رمان تعلیق

بازدید: 2 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 2 آبان 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۳ بعد از ظهر
دانلود رمان تعلیق

معرفی رمان تعلیق :

در رمان تعلیق الهه محمدی تفاوت نسل هایی را عنوان میکند که هرکدام با دیدگاههای خود جبری به دیگری میدهد. اجبارهای تلخی که یک پدر بنا به صلاح دید خود بدون درنظر گرفتن احساس فرزندش به او روا میدارد اما در مسیر این کتاب همان پسر با دیدگاه به روز خود وارد مرحله ی جدیدی از زندگی میشود. مرحله ای که برای ساختن جدید بعد شخصیتی خود چالش‌های زیادی دارد.

 

مقدمه رمان تعلیق :

گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود.

گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود.

گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود.

گفتا که نگو مصلحت دوست چنین بود.

همیشه پاییز که میرسد دلم برگ ریزان می.شود.

نمیدانستم پاییز امسالم چه ارغوانی و زرد ویران میشود.

شک ندارم که تاریخچه جنون به نبودن در نیمه شبی باز مجنون می شود…

تقدیم به چشمان بارانی مادرم

و به یاد خاله ی سفر کرده ام زهرا پاداو

تو که بدون بال سبکبال پریدی و رفتی؛ در آغوشی خدا آرام بخواب! «همیشه در قلبمی»

 

خلاصه رمان تعلیق :

سیاوش برای رهایی از اجبار های پدر به رها دختری صبور و مهربان که در یک خانواده ی به روز زندگی میکند روی می آورد. دختری که برای تک تک لحظه ها و تصمیماتش برنامه های زیبایی دارد اما سیاوش در ابتدا به گمان یک انتخاب نادرست وارد زندگی با او میشود. انتخابی که درستیش را در ادامه ی راه زندگی با او تجربه میکند.

 

مقداری از متن رمان تعلیق :

سر سروش به سمت نو عروس چرخید و پر شیطنت نگاهش کرد به نرمی نگاهش روی صورت زیبای دختر جوان دور می زد.

_هنوز تو شروع قصه زندگیمون موندم تبسم هنوز یه جورایی تو شوکم که چطور با این سرعت آشنا شدیم و کارمون به ازدواج کشید! اونوقت سرکار از انتها میگی؟

تبسم پشت چشمی نازک کرد و گفت:

_بایدم تو شوک باشی عزیز دلم بابام هنوز باور نمیکنه، یه دفعه چی شد که دردونه شو سپرد دست شما.

سروش سرش را به تبسم نزدیک کرد.

_بد مالی که گیرت نیومده عروس خانم دروغ میگم؟

تبسم لبخند ملیحی بر لب نشاند طور خاصی به سروش نگاه کرد که خوشایند داماد جوان بود

_تو خانواده صدرا آسی… بهت می بالم.

سروش به زیبایی خندید دستش را از پهلو دور تبسم حلقه کرد و گفت:

_توام تكى فدات…

تبسم ظاهری اخم آلود به خود گرفت.

_ارادت مخلصانه تون باعث شد سرمو گول بمالی تا دور برخی خواسته هام خط بکشم و مراسمم اون طور که دوست دارم برگزار نشد.

سروش لب گزید و با لحن متعصبانه ای گفت:

_اجازه می دادم مراسم مختلط باشه بهت خیلی خوش میگذشت؟

نو عروس با طنازی گفت:

_الان کی داره با نگاهش ما رو میخوره؟

_الان فرق داره تبسم جان فقط اقوام درجه یک هست

_با اینکه داری توجیه میکنی اما من حتم دارم به خاطر پدرت قبول نکردی.

سروش لبخند محوی بر لب راند و گفت:

_شک نکن… اما اگه باهاشون هم عقیده نبودم مطمئن باش متقاعدش می کردم.

تبسم برای آنکه بحث جمع شود با نارضایتی گفت:

_باشه حق با توئه

سروش با لحنی تاثیرگذار پرسید:

_از من دلگیری عروس خانم ملوس؟

نگاه زیبای تبسم با عطشی تند روی چشمان سروش سرازیر شد. لبخند دلچسبی خط لبانش را گشود و گفت:

_اگه میگفتی یه عقد ساده تو محضر بازم قبول میکردم چون بدبختانه عاشقت شدم.

سروش خنده کنان گفت:

_چه خوبه این قدر راحت و بدون پرانتز قربون صدقه ام میری دارم شفاف سازی میکنم تا در آینده کارمون به درگیری های ذهنی با خودمون یا عالیجنابان مشاور نیفته.

_کارت عالیه عزیزم در واقع بی نظیره.

تبسم با لحن جدی تری گفت:

_جدی میگم سروش خیلی خوبه هر چی تو دلمونه بهم بگیم.

_باهات موافقم.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان تعلیق :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی الهه محمدی :

خانم الهه محمدی ۴۴ ساله متولد سال ۱۳۵۸، متاهل هستند و سه فرزند دارند. رشته ی تحصیلی ایشان علوم انسانی بوده و با چندین نشر معتبر تا به امروز همکاری کرده اند.

 

آثار الهه محمدی :

رمان مریم‌ پاییزی _ انتشارات شقایق

رمان تعلیق_انتشارات علی

رمان آتاناز _ انتشارات شقایق

رمان جرم‌ عاشقی _ انتشارات شقایق

رمان عشقم‌ را پس‌ بده _ انتشارات شقایق

رمان محکوم‌ عشق _ انتشارات شقایق

رمان شوریده‌ حال _ انتشارات شقایق

رمان آسیمه _ انتشارات علی

رمان نایف _ انتشارات شقایق

رمان تهاتر _ در دست بررسی برای چاپ

رمان مغرب‌ احساس _ انتشارات علی

رمان شیدای‌ کافر _ در دست بررسی برای چاپ

رمان سایه‌ ی‌ مترسک _ در دست بررسی برای چاپ

رمان عروس تاریکی _ مجازی.

رمان صورتک (جلد اول) _ انتشارت سخن

رمان سیاژ_مجازی

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها