رمان روئیده از تردید

بازدید: 3 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 11 بهمن 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۵ بعد از ظهر
دانلود رمان روئیده از تردید از زهرا علیرضایی

معرفی رمان روئیده از تردید :

رمان روئیده از تردید شاید قصه‌ی اکثریت به اتفاق آدم‌های این جامعه‌ باشد. یک قصه‌ی پر غصه که عجین می‌شود با عشق و خطا و حتی رسوایی! داستان زندگی دو نفر که با بی اعتمادی و تردید به هم گره می خورد.

رمان روئیده از تردید به قلم زهرا علیرضایی در سال ۱۴۰۲ از انتشارات صدای معاصر به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۵۸۱ می باشد.

 

خلاصه رمان روئیده از تردید :

رمان روئیده از تردید به قلم زهرا علیرضایی روایتی است از غزال که فرزند آخر یک خانواده‌ی پرجمعیت است. از قضا دل به دل خواستگار از راه رسیده‌اش وحید می‌دهد. همه‌چیز به دیده‌ی غزال خوب پیش می‌رود تا این‌که وحید پشت سرهم به سفرهای کاری می‌رود و همین موضوع شروع یک واقعه‌ی بزرگ است، واقعه‌ی که غزال در مخیله‌اش به هیچ وجهه نمی‌گنجد.
از سمت دیگر دکترفرهاد صدر روانپزشک منضبط و معروفی‌ست که درگیر یک نزاع خانوادگی‌ست. اما این نزاع تا حدی پیش می‌رود که او را به بیمارستان می‌کشاند. پسرخاله‌ی فرهاد برای مساعد شدن حال او پیشنهاد یک سفر چند روزه را می‌دهد و با استقبال دخترخواهر فرهاد همگی راهی می‌شوند؛ اما بعد از بازگشت، زندگی فرهاد دچار یک زلزله‌ی عظیم و تنش‌های بیشمار می‌شود. موضوع و تنش‌هایی که فقط ختم به یک نفر است…

 

مقداری از متن رمان روئیده از تردید ۱ :

چشم غزه ی غلیظی به او که صورتش را به سمتم کج کرده و منتظر بود ببوسمش، رفتم تکه ای از جوجه های طلایی را به دهان بردم و با خستگی رو به او که مشغول کلنجار رفتن با کنترل زبان بسته ی تلویزیون بود گفتم: «چی شده اومدی این طرفا؟»
کنترل را به کف دستش کوبید و غرغر کنان گفت: «خاک توسرت کنن که دکتر مملکتی و مردی به باطری بخری بندازی رو این لامصب موندم این همه پول پارو میکنی واسه سر قبرت؟ حالا اومدم از این ورا، عیبی داره؟ فکر کن دلم واست تنگ شده بود.»
احساس سیری که نه؛ اما اشتهایم از حضور بی موقع حامد و حرف های بی سروتهش کور شد ظرف را کنار زدم و لیوان دوغ را یک نفس سرکشیدم و بعد، پوزخند زدم و گفتم: «حامد حرف اصلیتو بزن! دل تنگی و این چرندیاتو به خورد من نده بگو ببینم چی شده؟»
دو دستش را بالا برد و گفت: «اوکی، اوکی اون روی سگیتو نشون نده حالا! دیدم بدجور سرتو چسبیدی نخواستم حرف بزنم. حالا که خودت اصرار می کنی باشه داداشم از من می شنوی بار و بندیل ببند و به مدت برو به گوشه کنار که بدجور هوا پسه!» اخمم در هم شد.

 

مقداری از متن رمان روئیده از تردید ۲ :

علاوه بر شقیقه هایم حالا می توانستم نبض وسط پیشانی ام را حس کنم دو دستم را روی زانو قفل کردم و جدی پرسیدم:«یعنی چی که هوا پسه ؟ چی داری می گی؟»
نفس عمیقی کشید و گفت:
– یعنی همین که شنیدی دایی و زندایی امروز خونه تون بودن دایی رو کارد میزدی خونش در نمی اومد. می گفت فرهاد به چه حقی دست رو دختر من بلند کرده؛ البته منم وسطای بحثش رسیدم داشت خاله رو درسته می خورد. حالا خداوکیلی تو به ترانه سیلی زدی؟ اصلاً موضوع چیه؟ مگه این چند روزه ترانه رو دیدی؟
چشمانم گرد شد حرارت بدنم از شدت عصبانیت بالا رفت ترانه به چه جراتی چنین خزعبلاتی تحویل بقیه داده بود؟ با صدایی که از شدت خشم دور که شده بود گفتم:
-معلومه که نه! دختره ی احمق! آبرو واسم نذاشته دیگه.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان روئیده از تردید :

رمان روئیده از تردید را می توانید از طریق انتشارات صدای معاصر و کتاب فروشی های معتبر تهیه کنید.

 

بیوگرافی زهرا علیرضایی :

زهرا علیرضایی متولد ۱۳۷۳ است. رشته تحصیلی وی حقوق است. ژانر اصلی رمان‌های او اجتماعی است و تا کنون یک اثر از وی چاپ شده است.

 

آثار زهرا علیرضایی :

کتاب رمان پیله سوخته – انتشارات صدای معاصر
رمان روئیده از تردید – انتشارات صدای معاصر
رمان زخمی – در دست چاپ

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها