رمان اسپرسو

بازدید: 3 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 19 بهمن 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۵ بعد از ظهر
دانلود رمان اسپرسو از هما پور اصفهانی

معرفی رمان اسپرسو :

رمان اسپرسو به قلم هما پور اصفهانی یه عاشقانه جنایی و اجتماعی است که در سه جلد منتشر شده است. در این رمان رد پای آرتام که از شخصیت های اصلی ” رمان قرار نبود ” است؛ دیده می شود. اسپرسو نام ماموریتی سری و خطرناک است که بر عهده ی سرگرد فرزام عظیمی نیا گذاشته می شود. پرونده ای که هر پلیسی در آن وارد شده است، به طور عجیبی ناپدید شده!
رمان اسپرسو به قلم هما پور اصفهانی در سال ۱۴۰۰ از انتشارات سخن به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۶۴۰ می باشد.

 

خلاصه رمان اسپرسو :

رمان اسپرسو به قلم هما پور اصفهانی روایتی جنایی دارد. اسپرسو نام یک ماموریت مرموز و مخفیانه است!
سه سرگرد قبلی یک پرونده به شکل عجیبی ناپدید شده اند و به جای آن‌ها فقط دو شاخه ارکیده مانده است. سرگرد فرزام عظیمی‌نیا مسئول این پرونده می‌شود و از دوستانش سرگرد شهراد شاهد، اردلان فانی و روحان کاویان تقاضای کمک می‌کند. دکتر آرتان تهرانی نیز به عنوان مشاور به گروه ملحق می‌شود.
باید دید پیروز این میدان چه کسی است؟
چه بلاهایی قرار است سر این پنج نفر و خانواده‌هایشان بیاید؟ همه را در رمان اسپرسو خواهیم خواند…

 

مقداری از متن رمان اسپرسو ۱ :

فنجانی اسپرسو ریخته می‌شود و …
صدای تاب زنگ زده در گوشه خانه به خاکستر نشسته، صدای انفجار کلبه‌ای در دل جنگل، احساس یخ‌زدگی دستبندها روی دست‌های بی‌گناه، احساس گرفتن یک ماهی توی دست و لیز خوردنش و افتادنش در میان آغوش رقیب، احساس حباب بودن در برابر کسی که واژه عشق را برایت هجی کرده
و در آخر حماقت!
شاید نوای هنگ درام بتواند دردها را تسکین دهد و فنجان اسپرسو، شکلات تلخ، سرطان، سیگار شکلاتی، کابوس و مرهم به انتها برسند.

 

مقداری از متن رمان اسپرسو ۲ :

نور اتاق کم بود. فقط یک تک لامپ با نور زرد رنگ وسط اتاق آویزان شده و تمامی مهتابی‌ها خاموش شده بودند. هوای گرفته و ابری خارج از اتاق به دلگیری فضا دامن می زد. دستش را روی میز گذاشته و با انگشتان بلندش روی میز چوبی ریتم گرفته بود. همه اعضا در سکوت
به انگشتان بلند او خیره مانده بودند. هر چند ثانیه یکبار انگشتانش متوقف می شدند و بعد از چند ثانیه دوباره ریتم را از سر می گرفتند. با تقه ای که به در اتاق خورد، هر چهار مرد سرشان را به سمت در چرخاندند. انگشتانش را از تن چوبی میز جدا کرد و کلافه سرش را
میان انگشتانش به اسارت گرفت. با صدای مصمم فرزام در اتاق باز شد.
ــ بفرمایید…
همانطور سر به زیر به تن چوبی میز خیره مانده بود. شخص تازهوارد محکم سالم کرد و پا به درون اتاق گذاشت. همه اعضا مشغول
سالم و احوالپرسی با او شده بودند. فقط او بود که دلش می خواست از جا برخیزد و اتاق را ترک کند! اصالً حال و حوصله سالم و احوال پرسی با کسی را نداشت. با صدای فرزام از جا پرید:
ــ جناب؟
مجبور بود سرش را بالا بیاورد و به شخص تازه وارد سالم بکند. با بی میلی سرش را از اسارت انگشتانش خارج کرد و آهسته سرش را بالا گرفت و با چشمانی که بیتحمل از همان نور اندک اتاق ریز شده بودند، نگاهی به قامت بلند شخص تازه وارد انداخت و بیحس و حال گفت:
ــ سلام…
شخص تازه وارد جواب سالمش را داد و بعد از دست دادن به تک تک حضار در صدر میز روی تک صندلی چرمی نشست. باز می خواست سرش را مابین دست هایش مخفی کند که با صدای فرزام دست نگه داشت:
ــ اثر نکرد؟
پلک هایش را محکم روی هم فشرد و گفت:
ــ نه بی صاحاب! وقتی می گیره به این راحتی ها ولکن معامله نیست.
اردلان پوزخندی زد و گفت:
ــ باز دیشب با یه جنس لطیف خصمانه برخورد کردی؟

 

مقداری از متن رمان اسپرسو ۳ :

چشمانش را تا جایی که میشد برای اردلان باز کرد و گفت:
ــ پعه! روتو برم بشر… ببند گاله رو دیگه. آبرو برا من نذاشتی تو این چند سال.
هر سه مرد خنده‌شان گرفت و فرزام گفت:
-‌ جلوی آقای دکتر رعایت کنین بچه ها. زیاد هم وقت نداریم… بهتره…
شهراد با نگاهی به قیافه زار و نزار او گفت:
ــ والا به نظر من بهتره جلسه رو کنسل کنیم. این بچه داره از سردرد می میره! نور اتاق رو هم که در حد یه قبر کم کرده، من اردلان رو که کنارم نشسته هم درست حسابی نمی بینم. الانم که هر چی حرف بزنیم انگار نه انگار. این هیچی ازش نمی فهمه…
او با اخم به شهراد خیره شد و گفت:
ــ اوی! “این” به درخت می‌گنا.
شهراد خنده‌اش گرفت و بقیه حرفش را قورت داد. او نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
ــ اگه بخواین به امید خوب شدن سردرد من بشینین، چند روز ول معطلین! بیخیال، خودش از رو میره. شروع کنیم… به نام خدا روحان هستم…
اردلان پرید وسط حرف روحان و رو به فرزام گفت:
ــ مثلا درد داره! دست از لوده‌بازی نمی تونه برداره. ولش کنین ایشون رو…
بعد از این حرف چرخید سمت شخص تازه وارد و گفت:
ــ آقای دکتر، فکر کنم بهتره قبل از هر چیز معارفه داشته باشیم. من و دوستام درگیر پرونده‌ای شدیم…

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان اسپرسو :

رمان سه جلدی اسپرسو را می توانید از طریق انتشارات سخن و کتاب فروشی های معتبر تهیه کنید.

 

بیوگرافی هما پور اصفهانی :

هما پور اصفهانی متولد ۱۲ اسفند ۱۳۶۹ و زاده اصفهان است. وی نویسندگی را در فضای مجازی و سایت نودهشتیا آغاز کرد و بعد استقبال خوانندگان، تصمیم به چاپ کتاب‌های خود گرفت. هما پور اصفهانی مؤلف چندین رمان در ژانر‌های عاشقانه، اجتماعی و آرمانگرایانه است که با استقبال خوبی از طرف مخاطبان، خصوصاً نسل جوان مواجه شده است.

 

آثار هما پور اصفهانی :

رمان سیگار شکلاتی – انتشارات سخن
رمان شکلات تلخ – انتشارات سخن
رمان ذهن خالی – انتشارات سخن
رمان اوراکل – انتشارات سخن
رمان اسپرسو – انتشارات سخن
رمان تقاص – انتشارات سخن
رمان شام مهتاب – انتشارات سخن
رمان توسکا – انتشارات سخن
رمان سجاده و صلیب (جدال پر تمنا) – انتشارات سخن
رمان استایل – انتشارات سخن
رمان قرار نبود – انتشارات سخن
رمان موهیتو – انتشارات سخن
رمان مهمان – انتشارات صدای معاصر
رمان باران بنفش – در دست چاپ
رمان لنورماند – در دست چاپ
رمان افسونگر – مجازی
رمان روزای بارونی – مجازی
رمان بید معلق – در حال تایپ
رمان تروما – در حال تایپ

امتیاز دهید

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها