما یه شرط داره ”
رویا با ذوق گفت
“هر شرطی حله ”
اتوبوس جلو خوابگاه نگه داشت و پیاده شدیم . بازم به رویا نگاه نکردم و گفتم
” شرطش اینه جلو من زنگ بزنی مطمئن شم البرز موافقه ”
رویا با ذوق گفت
“حله ”
همینطور که به سمت خوابگاه میرفتیم موبایلش رو در آورد و شماره گرفت، گذاشت رو بلندگو. قلبم تند میزد. نمیدونم این هیجان بخاطر چیه . این تابستون میتونه رویای زندگی من باشه یا تبدیل به کابوسم بشه. اولین تجربه حضورم تو یه خانواده واقعی .
صدای مردونه البرز که اومد دلم مثل یه شیشه هزار تیکه شد
” سلام جوجه ”
“مودب باش البرز رو بلندگو گوشی”
خندید و گفت
“کی به کی میگه ! چی شد یاد ما کردی ؟”
” خب .مها قبول نمیکنه تابستون بیاد پیشمون . میخوام اینجوری بشنوه که تو هم موافقی”
سکوت شد و بعد چند لحظه با لحن جدی گفت
” موافقم. فردا خودم میام دنبالتون ”
رویا نگام کرد و نیشش باز شد
” مرسی البرز”
البرز دوباره جدی گفت
“قولت که یادت نرفته ”
لبخند رویا خشک شد و گفت
” ام. نه . پس، تا فردا خدافظ”
از حالت رویا حس کردم قولش به من مربوطه. چیزی نگفتم تا رسیدیم اتاق. داشتیم لباس هامونو عوض میکردیم که دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم و گفتم
” رویا چه قولی دادی؟”
منو رویا هم اتاقی بودیم . دوتا هم اتاقی دیگه هم داشتیم که چون شهرشون تا دانشگاه نزدیک بود اکثرا خوابگاه نبودن و یه جورایی اتاق اختصاصی ما بود.
رویا نشست رو تختش و خودشو باد زد . همینجور که لباس راحتیمو میپوشیدم رو به رویا گفتم
” بگو دیگه رویا ، نمیام وگرنه ها”
اخمو گفت
” مها نشد دیگه. یه شرط گذاشتی من عملی کردم. باز شرط نزار ؟”
“باشه شرط نیست اما بگو وگرنه انقدر میگم تا کچل شی”
بلند خندید، دراز کشید و گفت
” عمرا تو بتونی. من میخوام تا فردا قضیه سهراب رو روشن کنی”
رفتم سمت یخچال اتاق و نون و پنیر در آوردم که رویا گفت
” نخور اون نون بیاتو دیوونه. یه ربع دیگه نهار میدن ”

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان ماه مه آلود :

دانلود رمان ماه مه آلود اثر پونه سعیدی، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Mahe Meh Alod Novel

 

بیوگرافی پونه سعیدی :

پونه سعیدی هستم متولد هزار و سیصد و شصت و پنج. عاشق رویا پردازی، کتاب‌ خواندن و نوشتن. مامانِ یه دخترِ عشق قصه به اسم مانلی و همسر یه مرد دریا ( البته فعلا تو خشکی سکونت داریم! ) از وقتی یادمه کتاب میخوندم انقدر که هیچ کتاب نخونده ای تو هیچ کتابخونه ای دور و برم نمونده بود. وقتی پونزده سالم بود تمام کتاب های ترجمه شده شکسپیر، هوگو ، ارول، هدایت و خیلی های دیگه رو تموم کرده بودم و دنبال نسخه های قدیمی کتاب های میچل و آستین بودم.
علاقه من به کتاب‌خواندن انقدر زیاد بود که نه ژانر برام مهم بود نه سال نگارش کتاب، من هر کتابی به دستم میرسید میخوندم. بعد از ورودم به دانشگاه شروع کردم به خوندن کتاب های انگلیسی و جذب ژانر فانتزی شدم.

 

آثار  پونه سعیدی :

رمان توکا پرنده کوچک – انتشارات موج
رمان پرنیان شب – انتشارات موج
رمان ال آی – انتشارات موج
رمان سانیا – مجازی رایگان قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان دروازه جهنم – مجازی رایگان قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان راز مانا – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان ماه مه آلود – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان طلوع مه آلود (جلد دوم ماه مه آلود ) – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان ترنم – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان سرخ – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان ماه خون – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان مردی پشت نقاب – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان هر هفت رنگ من – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان دشت میخک های وحشی – مجازی فروشی قابل تهیه از اپلیکیشن باغ‌استور
رمان نامستور – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان کوازار ۱ – انتشارات موج
رمان کوازار ۲ – انتشارات موج
رمان کوازار ۳ – انتشارات موج

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها