رمان کابوس عمارت اربابی

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 26 دی 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۶ بعد از ظهر
دانلود رمان کابوس عمارت اربابی از بهاره نوربخش

معرفی رمان کابوس عمارت اربابی :

رمان کابوس عمارت اربابی به قلم بهاره نوربخش یک رمان فانتزی تخیلی است که از دوره قاجار روایت می شود. داستان شازده مراد که برای سرکشی به اموال پدر مرحومش جلوتر از خدمه و به تنهایی راهی روستا می شود.

در مسیر به دختری طناز و عشوه گر برخورد می کند. دختر او را به خانه دعوت می کند اما شازده او را در مسیر گم می کند. زمانی که به عمارت خود باز می گردد متوجه می شود یک روز گذشته است و خدمه اش روز گذشته به روستا رسیده اند اما او شب و روزش را گم کرده است و…

رمان کابوس عمارت اربابی در سال ۱۴۰۲ از انتشارات صدای معاصر به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۳۴۰ می باشد. ویراستاری این کتاب توسط خانم نازی اسدی انجام شده است.

 

خلاصه رمان کابوس عمارت اربابی :

رمان کابوس عمارت اربابی روایت شازده مراد است که برای سرکشی به اموالش از شهر، راهی خان‌والا‌ده است.

او که زودتر از خدمتکار‌هایش، به تنهایی راه افتاده است در میان راه دختر زیبا و عشوه‌گری را می‌بیند به نام رامش‌نوا و دل به او می‌بندد. رامش‌نوا او را به خانه‌اش دعوت می‌کند اما شازده دختر را در دل کویر گم می‌کند و کلافه به خان‌والا‌ده می‌رود تا فردا مردانش را پی‌ رامش‌نوا بفرستد.

وقتی به عمارت اربابی می‌رسد با اتفاقی عجیب مواجه می‌شود. متوجه می‌شود که خدم و حشمش دیروز عصر به خان‌والاده رسیده‌اند. حالا این سوال مثل خوره روحش را می‌خورد: «من یک شبانه روز کجا بوده‌ام؟»

 

مقداری از متن رمان کابوس عمارت اربابی ۱ :

مراد از پله ها بالا رفت. اتاق باشکوه عظیمش بزرگترین اتاق عمارت اربابی بود. بعد از مرگ پدرش، شازده محمدمیرزا، اتاق ارباب را تصاحب کرده بود. اینجا قدرت دست خودش بود.

مادرش خیلی کم به عمارت اربابی سر میزد؛ همیشه هم با انزجار میگفت از این ده کوره بیزار است.

دلش همیشه پیش جشن های پرزرق و برق خاندان قجر بود. حتی یکی را هم از دست نمیداد. دور هم نشینی های خاندان قجر تنها چیزی بود که هیچوقت تمامی نداشت. هیچ چیزی هم شازده خانم را به اندازه ی دیدار اقوام سلطنتی سببی و نسبی اش شاد نمیکرد.

خلوتی دورافتاده ی عمارت اربابی خسته اش میکرد، تحملش را نداشت. آمدن و رفتنش به خان‌والاده دیر به دیر بود و کوتاه مدت. برای همین با تصاحب اتاق ارباب هم مخالفت نکرد.

علاقه‌ای به این عمارت نداشت. برایش تفاوت نمیکرد چه کسی اتاق همسر مرحومش را صاحب شود.

اتاق ارباب درست در میان ساختمان قرار داشت؛ اتاق وسط طبقه ی دوم. پنجرهه ای بزرگش با شیشه های رنگارنگ رو به حیاط
ورودی باز میشد. رو به نور داشت؛ نوری که رقص کنان، سبز و زرد و سرخ پهن میشد روی سپیدی مخمل بالش ها و سرخی گل های ترمه ی روتختی و حریر سپید پرده ها. فرش های بافت تبریز، ظریف و ابریشمین پهلو به پهلو کف اتاق آرمیده بودند و آینه ی چهارگوش بزرگی بر دیوار اتاق، تمیز و براق، منتظر ورود ارباب بود.

مراد شلاقش را روی تخت افکند و یکراست به سمت آینه رفت. نیمرخ ایستاد و سعی کرد به پشت گردن خود نگاه کند. از طرف راست چیزی ندید. چپ ایستاد باز هم چیزی پیدا نبود. نعره کشید:

«عسگر، عسگر.»

 

مقداری از متن رمان کابوس عمارت اربابی ۲ :

خبری از پیشکار نبود. در بزرگ و بلند اتاق را گشود. دستش روی گل برجسته های کندهکاری شدهی در لیز خورد. دیگر آن
دلپذیر حس بچگی را نداشت. گل های ریز و درشت اطلسی و سرخ و شاه عباسی پیچیده در نرم ساقه های بلند و طویل پیچان این
در ساعت ها نگاهش را جذب میکرد.

نازشان میکرد و از ظرافت نرم تکتک گل های کنده شده بر در کیف میکرد، ولی حالا دیگر نمی دیدشان؛ سالها بود که نمیدید.

سر به در کرد و نعره زد:

«کدوم گوری هستی عسگر؟»

زن میانسالی دامن سیاه چین دار به پا و پیراهن گلدار پوشیده، جلو دوید؛ چاق بود و گرد. چارقدش رنگ و رو نداشت، شاید
زمانی گل مخملی بوده، شاید هم از اول گل های چارقدش همین قدر تخت و بی روح بوده اند.

چین های دامن گرد و بزرگش بر هم خوابیده بودند و کمرش را چندین برابر پهن نشان میدادند. جلوی در، میان راهروی عریض عمارت ایستاد و پرسید:

«امری دارین ارباب جان؟»

مراد نگاهش کرد و گفت:

«آینه میخوام.»

نگاه زن گیج شد. لب هایش جمع شدند. دو دست سبزه ی چاقش را روی سینه در هم چالند و مردد پرسید:

«آینه ی اتاق طوری شده؟ کثیفه؟ تمیزش کنم؟»

مراد دوباره نعره زد:

«عسگر!»

آرام تر پرسید:

«کجاس این عسگر؟»

«نمیدونم ارباب جان.»

«برو یه آینه ی کوچیک برام بیار میخوام پشت سرم رو ببینم.»

زن سر تکان داد و گفت: «ها! چشم ارباب جانم.»

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان کابوس عمارت اربابی :

از طریق انتشارات صدای معاصر و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی بهاره نوربخش :

بهاره نوربخش متولد ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۵ و ساکن تهران است. دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات و زبان فرانسه است. اولین اثر چاپی وی در سال ۱۳۷۵ منتشر شده است.

 

آثار بهاره نوربخش :

کتاب رمان ابدگاه گالونتوس ( ارکالون ) – انتشارات روزگار

رمان کابوس عمارت اربابی – انتشارات صدای معاصر

کتاب رمان عطر قالی ؛ نسیم عشق – انتشارات شادان

رمان من از یادت نمی کاهم – انتشارات شادان

کتاب رمان شیگانهوس – انتشارات بهنام

رمان پریاموس – انتشارات بهنام

کتاب رمان سه گانه نبرد (جلد اول پگوتاس ) انتشارات تندیس

رمان سه گانه نبرد (جلد دوم تولی باس ) – انتشارات تندیس

کتاب رمان سه گانه نبرد ( جلد سوم مرگاس ) – انتشارات تندیس

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها