رمان قلبت را میبوسم

بازدید: 2 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 3 آبان 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۳ بعد از ظهر
دانلود رمان قلبت را میبوسم

معرفی رمان قلبت را میبوسم :

در رمان قلبت را میبوسم پگاه مرادی به زیبایی توانسته تنهایی های یک دختر که نبود پدر و خستگی های مادر را لمس می‌کند به تصویر بکشد. تلاش های بی وقفه برای دستیابی به موقعیتی که در خم و چم روزگار او را بالا و پایین میکند اما با ورود عشق و احساسی جدید این روند با چالش ها و فراز و فرودهای جدیدی روبرو میشود که مخاطب را درگیر هر خط خود میکند‌.

 

مقدمه رمان قلبت را میبوسم :

تقدیم به نرگسهای زندگی ام پدر و مادرم که همیشه دستهای حمایتگرشان سایه بان زندگی ام بوده و هست.
تمامی اسامی ، شخصیت ها و وقایع کتاب برگرفته از تخیل نویسنده میباشد.

 

خلاصه رمان قلبت را میبوسم :

نسیم، دختری که نبود پدر و نداشتن برادر را با مادری دلسوز و مهربان پر میکند اما در میان این تنهایی وقتی که دراجتماع جایگاه خاص خود را پیدا میکند با پسری وارد رابطه می‌شود که عاشقانه هایشان پر از فراز و نشیب های پر کشش است.

 

مقداری از متن رمان قلبت را میبوسم :

_کی اومدی؟ چه بی صدا.

موهایم را کنار زدم و آب چشمانم را گرفتم. خواستم بگویم.

_اون قدر غرق تدریس بودی نفهمیدی، اما لب گزیدم

_یه ربعی می

_دورت بگردم بیا که برات شربت آبلیمو آماده کردم، از گرما اومدی میچسبه

جوشش اشک را در چشمانم حس کردم؛ مادر است دیگر! در همه ی شرایط حامی ام بوده و هست.

_باشه الان می یام.

دقایقی بعد حوله ی صورتی رنگم را به تن کردم و از حمام خارج شدم. بعد از این همه سال خدا را برای مادرم که تنها داشته ام در تمام زندگی بود شکر گفتم؛ کوه صبری که مرا با هزار سختی بزرگ کرد.

کسی که مقابل حرف همه ایستاد و از پاره ی تنش حمایت کرد. زن مغرور و محکمی که یک تنه هزاران مرد را حریف بود و هرگز دست از تلاش کردن نمیکشید هیچگاه از سختی ها دم نمی زد همیشه برای من وقت داشت و خستگی اش را پنهان می کرد.

همیشه خوشحال بود و به قول خاله گلشید، یک لب بود و هزار خنده.

قدیم ها می شنیدم که در کوچه و محل حرف و حدیث پشت سرمان زیاد است. مادر زن زیبا و جوانی بود که این امر موجب می شد نگاه مردهای همسایه همیشه هرز برود.

حرف ها و تهمتهای زیادی آن اوایل به گوشش میرسید؛ غصه میخورد اشک می ریخت و باعث و بانی این یاوه گویی ها را لعنت میکرد،
اما هیچ وقت جا نزد و کوتاه نیامد و در اوج نجابت مقابل همه ایستاد و با مشت بر دهانشان کوبید.

همیشه می‌گفت:

بهترین قاضی خود مردم هستن و با گذشت زمان بالاخره، همه میفهمن که چقدر اشتباه میکردن.

درست میگفت، زمان زیادی هم نگذشت که همه مادر را شناختند و برایش احترام خاصی قائل شدند.

به حرفش رسیدم که همیشه میگفت:

صبر داشته باش؛ خدا پاداش صبر رو میده.

عاقبت مردم به پاک بودنش ایمان آوردند. به طوری که برای هر کار مهمی با مادر مشورت کرده و از او راهکار میگرفتند.

نمی دانم شاید اگر جای مادر بودم؛ هیچگاه در چنین جایگاهی قرار نمی گرفتم، حتی خانه ویلایی را که در آن زندگی میکردیم با پول بازوی خودش که تدریس بود ،خرید اما دیگر بس بود! حالا او بازنشسته شده و باید استراحت میکرد حالا نوبت من بود تا همه ی روزهایی که کودکی کردم و نتوانستم ذره ای کمکش باشم تلافی کنم.

روی مبل نشستم و به تلویزیون خاموش چشم دوختم نگاهی به دور خانه چرخاندم خانه ای بزرگ و ویلایی؛ خانه ای که شامل سه اتاق خواب بزرگ سالن پذیرایی و هال که از هم مجزا بودند می شد. حیاط بزرگی که باغچه اش پر بود از گل های خوشبو و تزئینی و درختان سر به فلک کشیده؛ حیاتی که جای جای آن پر بود از خاطرات من و مادرم…

آخ که چه دورانی بود!

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان قلبت را میبوسم :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی پگاه مرادی :

خانم پگاه مرادی ۲۶ سال متولد سال ۷۶. مجرد و نویسنده چندین اثر چاپی هستند.

 

رمان های پگاه مرادی :

رمان قلبت را میبوسم _ انتشارات آرینا

رمان انگور نارس _ انتشارات علی

رمان خسوف _ دردست چاپ

رمان شهر تمشک های خونی _ انتشارت علی

رمان توله گرگ _ انتشارات شقایق

رمان ژوکر _ مترجم پگاه مرادی انتشارات خاموش

رمان کیسه بوکس _ مترجم پگاه مرادی انتشارات خاموش

رمان حقیقت _ مترجم پگاه مرادی انتشارات خاموش

رمان دیگری _ مترجم پگاه مرادی انتشارات خاموش

رمان مرا به نام بخوان _ انتشارات شقایق

رمان لالایی مادرانه _ مجازی

 

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها