رمان توطئه های خانوادگی

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 13 فروردین 1403
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۲۸ بعد از ظهر
دانلود رمان توطئه های خانوادگی از بهاره حسنی

معرفی رمان توطئه های خانوادگی :

رمان توطئه های خانوادگی نوشته ی بهاره حسنی یک داستان معمایی است. میشا راهنمای تور در مالزی است که با شنیدن خبر بیماری پدربزرگش سریع به ایران باز می گردد اما همه چیز خلاف انتظار پیش می رود. عمو و دختر عمویش به قتل می رسند و انگشت اتهام تمام خانواده به سمت مردی نشانه می رود که هیچکس رابطه ی خوبی با او ندارد. تمام روابط خانوادگی به صورت عجیبی به هم می ریزد و دیگر هیچ اعتمادی باقی نمی ماند که….
رمان توطئه های خانوادگی در سال ۱۳۹۹ از انتشارات سخن به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۵۸۰ می باشد.

 

خلاصه رمان توطئه های خانوادگی :

رمان توطئه های خانوادگی به قلم بهاره حسنی سرگذشت دختری به نام میشا است. میشا پارسی گو که در مالزی راهنمای تور است، با شنیدن خبر بیماری پدربزرگش به ایران برمی گردد. با به قتل رسیدن عمو و دختر عمویش، انگشت های اتهام تمام خانواده به سمت مردی نشانه می رود که خانواده او را نمی خواهد. در این میان اما، اعتمادها هم از بین می رود و ارتباطات خانوادگی نیز، دچار تزلزل می شود.

 

مقداری از متن رمان توطئه های خانوادگی :

چیزی شوم ‌در جریان بود و پی ‌در پی در حال ضربه زدن به خانواده‌مان! ما در همه حال منسجم بودیم. مهم نبود که چقدر اختلاف‌سلیقه داشتیم، اما همیشه وجود آقا باعث می‌شد ما زنجیروار کنار هم بمانیم. ولی حالا همه‌ ترسیده بودند و حتی تا حدودی نسبت به هم بی‌اعتماد هم شده بودند و این زنجیر در حال پاره شدن بود.

***

ــ تنهایی؟
سرش را تکان داد و با هم چرخ دستی را به بیرون هدایت کردیم.
ــ آقا چطوره؟
به پارکینگ شماره سه رفتیم تا ماشین را بردارد. همانطور زیر لب چیزی گفت.
ــ الهام…
نفسش را محکم بیرون داد.
ــ بد نیست.
اما چیز بیشتری نگفت. ماشین را روشن کرد و همانطور که دستش را پشت صندلی من گذاشته بود تا با دندهعقب از پارک خارج شود، گفت:
ــ مانی چطور بود؟
چشمانم را چرخاندم و گفتم:
ــ نامرد یه پرواز با استاپ بیست ساعته تو قطر برام گرفت.
الهام به خنده افتاد.
ــ هنوز مرض داره پس!
پول پارکینگ را پرداخت و از فرودگاه خارج شدیم و در اتوبان افتادیم.
ــ چی شده؟
آهی کشید و گفت:
ــ برای نماز صبح بلند میشه و بعد پای سجاده میافته. عمار می‌بینه نمازش زیاد طول کشیده، میره توی اتاق می‌بینه پای سجاده ولو شده.
نفسم برید.
ــ الان چطوره؟
کمی شانه بالا برد.
ــ نوسان داره. عین پاندول… میره می‌آد.
نیم نگاهی به چهره مات من کرد و گفت:
ــ سِن، میشا جان… سنش بالاست.
لبم را گزیدم. حق داشت.
ــ عمار چیکار می‌کنه؟
نفسش را با ناراحتی بیرون داد.
ــ عمار اگه زودتر از خود آقا بالای سرش نیاد، من یکی که واقعاً تعجب می‌کنم.
حس کردم که چشمانم سوخت. همه می‌دانستند که آقا همه چیز و همه کس عمار بود.
با رسیدن به خانه، حس خفگی و ترسی که داشتم بیشتر شد. حالا که فهمیده بودم بیماری آقا شدید است، ترس مثل موجی بالا آمده و مرا در خودش غرق کرده بود. همه ما به اینکه آقا را همیشگی بدانیم عادت کرده بودیم. کسی که حس میکردیم مثل یک زنجیر باعث قفل شدن همه اعضای خانواده در هم شده است. هیچوقت نمیتوانستم خانواده ی پارسی‌گو را بدون آقا تصور کنم. مثل اینکه یک صندلی، بدون چهارپایه باشد.
خانه شلوغ بود. مقابل در چند ماشین پارک شده بود. با وحشت گفتم:
ــ نکنه خبری شده؟
ــ نه از اون روز همینه. همه اینجان. نگران نباش.
اما حس کردم که خودش هم کمی هراسان شده بود. بدون آنکه وسایلم را برداریم، به خانه رفتیم. خانه ای دراندشت و بزرگ. خانه ای که همه‌مان مقطعی را در آن زندگی کرده بودیم. در این خانه مهمانی ها گرفته شده بود. عروسی ها و تولدها. حتی عزاداری‌ها. اما همیشه بود.
حتی با وجود پیشنهادهای کلان و عالی ساختمان‌سازها برای کوبیدن و ساختن و بریدن درخت های چنار پیر قدیمی‌اش. این خانه مثل همان زنجیر بود. زنجیری که همهمان را کنار هم نگه داشته بود. استخر بزرگ وسط حیاط، خالی اما تمیز بود. درخت ها و گل و گیاه ها به لطف عمار همه سرپا بودند و حتی یک برگ هم روی سنگریزه های کف باغ نبود.
در ورودی نیمه باز بود. در را باز کردم و صدای ظریف مامان در گوشم پیچید. داشت کسی را با آرامش دلداری می داد. سرم را چرخاندم و متوجه شدم روی تک صندلی راهروی باریک، مردی نشسته و سرش را میان دستانش گرفته بود و مامان بالای سرش ایستاده و کمی خم شده بود و با ملایمت با او حرف میزد. مامان همیشه همین بود.

آرام و قوی! تنها همین وجودش باعث میشد کسی آرام شود و نگرانی هایش مثل حباب بترکد و از بین برود.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان توطئه های خانوادگی :

رمان توطئه های خانوادگی را می توانید از طریق انتشارات سخن و کتاب فروشی های معتبر تهیه کنید.

 

بیوگرافی بهاره حسنی :

بهاره حسنی متولد خرداد ماه هزار و سیصد وشصت است. از سال ۱۳۹۲ فعالیت خود را به صورت مجازی در سایت نودوهشتیا آغاز کرد. بعد از نوشتن چند رمان به صورت مجازی که همگی مورد استقبال مخاطبین قرار گرفتند، اولین رمان چاپی خود را در سال ۱۳۹۷ به چاپ رساند. رمان‌های خانم بهاره حسنی مضمونی اجتماعی ، عاشقانه دارند.

 

آثار بهاره حسنی :

رمان یادداشت های یک گمشده – انتشارات صدای معاصر
رمان توطئه های خانوادگی – انتشارات سخن
رمان درد شیرین– انتشارات سخن
رمان جنوب از شمال – انتشارات شقایق
رمان ناگفته ها – انتشارات شقایق
رمان سعادت آباد – در دست چاپ
رمان جمعه سی ام اسفند – در دست چاپ
رمان بی تا – در دست چاپ
رمان ساعت پنج عصر کافه نادری – در دست چاپ
رمان فانوس دریایی – در دست چاپ
رمان جان و شوکران – در دست چاپ
رمان خشت و آینه – در دست چاپ
رمان شیطان سیاه فرشتگان سفید آدم های خاکستری – در دست چاپ
رمان تقاطع – در دست چاپ
رمان ستاره قطبی – در حال تایپ
رمان پل – در حال تایپ
رمان شب زدگان – در حال تایپ
رمان هفت خبیث – در دست چاپ

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها