رمان هزار فصل عاشقی

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 29 آبان 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۱ بعد از ظهر
دانلود رمان هزار فصل عاشقی

معرفی رمان هزار فصل عاشقی :

رمان هزار فصل عاشقی روایتگر زندگی دختری به نام رویاست، دختری که بازیچه ی یک رابطه احساسی شده است. رابطه با مردی متاهل که به هیچ وجه از تاهل او خبر نداشته است و زندگی اش دستخوش تغییرات و اتفاقات زیادی می شود.

از بهترین ویژگی های رمان هزار فصل عاشقی باور پذیر بودن سیر و اتفاقات داستان است که به شیوه ای ملموس نگارش شده است.

رمان هزار فصل عاشقی در سال ۱۳۹۹ از انتشارات صدای معاصر به چاپ رسیده است. تعداد صفحات آن ۶۳۳ می باشد. ویراستاری این کتاب توسط آقای علی شاهری انجام شده است.

 

مقدمه رمان هزار فصل عاشقی :

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید

آمدی و همه ی فرضیه ها ریخت به هم

من که هرگز به تو نارو نزدم حضرتِ عشق

پس چرا زندگیِ ساده ی ما ریخت به هم؟!

 

خلاصه رمان هزار فصل عاشقی :

داستان دختری به نام رویا که بعد از ۸ ماه رابطه ی عاشقانه می فهمد مردی که دلبسته ی اوست، متاهل است. توسط همسر آن مرد مورد تهمت و افترا قرار می گیرد و با اتفاقاتی عجیب درگیر می شود که همه او را تنها می گذارند و پشتش را خالی می کنند. همه به جز مردی که کاملا ناگهانی سر و کل هاش درست وسط زندگی اش سبز میشود اما…

 

مقداری از متن رمان هزار فصل عاشقی ۱ :

چای داغش را در آخرین عصر پاییز مزه کرد و نگاهش روی میز زیبا و چشم نواز گوشه ی سالن کش آمد. تماشای میوه های رنگی و پاییزی روی میز دلچسب بود.

عاشقی هم مثل زندگی هزار فصل داشت، نه بهارش ماندنی بود و نه خزانش!

اصلا قرار نبود که عاشقی باغی از شکوفه های بهاری و درختان عاشقی مثل برگ های سبک بال روی شاخه ها گاهی اسیر گرمای سوزاننده ی تابستان، برگ ریزان پاییز و آبستن احساس نویی در زمستان می شد تا برسد به دست های بهار و شکوفا شود و هر بار این فصول باز دوره می شد تا هزار فصل از عاشقی را رج بزند!

یلدا نوید یک زمستان زیبا و رقم خوردن فصل دیگر از عاشقی شان را می داد.

پویا کاسه ی کوچک انار دون شده اش را به دست گرفت و نگاهش بی هوا روی قاب عکس غزل روی میز خاطرات نشست. در طی این سال ها برای اولین بار نگاه معصوم دخترک غم نداشت و آرامشی عجیبی ته چشم های قهوه ای زیبایش موج می زد.

ساعت کهنه ی دور مشکی اش را لمس کرد و لبخند زیبا و آرامی به دخترک توی عکس زد.

 

مقداری از متن رمان هزار فصل عاشقی ۲ :

جوری با شتاب ترمز کرد که دل و روده ی مریم به هم پیچید و چیزی تا پرت شدنش به شیشه های جلوی ماشین نمانده بود.

بی توجه به هراس مریم، در ماشین را با ضرب بست و با قدم های بلندی رو به جلو خیز برداشت .

مریم قالب تهی کرده بود و حال خودش را نمیفهمید. به دنبال پویا از ماشین پیاده شد و سمتش دوید .

قبل از اینکه انگشتان پویا روی زنگ بنشیند، مریم از پشت چنگی به پلیور مشکی اش زد. او را پر قدرت کمی آن طرفتر کشید و نفس زنان کلماتی از میان گلوی خشک شدهاش خارج شد :

_ کجا میری پویا؟ یه لحظه وایستا !

پویا برای لحظه ای خیلی کوتاه نگاه وحشتناکی به خواهرش انداخت و دوباره سمت در رفت .

یک پایش را روی پلهی اول گذاشت و زنگ را به صدا در آمد. لرزه به اندام مریم افتاد و با تضرع نالید :

_ خواهش میکنم اون زنگ رو ول کن. بابا یه لحظه بهم فرصت بده، میخوام باهات صحبت کنم !

رگهای برجسته دست پویا به راحتی قابل تشخیص بود. مریم را چون مزاحمی دست و پاگیر عقبتر پرت کرد و حرصی گفت :

_ دستم رو ول کن مریم! مگه بین من و تو صحبتی هم مونده؟ اگه من احمق به تو امید نمیبستم، الان زندگیم با خاک یکسان نمیشد! آخه چرا یه مشت بی مغز و کودن دور و اطراف منو پر کردن! چرا باید همیشه ی خدا از اعتمادم به شماها پشیمون بشم؟

مریم آستین برادرش را کشید و مِنمِن کنان گفت :

_ میدونم! باور کن حق با توئه پویا، من کوتاهی کردم؛ ولی مشکلمون با آبروریزی جلوی در خونه ی مردم حل نمیشه، تو روخدا بیا برگردیم !

پویا پوزخند پر حرصی زد :

_ محاله برگردم! تو کی تابحال دیدی من از حرفی که زدم کوتاه بیام؟ همین امشب حساب اون دختره ی زبون بریده رو کف دستش میذارم و بعدش نوبت توی خیره سره !

دست مریم به زور از روی آستینش کند. سمجانه دست روی زنگ گذاشت و تا باز شدن در انگشتش از روی دکمهی زنگ جدا نشد.

برایش مهم نبود که ساعت ده و نیم شب می باشد و ممکن است اهالی خانه در خواب باشند .

رویا بعد یک روز پر استرس تازه نیم ساعتی بود که به زور قرص های آرام بخش خواب در چشمهای بی قرارش لانه گزیده بود .

صدای ممتد و گوشخراش زنگ آیفون موجب شد، نفس در سینه اش حبس شود و هراسان از جای بپرد. تند تند نفس کشید و دست زیر گلویش گذاشت.

قرص ها گیجش کرده بودند و حتی تشخیص موقعیتی که داشت میسر نبود .نگاهی به دور و اطرافش کرد و دنبال موبایلش گشت

باز هم زنگ متوالی و کشدار آیفون از سر گرفته شد و از ترس کمی در جایش پرید. دستپاچه شالش از روی تخت کشید و همان طور که درتاریکی محیط روی سرش میانداخت از اتاق بیرون زد و سمت سالن دوید .

ساناز به هوای صدای مریم در را گشود. سهراب هنوز نخوابیده بود و زیر پیراهن و شلوار سفید راحتی به تن داشت. با همان سر و وضع در آپارتمان را گشود و مریم و پویا را بالای پلهها دید. خطوط اخم مابین پیشانیاش ظهور کرد و جا خورده پرسید :

_ شما این وقته شب این جا چی کار میکنین؟ !

مریم با رنگ پریدهای روی پله ی آخر ایستاده بود و با درماندگی وزنش را روی نرده های استیل انداخته بود. پویا درست مقابل در، با چهرهی بر افروختهای سهراب را ندید گرفت و تند و بی ملاحظه گفت :

_ به اون دختره بگو بیآد بیرون !

جفت ابروی سهراب حیرت زده بالا رفت و در حینی که در را با دست نگه داشته بود، متعجب سر چرخاند و نگاهی به داخل خانه انداخت. مجددا سمت مزاحمی که نیمه شبی بر سرشان آوار شده بود، زل زد و با تندخویی گفت :

_ اون دختره دیگه کیه؟ !

پویا با خشم گردنش را کج کرد :

_ همونی که بهش زدم !

رویا با دست و پای لرزانی کنار میز مستطیلی ناهار خوری پشت مادرش ایستاده بود.

چقدر خوش خیال بود که فکر میکرد همه چیز فیصله یافته و با خیالی راحت در پی خواب رفته بود. نفسی گرفت و آهسته آهسته سمت پدرش نزدیک شد. پویا تا چشمش به رویا خورد، قدمی جلو آمد و خطاب به رویا آزادانه غرید :

_ ببینم مگه قرار نبود خونوادهت رو راضی کنی و امروز صبح برای رضایت دادسرا بیاین؟ مگه بهت نگفته بودم که امروز آخرین روزی که فرصت دارم برای رفتن اقدام کنم؟ تو هیچ میفهمی با حماقت هات چی سر زندگی من آوردی؟

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان هزار فصل عاشقی :

از طریق انتشارات صدای معاصر و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی شبنم سعادتی :

شبنم سعادتی متولد ۱۳۶۹ و ساکن تهران است. کارشناسی خود را در رشته مهندسی عمران به پایان رسانده است اما زمینه کاری ایشان فقط نویسندگی است.

 

آثار شبنم سعادتی :

رمان قلب مرا برده به تاراج – انتشارات شقایق

رمان هزار فصل عاشقی – انتشارات صدای معاصر

رمان پریزاده ام – انتشارات شقایق

رمان رفیق روزاهای بد- در حال تایپ

رمان کبوتر لیلی – در حال تایپ

رمان دو همسنگ – در دست چاپ

رمان دینم تو بودی – در دست چاپ

رمان بر مدار ماه – مجازی فروشی

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها