رمان تلاطم

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 21 آبان 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۲ بعد از ظهر
دانلود رمان تلاطم

معرفی رمان تلاطم :

در رمان تلاطم مهسا باقری به معضلات زنانی اشاره دارد که به دلیل خودخوری های بیش از اندازه پا به انتخابات اشتباهی میگذارند که توان بازگویی کردن آن را ندارند و همین روند مشکلات بیشتری را برایشان به وجود می آورد.

 

مقدمه رمان تلاطم :

در نخلستان دنیا… میان نخلهای سر به فلک کشیده… میان سایه هایشان، سر برآوردی از خاک شاخ و برگ دادی، قد کشیدی، رشد کردی بالنده شدی…

من، پس از چندی جوانه زدم از میان ذرات این خاک گرم کنار تو قد کشیدم و شاخ و برگ دادم گرما داشتم، نور نه! آب داشتم، تشنگی هم سایه ای داشتم روی سرم … خودخواهانه از جانبت، نور نبود اما روشنایی دزدکی از کنارت سرک میکشید من نخلی ،کودک، کنجکاو به دنبال بازیگوشیهای زمانه سر چرخاند.

پی نور… پی ،روشنایی اما روشنایی چیزی نبود جز تیغ برنده ی خورشید چشمم را زد… قلبم را هدف گرفت و تو ندیدی که سر از تنم جدا کرد و آیا میدانستی نخلها سرشان که برود، همانند دیگر درختان شاخ و برگ نمیدهند؟ آنها زنده نمی مانند…

اما می ایستند! محكم… مقاوم … مثل من!

 

مقدمه رمان تلاطم ۲ :

تقدیم به پدرم مادرم و همسر عزیزم

و تقدیم به دوست عزیزم زهرا رضایی که بی یاری او تحقق این اثر امکان پذیر نبود.

 

خلاصه رمان تلاطم :

رمان تلاطم روایت گر زندگی دختری است که به خاطر درونگرا بودن، قدرت ابراز احساساتش را ندارد و اشتباهات مداوم، زندگیش را پر از تلاطم میکند و با یک ازدواج اشتباه وارد دایره ی انتقام و کینه ی قدیمی میشود.

 

مقداری از متن رمان تلاطم :

برای پیدا کردنش همین دو ساعت پیش تماس گرفته و اصرار کرده بود. التماس کرده بود که به دنبالش بگردم به دنبال تنها داشته زندگی اش کاش در جوابش گفته بودم

«منو سننه!»

دستم را به نرده ها میگیرم و یکسی یکی از پله ها بالا می روم. فضای نیمه تاریک بالا و بوی دود بیشتر دلم را می لرزاند نوک کفشم که به پله آخر می رسد صدای جیغی شوکه ام میکند

نگاه هراسانم را به دنبال منبع صدا می چرخانم در یکی از اتاقها باز میشود و دختری بیرون می پرد. گریان و وحشت زده کنار دیوار سر می خورد.

مرد نفس نمی کشه!

زار می زند و من نفس در سینه ام حبس می شود به عقب بر می گردم. به همان شب نحسی که کنار دیوار سُر خوردم و جیغ کشیدم

مُرده… اون مرده خدا لعنتت کنه کشتیش

و حالا این دختر وای

چند نفر سمتش میدوند و او همچنان مثل ابر بهار اشک می ریزد.

خودشو کشت.
چیزی در دلم فرو میریزد دلم گواه بد میدهد پای چپم را جلو میگذارم پای راست را با مکث جلوی پای چپ قرار میدهم صدای دادی از داخل اتاق وحشتم را دو برابر میکند.

کمی سرعت میدهم به قدمهای ناموزونم. چند نفر دیگر سریع از کنارم میگذرند و خودشان را داخل اتاق می اندازند.

صداها در سرم اکو می شود.

انگار به عمد خورده

این دختره ی الاغ چرا جلوشو نگرفته؟»

«اوردوز کرده»

با جمله آخر تنم بیشتر میلرزد به در اتاق می.رسم جمعیت دورش جمع شده اند. شخصی روی زمین افتاده بود جلوتر می روم

بیاین بریم دردسر میشه.»

داره الان می ریزن اینجانه

تموم کرده بابا دیگه فایده ای هم نداره!»

سه نفرشان عقب میکشند. از کنارم به سرعت رد می شوند و یکی شان تنه محکمی می زند به زحمت خودم را بند دیوار میکنم تا نیفتم.

میدان دیدم که باز می شود ناله ای از ته گلو میکنم

نه

چشمانم میسوزند پاهایم تحمل وزنم را ندارند. میهوت روی زمین می نشینم پلکم میپرد نگاهم از قد و قامت رشیدش بالا می رود. از لباسهای شیک و فاخرش میگذرد و روی زنجیر نقره ای رنگ بیرون افتاده از یقه لباسش ثابت می ماند.

لب میگزم دستم را به دهانم می چسبانم تا جلوی هق هقم را بگیرم هنوز هم همراهش است….

هنوز هم؟ درست در آن شب به یادماندنی بوسیده بودمش و زنجیر را به گردنش انداخته بودم. لبخند زده بود. سرم را میان دستانش گرفته و پیشانی ام را نقره داغ کرده بود.

اما حالا….

انگشت اشاره ام را داخل دهانم میگذارم و محکم دندانهایم را رویش فشار میدهم تا مبادا بغضم بترکد. حالا من جواب آن چشمان خیس و منتظر را چه بدهم؟

محو و مات دیده هایم شوکه شده از فاجعه ای که رخ داده، از جا بلند می شوم. عقب عقب می روم و خودم را به طبقه پایین می رسانم. پالتو تن می زنم

او می گریزم از این مهمانی و همه مهمانی هایی که باعث بدبختی هایم بودند.

نگاهم به آسمان ابری در دلم غوغا بوسهها و خنده ها در حال مرور… دست در جیب پالتویم فرو میبرم و یا چکیدن اولین قطره روی صورتم راه می افتم. انگار آسمان هم دلش به درد آمده چون مرد عاشق من امشب مرد!

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان تلاطم :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی مهسا باقری :

خانم مهسا باقری متولد سال ۱۳۷۵، متاهل و فارغ التحصیل رشته ی بیوشیمی هستند.

 

رمان های مهسا باقری :

رمان محکوم به مرگ تدریجی _ در دست چاپ

رمان تلاطم _ انتشارات علی

رمان آتش افروز _ در دست چاپ

نخل ها ایستاده میمیرند _ انتشارات علی

رمان برای تو که نیستی _ مجازی

رمان قربانی یک عشق _ مجازی

رمان بر فراز ابرها _ مجازی

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها