رمان فقط تو بمان

بازدید: 1 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 9 آبان 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۳ بعد از ظهر
دانلود رمان فقط تو بمان

معرفی رمان فقط تو بمان :

رمان فقط تو بمان ادامه ی رمان فقط تو است که در آن شهلا خودی زاده به تضاد دو فرهنگ مذهبی و غیر مذهبی اشاره داشته در این جلد به مشکلات و معضلاتی اشاره شده که مخاطب را نسبت به دو دیدگاه متفاوت و چالش برانگیز آگاه می‌سازد.

 

مقدمه رمان فقط تو بمان :

تقدیم به . همسرم که معنای عشق را به من آموخت. بودنت کنارم و همراهیات همیشه لحظات سخت زندگی را برایم آسان تر کرده است . همیشه کنارم بمان.

 

خلاصه رمان فقط تو بمان :

شهاب و مهتاب بعد از ازدواج در اوج احساس خوشبختی با چالشهایی مواجه می‌شوند که زندگی عاشقانه ی بینشان را دستخوش تاثیرهای عمیقی کند.

 

مقداری از متن رمان فقط تو بمان :

خانه ی پدربزرگ او خدمه داشته باشند و دوست دارد خودش کارهای مربوط به همسرش را انجام دهد مگر کم لذتی بود که از آن بگذرد؟ غرق در افکارش مشغول خرد کردن قارچها بود که دستان قوی و پرقدرت شهاب به دورش پیچیده شد. صدایش خفه و ناله وار از گلو خارج شد:

_شهاب

بی توجه به ناله ی دخترک دست آزادش را آرام بالا آورد و روی موهای او که همچون آبشاری مواج بالای سرش بسته بود گذاشت و کنار گوشش پچ زد:

_مهتاب خانوم کی گفته این موها رو این طوری جمعشون کنی؟

دخترک لبش را به دندان گرفت و چاقوی توی دستش را داخل ظرف قارچ ها انداخت شهاب کلیپس او را با یک اشاره باز کرد و درست مثل یک شی اضافی و بیهوده به طرفی پرت کرد موهای فر و مواجش بی اذن مهتاب روی سرشانه ها رها شدند و دور تا دور صورتش را گرفتند مهتاب با آرامش به طرف او چرخید:

_شهاب بریم دریا؟

ابروهای شهاب بالا پرید و با خباثت تمام جواب داد:

_نج… من گرسنمه….

و کنار گوشش زمزمه کرد:

_خیلی دوستت دارم.

مهتاب رو به شهاب مصرانه گفت:

_من دریا می خوام….

شهاب ابرو بالا انداخت

_زور من بیشتره مهتاب خانوم

نگاه مهتاب با شیطنت به سمت بشقاب قارچهای خرد شده کشیده شد:

_برات املت خوشمزه می پزم

_حرف گوش کن دختر خانم… اصلاکی بهت گفت باشی بیایی پایین؟

مهتاب ناز کرد

_خب اومدم برای آقامون صبحونه درست کنم دیگه….

شهاب تشر زد

_آقاتون خسته ست.

مهتاب چشم درشت کرد:

_وقتی همش دنبال سورپرایزی همین میشه دیگه….

عاشق اون بهت چشماتم….

_بیا اینم بهت…

و سعی کرد چشمانش را به حالت حیرت درآورد شهاب خندید

_بی خود خودتو اذیت نکن… اصلش یه چیز دیگه است. اگه بدونی چشمات چه قدر خوشگل میشه واسه همین دوست دارم همش سورپرایزت کنم.

_خب من الان هیچی با خودم نیاوردم.

_می خرم برات…

_می دونی که از اسراف خوشم نمی آد.

شهاب خیره اش شد:

_یه کم اسراف بد نیست.

مهتاب بعد از خروج از حمام و آماده شدن رو به شهاب گفت:

_تا دو دقیقه دیگه پایینی

صدای سرخوش شهاب لبهایش را کش آورد.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان فقط تو بمان :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی شهلا خودی زاده :

خانم شهلا خودی زاده متولد اردیبهشت ۱۳۵۴ متاهل هستند که مدرک کارشناسی علوم تربیتی دارند.

 

رمان های شهلا خودی زاده :

رمان عشق تو پس کوچه های تعصب _ مجازی

رمان فقط تو بمان _ انتشارات علی

رمان کاش هنوزم عاشقم بودی _ مجازی

رمان حریری به عطر یاس _ مجازی

رمان حریر _ انتشارات ریرا

رمان از حالا تا ابد _ انتشارات ریرا

رمان با تو دنیا مال من است _ انتشارات پرسمان

رمان پاییز بی مهری _ انتشارات آئی سا

رمان شب ماه _ انتشارات علی

رمان لاله های واژگون _ دردست چاپ نشر ماهین

رمان شمارش معکوس _ انتشارات شقایق

رمان بی پروایی _ دردست چاپ نشر علی

رمان من و آغوش تو _ در دست چاپ نشر آرینا

رمان فقط تو _ انتشارات علی

رمان هسل _ مجازی

رمان انتهای تقاطع _ در دست چاپ نشر علی

رمان بیا با هم رویا ببافیم _ در دست چاپ نشر علی

رمان پیچ های خشکیده امین الدوله _ انتشارات علی

رمان بیقرارم کن _ در دست چاپ نشر علی

رمان هم قسم _ مجازی

رمان حفاطت عاشقانه _ مجازی

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها