معرفی رمان قاب عکس خالی :

در رمان قاب عکس خالی پردیس نیک کام با نشان دادن یک زن قوی که در لحظات زندگی به نقطه ی اول بازگشته سعی در اسطوره سازی و نشان دادن قدرت یک زن دارد که مخاطب را مشتاق ادامه دادن میکند.

مقدمه رمان قاب عکس خالی :

در انعکاس تنهایی خاطراتم
یک قاب عکس خالی به انتظار لبخند نشسته است.

خلاصه رمان قاب عکس خالی :

نسرین این داستان زنی که بعد از جدایی از امیر حسین بدون بغل کردن زانوی غم با قدرت می ایستد و به دنبال یک لبخند برای جای خالی قاب عکس خود میگردد. اسطوره ای که پا پس نمی‌کشد و زندگیش را به بهترین شکل رقم میزند.

مقداری از متن رمان قاب عکس خالی :

فشار را روی پدال گاز بیشتر کردم.

نگاهی به تابلوی دفترخانه انداختم و وارد خیابان اصلی شدم.

آروم باش دختر مگه همین رو نمی خواستی؟ تموم شد.

نه، من این را نمیخواستم نه او و نه جمشید حق نداشتند با من این کار رابکنند.

به سرعت اما با دقت خیابانها را برای رسیدن به خانه پشت سراً خانه ای که جز من و تنهایی کسی حق ورود به آن را نداشت ماشین را در پارکینگ رها کردم و خسته از حجم کار در طول روز کیفم را روی دوش انداختم و پاهای بی جانم را روی زمین کشیدم.

نگهبان ساختمان کنجکاو سرک میکشید و دنبال بهانه برای باز کردن بحث می گشت.

بی توجه وارد آسانسور شدم و سرم را به دیواره آن تکیه دادم لرزش مجدد تلفن همراهم تنه چیپ بارانی سیاهم را حس میکردم اما میلی به پاسخگویی نداشتم.

انگشت های بی حسم را به جیبم گرداندم و موبایل را بیرون کشیدم. با دیدن نام مصطفی که مدام روشن و خاموش میشد لبهایم به پوزخند باز شد.

خیره به شمارش طبقات رد تماس زدم و برنامه فردا را مرور کردم.

به محض توقف آسانسور نفس راحتی کشیدم. سکوت راهروهای مجتمع با صدای پاشنه های کفشم شکسته میشد.

مقابل در قهوه ای رنگ ایستادم و کلید را در قفل چرخاندم. سالها بود که زنگ زدن و منتظر ماندن برای باز شدن در را فراموش کرده بودم هیچ کس در این دنیا منتظرم نبود هیچ کس سرمایی که به محض باز شدن در به صورتم خورد تنم را لرزاند.

چهار فصل سال این خانه را زمستان پوشانده بود آهسته قدم برداشتم و داخل رفتم.

عادت به روزمره های تکراری پوست کلفتم کرده بود هر شب تنها بودن چون پتک بر سرم آوار می شد اما…

کفشهایم را روی سرامیکهای کنار در ورودی رها کردم. هوای سرد خانه را به حرص به ریه هایش کشیدم از دست آن پاشنهها خلاص شده بودم. بالاخره!

تنم را کشان کشان تا اتاق رساندم. با هر قدم به تخت نزدیک می شدم. بدون زدن کلید برق اتاق شال و بارانی ام را کنار زدم و خودم را روی تخت رها کردم.

پلک هایم را روی هم انداختم تا با غلبه به ریتم نامنظم نفس هایم کمی از درد پلک هایم را کم کند بی خوابی امانم را بریده بود نه این روش هم قدیمی شده بود.

لای پلک هایم را باز کردم و خیره به لامپ ساده بالای سرم شدم. ره نگاهم را تا ساعت کنار پاتختی امتداد دادم دقیقاً هفتاد و دو ساعت بود که نخوابیده بودم!

خود به خود پلک هایم روی هم افتاد هنوز هوشیار بودم. صدای رعد و برق و زوزه باد که از لابه لای درز پنجره نفوذ میکرد لبخند به لبهایم آورد.

زیر لب زمزمه کردم:

من گریه نمیکنم چون هنوز باور دارم کسی توی این دنیا قدرت شکست دادنم رو نداره؛ اما تو گریه کن گریه کن آسمون که هنری جز خیس کردن زندگی آدم ها نداری!

نیم خیز شدم و گل سر را از لابه لای موهایش بیرون کشیدم سنگینی امواج موهایم روی دوشم افتاد و خستگی ام را دو برابر کرد.

قطعاً باید مرده بودم بعد از هفتاد و دو ساعت بیداری مطلق و کار مداوم با خوردن تنها دو لیوان قهره و بیسکویت خشک زنده بودنم معجزه بود چند مرتبه پلک زدم و زیر لب غرغر کردم:

الان وقت استراحت نیست فقط یه کم دیگه صبر کن.

نحوه تهیه و مطالعه رمان قاب عکس خالی :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

بیوگرافی پردیس نیک کام :

خانم پردیس نیک کام متولد فروردین سال ۱۳۷۹ و کارشناسی نرم افزار دارند.

رمان های پردیس نیک نام :

رمان صلیب _ مجازی

رمان قاب عکس خالی _ انتشارات علی

رمان شراب تلخ _ مجازی

رمان تارا _ مجازی

رمان رز سیاه _ مجازی

رمان رابطه پوشالی _ مجازی _ باغ استور

رمان اِتاکارینا ( دو جلدی _ جلد دوم هرچ) _ مجازی _ باغ استور

رمان اوتاکو ( دو جلدی) _ مجازی _ باغ استور

رمان هرچ _ مجازی _ باغ استور

رمان گانگرن _ مجازی باغ استور

رمان تاد _ مجازی باغ استور

رمان زگزوانگ _ مجازی باغ استور

رمان اسب‌ سیاه پادشاه _ مجازی باغ استور

رمان آکورد _ انتشارات شقایق

رمان ماحی _ در دست چاپ

رمان خنیاگر _ در دست چاپ

رمان سقوط برمودا _ در دست چاپ

رمان آگاپه _ در دست چاپ