رمان سیاه بازی

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 15 شهریور 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۴ بعد از ظهر
دانلود رمان سیاه بازی

معرفی رمان سیاه بازی :

رمان سیاه بازی با مهارت بالایی از شخصیت مردی به اسم سیاوش گفته که در قالب فرد دیگری به اسم امیر رخ نمایی می‌کنه. یک فرد با دو شخصیت که هر کدامشان سعی در مغلوب کردن بُعد دیگر خود دارند. مردی که سعی میکند چشم به روی خوبی های درون خود ببندد و با شخصیت جدید به خواسته های خودش برسد اما در همین چالش ها دختری سر راه زندگیش قرار میگیرد که ورق سرنوشت او را عوض میکند. مدیا خجسته در رمان سیاه بازی با خلق افراد، هیجان بالایی رو به خواننده میده.

 

خلاصه رمان سیاه بازی :

مردی از جنس کینه رابطه هایی را برای پیشرفت خود با افراد متعدد میسازد. رابطه هایی که در عین بی‌رحمی شخصیت سخت او را نشان میدهد غافل از آنکه در یکی از همین رابطه ها با دختری متفاوت از جنس دختران دیگران روبرو میشود و نقطه ی عطف زندگیش را رقم می‌زند.

 

مقداری از متن رمان سیاه بازی :

فعلاً کار دارم جمعه بیار درستش کنم.
با همان لبخند از کنار در گذشت و با نیم نگاهی به لیلا گفت:
با اجازه.
لیلا لب گزید و داخل رفت سرش را با لبخند تکان داد و او هم داخل خانه شد. بوی لعنتی خلافی پدرش باز تمام حیاط را پر کرده بود اخم هایش درهم شد. عصبی از حیاط شبه مخروبه گذشت و داخل شد. برعکس حیاط از خانه بوی عطر خوش قیمه میآمد اشتهایی برایش نمانده بود ولی گرسنه بود مگر گرسنگی شوخی بردار بود؟ اتاقهای کوچک و تو در تو را به دنبال مادرش
گشت.
مونس خاتون؟
آشپزخانه هم خالی بود.
مونس خاتون کجایی دورت بگردم؟
صدای مادرش را از اتاق کوچک انتهای سالن شنید. همان اتاقی که
اخم هایش را در هم می.کرد هوس قیمه از سرش پرید و عصبانی به طرف اتاق رفت.
سلام… باز که اینجایی
مونس لبخند غمگینی زد.
سلام سیاوشم… چه کار کنم مادر؟ بیکارم تو خونه.
دستی به موهایش کشید و نزدیک شد چهارزانو کنار بساط خیاطی مادرش نشست. به عادت همیشگی دست مادرش را بالا آورد و بوسید.
بیکار تویی یا اون الدنگی که بوی گندکاریش کل محل رو گرفته؟
مونس دستش را روی دهانش گذاشت چشمان چین و چروک دارش هزار هزار حرف نگفته داشت.

***

_پدرته سیاوش…هر چی بود و هست پدرته…من که خوبم مادر…نگرانیشما منو پیر میکنه نه کار
با اخم سرش را پایین انداخت.
_یکی باس حالیش کنه ننه خودشو زده به….
چشمان شماتت بار مادرش را دید و سکوت کرد.
_امروزم باز رفته بودی؟
مونس چشم از او برداشت و دوباره مشغول نخ کردن سوزن چرخ شد.
_ نرم چیکار کنم؟ مدرسه عباس اینا دوباره کمک به مدرسه خواسته. نگاهش را به پینه های دست مادرش دوخت.
_مگه من رفتم زیر گل که این جوری میگی ننه؟ تا من هستم نمیذارم تو بری پله خونه ی اون حرومزاده ها رو بشوری غلط کردن بی پدر مادرا کمک ممک خواستن مگه مدرسه دولتی نیس؟ میرم تخته میکنم در اون خراب شده رو..
مونس نفس عمیقی کشید.
_شر نکن سیاوش… ده بیست تومن که این حرفا رو نداره… شخصیت بچه خرد میشه
عصبانی از جایش بلند شد.
_خودم جورش میکنم گفتم که منتظر پولم قراره یه قلمبه ش بیاد دستم. هم خودمون نونوار میشیم هم واس مدرسه عباس پول میدم.
نگاه مونس دلخور شد.
_دستمه نمی خواد… لازم نکرده جورابتو درآر سوراخشـو بــدوزم.
نخ و سوزن دوباره روی زانو نشست.
مادر من… قربون شکلت بره سیا… مگه تا حالا نون نیاوردم؟ درستش میکنم… فقط یه کم فرصت چرا بهم اعتماد نمیکنی ننه؟

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان سیاه بازی :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی مدیا خجسته :

سرکار خانم مدیا خجسته ۳۱ ساله متولد مراغه هستند که در رشته ی گرافیک فارغ التحصیل شدند. که بعد از ازدواج در تبریز زندگی میکنند ایشان علاوه بر نویسندگی در زمینه طراحی و دیزاین هم فعالیت میکنند.

 

آثار مدیا خجسته :

رمان سیاه بازی_انتشارات علی
رمان دوئل دل_انتشارات علی
رمان گوش ماهی_ انتشارات شقایق
رمان دژکوب_انتشارات آرینا
رمان زمان صفر_انتشارات سخن
رمان غزل فروش_ مجازی
رمان سیمرغ_مجازی
رمان عقیق_مجازی
رمان اکو_مجازی

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها