رمان استایل

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 6 اسفند 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۱ بعد از ظهر
دانلود رمان استایل از هما پور اصفهانی و دنیا منصوری

معرفی رمان استایل :

رمان استایل به قلم هما پور اصفهانی و دنیا منصوری روایت دختری به نام روژین است. طراح لباس است اما به دلایلی شکست خیلی بدی می خورد و همین باعث می شود تا تصمیم بگیرد کنار مادرش در استانبول زندگی کند. در آنجا وارد گروه طراحی لباس می شود تا کارش را دوباره از سر گیرد. با پسری به نام بهراد آشنا می شود که در ابتدا با او به مشکل می خورد اما بعد ها تبدیل به بهترین دوستش می شود. در این بین رازهای پنهان زندگی اش یکی یکی برملا می شود و….
رمان استایل به قلم هما پور اصفهانی و دنیا منصوری در سال ۱۳۹۶ از انتشارات سخن به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۷۱۶ می باشد.

 

خلاصه رمان استایل :

رمان استایل به قلم هما پور اصفهانی و دنیا منصوری روایت یک دختر طراح لباس است. روژین شکست بسیار بدی می‌خورد به همین دلیل تصمیم می گیرد برای مدتی کنار مادرش در شهر استانبول زندگی کند. در یک گروه استخدام می شود و شغلش را دوباره با آن ها آغاز می کند. در گروه با پسری به نام بهراد دچار مشکل می شود اما به مرور زمان بهراد بهترین دوستش تبدیل می شود. پس از آن راز های زندگی روژین یکی یکی رو می شوند که …

 

مقداری از متن رمان استایل :

یک جایی از زندگی کم آوردم. بریدم و رفتم تا شاید جایی بتوانم کمبودهایم را جبران کنم. دنیایم را با طرح‌هایم، پارچه‌ها و نخ‌ها و سوزن‌ها وصله پینه کردم تا آرامش را به خودم بدوزم. هربار دوختم، به جایی گرفت و نخ‌کش شد. آرامش نخ‌کش شده می‌شود عذاب الیم! ناگهان دستی به سمتم دراز شد. تمامی وصله‌پینه‌ها را از هم جدا کرد. آرامش را از نو طراحی کرد، اتو زد، صاف کرد و دوباره در قسمت مخصوص دقیق و مرتب دوخت. وجود پر از وصله‌پینه‌ام یک دست شد و آرامش از دست رفته‌ام به وجودم برگشت. آن دست را محکم گرفتم و به این باور رسیدم که عشق از آرامش زاییده می‌شود. بخوانید، لذت ببرید و به دیگران معرفی کنید…

***
اما چاره ای جز این نداشتم. فوری بیرون کشیدمش. آبی روشن بود.
از خلوتی فضای سرویس بهداشتی استفاده کردم، پالتوی قهوه ای شده را در آوردم. با تاسف نگاهش کردم. این پالتو دیگر آن پالتوی مورد علاقه و قشنگم نمی شد.
مچاله اش کردم و یک گوشه ی چمدان جایش دادم. مانتوی جایگزین را تنم کردم و روبروی آینه ایستادم. شال ابر و بادی رنگ روشنم روی دوشم افتاده بود.
دست هایم را فرو کردم بین موهایم. کش شل شده را باز کردم و از نو محکم دم اسبی بستمش. یک دستی هم به صورتم کشیدم و رژم را تجدید کردم. هیچ چیز در این دنیا ارزش این را نداشت که من از رسیدن به خودم غافل شوم. عادت نداشتم برای خودم توی آینه دلبری کنم یا لبخند ژکوند تحویل خودم بدهم. به جایش چینی بین ابروهایم انداختم و نگاه از خودم گرفتم. رژ را توی کیفم انداختم.
دسته چمدان را گرفتم و از دستشویی خارج شدم. سر به زیر داشتم مسیرم را به سمت همان فست فود کذایی طی می کردم که صدایی باعث شد سرم را بالا بگیرم
و نگاهم را در نگاه سیاه نافذی بدوزم.
– مشکل حل شد؟
این بار دیگر صدایش آشنا بود. مثل این که قرار بود هر دفعه متعجبم کند. اما این بار با قهوه نیامده بود سراغم، خوشبختانه!
لبخند کج و کوله ای روی لبم آوردم و گفتم:
– بله حل شد.
دلیل نداشت با او تندی کنم! کل کل کردن از سن و سال من گذشته بود. تا کسی پا روی دمم نمی گذاشت کاری به کارش نداشتم. همیشه ترجیح می دادم خط صافم را بگیرم و با آرامش بروم جلو. به قول معروف خانم باشم! نه با کسی درگیر بشوم و نه درگیری درست کنم. آن لحظه هم بدون این که بخواهم صبر کنم ببینم دیگر چه جمله ای برای عذر خواهی می خواهد تقدیمم کند راه افتادم سمت در
که باز صدایش را شنیدم:
– خانوم محترم، گویا اون موقع اومده بودین خرید کنین. من باعث شدم نظرتون عوض شه! خواهشاً برای این که بیشتر از این شرمنده تون نشم بگین چی می خواستین تا من براتون تهیه کنم.
برگشتم! چون قسمتی از دسته چمدانم در دستش اسیر شده بود. چه می گفت این مرد به ظاهر محترم؟ یک جریانی پیش آمده بود که تمام شده و رفته بود پی کارش! پالتوی نازنین من هم راهی گوشه چمدان شده بود. باز ابرویم بی اختیار بالا پرید، همین هم انگار باعث شد حساب کار دستش بیاید که سریع نگاه میخ شده در چشمانم را دزدید. سرش را زیر انداخت و گفت:

– بذارین یه جوری جبران کنم، بدجور عذاب وجدان دارم.
دیگر داشت کم کم کلافه ام می کرد. چرا درک نمی کرد اتفاقی که افتاده حاصل بی احتیاطی هر دو نفرمان بوده؟ بیشتر از عذاب وجدان این طور به نظر می رسید که او می خواهد به نوعی توجه من را جلب بکند و من از این کار بی زار بودم!
لحنم کمی تند و برنده شد:
– نیازی نیست آقای محترم! من شکایتی نکردم. کمی هم بی دقتی از جانب خودم بود. لازم نیست به خاطر یه اتفاق پیش پا افتاده این قدر خودتون رو اذیت کنین.
هنوز جوابی نداده بود که پسر قد بلند و خوش استایلی به او نزدیک شد و بی توجه به من گفت:
– اردوان! بلیطا اوکی شد بار هم رفت! الان گیت باز می شه! این یارو نمی خواد بیاد؟
خیالم راحت شد که حواسش پرت چیز دیگری شده است. خواستم بروم که باز چمدانم به چیزی گیر کرد. چرخیدم ببینم به کجا گیر کرده، آزادش کنم که دیدم همان پسر به ظاهر محترم خم شده دسته کوچک چمدان را گرفته و در همان حین مشغول حرف زدن است. پسر دوم که مشخص بود کم سن و سال است
با دیدن این حرکت پسر به ظاهر محترم، نگاهش به سمت من چرخید و با دیدنم
سیخ سر جایش ایستاد و موشکافانه نگاهم کرد. حق داشت تعجب کند. من خودم هم بهت زده بابت چمدان گیر کرده مانده بودم چه کار کنم! چه می خواست این پسر از جان من؟! برای چه نگهم داشته بود؟! یک عذر خواهی این قدر مهم بود؟
من گذشتم از خیر پالتو! از خیر همه چیز در زندگیم گذشتم یک پالتو چه ارزشی داشت؟! پسر که فهمیده بودم نامش اردوان است گفت:
– پویا با توام! فهمیدی چی گفتم اصلاً؟
پویا که هیچ، من هم نفهمیده بودم! کم مانده بود لب هایم منحنی شود که سریع جمعش کردم. پویا نگاهش را از من گرفت و گفت:
– هان؟؟

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان استایل :

رمان استایل را می توانید از طریق انتشارات سخن و کتاب فروشی های معتبر تهیه کنید.

 

بیوگرافی هما پور اصفهانی :

هما پوراصفهانی متولد ۱۲ اسفند ۱۳۶۹ و زاده اصفهان است. وی نویسندگی را در فضای مجازی و سایت نودهشتیا آغاز کرد و بعد استقبال خوانندگان، تصمیم به چاپ کتاب‌های خود گرفت. هما پور اصفهانی مؤلف چندین رمان در ژانر‌های عاشقانه، اجتماعی و آرمانگرایانه است که با استقبال خوبی از طرف مخاطبان، خصوصاً نسل جوان مواجه شده است.

 

آثار هما پور اصفهانی :

رمان سیگار شکلاتی – انتشارات سخن
رمان شکلات تلخ – انتشارات سخن
رمان ذهن خالی – انتشارات سخن
رمان اوراکل – انتشارات سخن
رمان اسپرسو – انتشارات سخن
رمان تقاص – انتشارات سخن
رمان شام مهتاب – انتشارات سخن
رمان توسکا – انتشارات سخن
رمان سجاده و صلیب (جدال پر تمنا) – انتشارات سخن
رمان استایل – انتشارات سخن
رمان قرار نبود – انتشارات سخن
رمان موهیتو – انتشارات سخن
رمان مهمان – انتشارات صدای معاصر
رمان باران بنفش – در دست چاپ
رمان لنورماند – در دست چاپ
رمان افسونگر – مجازی
رمان روزای بارونی – مجازی
رمان بید معلق – در حال تایپ
رمان تروما – در حال تایپ

 

بیوگرافی دنیا منصوری :

دنیا منصوری متولد سال ۱۳۷۷ و ساکن اهواز است. وی نویسندگی را به صورت مجازی در سایت نودهشتیا آغاز کرد. ایشان تحصیلات خود را در رشته دندان پزشکی به پایان رسانده است.

 

آثار دنیا منصوری :

رمان استایل (مشترک با هما پور اصفهانی) – انتشارات سخن
رمان جانان – انتشارات یوپا
رمان الهه ناپاک – انتشارات یوپا
رمان پانوراما – در حال تایپ

امتیاز دهید

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها