رمان تارگت

بازدید: 1 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 14 بهمن 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۵ بعد از ظهر
دانلود رمان تارگت از گیسو خزان

معرفی رمان تارگت :

رمان تارگت به قلم گیسو خزان داستان پسری است که به تازگی فهمیده یه زن تو گذشته باعث مرگ مادرش شده و بعد از پیدا کردن اون زن به دخترش می رسه و تصمیم می گیره با آزار دادن اون دختر از مادرش انتقام بگیره. مهم ترین پیامم در رمان تارگت زود اعتماد نکردن، تسلیم نشدن و صبوری و مقاومت در برابر مشکلات است.

 

مقدمه رمان تارگت :

فکر می کردم کارم خیلی سخته. پیدا کردن دختری که نه قد بلندی داشت. نه هیکل درست و حسابی. نه موهاش بلوند بود. نه چشماش روشن. نه ناخونای بلند و کاشت شده… خلاصه هیچ چیزی که از فاصله زیاد جلب توجه کنه تو وجودش نبود..
اونم تو این هتل بزرگی که قسمت رستورانش اکثراً شلوغ بود. با گارسونای همه از دم دختر…
ولی حالا.. می دیدم کارم انقدری هم سخت نیست.. سوژه مورد نظرم.. لا به لای اینهمه دختری که تقریباً همشون شبیه هم بودن و شاید تفاوتشون از این فاصله و از نظر یکی مثل من فقط رنگ مو و لاک ناخونشون بود.. خیلی راحت تر از چیزی که فکر می کردم پیدا شد.
ساده ترین و شاید آروم ترین دختر اینجا.. با اون لباس فرمی که متشکل از یه دامن بلند قرمز و یه کت طوسی بود و اون صورت کوچیک و موهایی که از فرق باز کرده بود روی صورتش و ادامه اشم تا زیر شالش می رسید.. بیشتر شبیه یه دختر بچه بود.. تا کسی که به سن کار کردن رسیده باشه!
با صدای ویبره گوشیم نگاهی گذرا به پیامی که رسیده بود انداختم:
«چی شد؟»
یه بار دیگه نگاهش کردم.. عکسی که ازش داشتم و اون یکی دوباری که دیده بودمش هم از یه جایی تو همین فاصله بود..
با این حال یه بار دیگه گالری گوشیم و چک کردم و وقتی مطمئن شدم خودشه در جواب پیامش نوشتم:
«سوژه رویت شد!»

 

خلاصه رمان تارگت :

رمان تارگت روایت گر زندگی پسری به نام میران. پسری که تو چهارده سالگی خودسوزی مادرش و با چشم خودش می بینه و بعد از پونزده سال می فهمه که یه زن باعث اون اتفاق بوده، وقتی دنبالش می گرده متوجه می شه که اون زن توی آسایشگاه روانی بستریه اما یه دختر داره که می تونه سوژه خوبی برای انتقامش باشه، برای همین تصمیم می گیره وارد زندگیش بشه و…

 

مقداری از متن رمان تارگت :

بدون اینکه سرم و بلند کنم برعکس خودش بلند و رسا جواب دادم:
– هنوز انتخاب نکردم!
– واسه سفارش نیومدم!
سرم و بالا گرفتم و با اخم زل زدم بهش.. جوری دستپاچه شد از نگاهم که حس کردم یه قدم به عقب برداشت و بدون دلیل مشغول ور رفتن با لبه شالش که بدون هیچ مشکلی رو سرش مونده بود شد!
– چیزه.. اینجا.. اینجا سیگار کشیدن ممنوعه!
پک عمیقی به سیگارم زدم و از لای لبام برش داشتم.. شونه ای بالا انداختم و با همون نگاهی که سعی داشتم باهاش بفهمونم حرفش برام کوچکترین اهمیتی نداره گفتم:
– زیرسیگاری ندارم که خاموشش کنم!
– بدید من براتون بندازم سطل آشغال!
نگاهم از صورتش و چشمای تیره اش که یه کوچولو آرایشش در برابر آرایش بقیه همکاراش هیچ محسوب می شد رو دست دراز شده اش نشست!
این دست کوچیک.. دست یه دختر بیست و خورده ای ساله بود یا یه دختر ده ساله؟ حتم داشتم دست مشت شده اش جوری تو مشتم جا می شد که کوچکترین اثری ازش باقی نمی موند و به طور قطع.. با یه فشار کوچیک من.. چند تا از استخوناش می شکست!
سیگار و دوباره گذاشتم گوشه لبم و آخرین پک و جوری زدم که آتیشش به فیلتر رسید و بعد گرفتمش سمت دختره که با تعجب داشت بهم نگاه می کرد.
– نسوزی!
لبخند خجالت زده ای رو صورتش نشست و به کمک دو تا انگشت شست و اشاره با احتیاط سیگار و از لای انگشتام بیرون کشید و گفت:
– نه حواسم هست!
راه افتاد بره که صدام و بلند کردم:
– سفارشم و نمی گیری؟
دوباره برگشت و چسبیده به میز وایستاد..
– آخه گفتید هنوز انتخاب نکردم!
– اون مال چند دقیقه پیش بود!
می فهمیدم که گیج شده از طرز نگاه کردنم و حرفایی که می زدم.. منم همین و می خواستم.. هدف امشبم همین بود.. که خوب من و تو ذهنش حک کنه.. که من براش یه آدم متفاوت از بقیه کسایی که تو این رستوران باهاشون رو به رو می شه باشم.. انقدری که چهره ام و.. نگاهم و.. صدام و.. طرز حرف زدن و شایدم بوی سیگارم و به خاطر بسپره.. چون مطمئناً واسه نقشه بعدیم به درد می خورد!
تو یه دستش که سیگار من بود و با یه دست کوچیکش نمی تونست هم تبلت و نگه داره و هم سفارشم و بگیره.. واسه همین یه کم گیج و درمونده به دستاش نگاه کرد و حتم داشتم که این نگاه خیره من.. به این گیجی و بی دست و پا شدن دامن زده.
دخترا همین بودن.. هرچقدرم وانمود می کردن اعتماد به نفس بالایی دارن.. به محض فهمیدن خیرگی نگاه جنس مذکر حال و احوالشون دگرگون می شد.. فقط نوع دگرگون شدنشون فرق می کرد.. بعضیا از نفرت.. بعضیا از هیجان.. بعضیا هم مثل این دختر از استرس!

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان تارگت :

دانلود رمان تارگت اثر گیسو خزان، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Target Novel

 

بیوگرافی گیسو خزان :

من گیسوخزان هستم که ۵ ساله دارم توی فضای مجازی رمان می‌نویسم. ولی از بچگی به نوشتن علاقه داشتم و از ۱۶ سالگی برای دل خودم می‌نوشتم. منتها به خاطر کمبود اعتماد به نفس هیچ وقت منتشرشون نکردم. تا اینکه تصمیم گرفتم شانسم و تو این فضا امتحان کنم و بعد از پیدا کردن مخاطب‌های عزیزی که از اول همراهیم کردن و بهم اعتماد به نفس دادن این جا موندگار شدم‌.

 

آثار گیسو خزان :

رمان خدمتکار اجباری – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان سلبریتی – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان هفت خط – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان خیزران – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان تارگت – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان زلاتا – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان اپسیلون – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان افعی – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان چهارده یازده ( ۱۴۱۱ ) – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان دژبان – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان شیفت – فایل مجازی رایگان اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان کوپید – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان ایگنور – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان محو شده در ابر ها (مشترک با رویا قاسمی – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور
رمان درجه دو (مشترک با رویا قاسمی) – فایل مجازی فروشی اپلیکیشن باغ‌ استور

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها