رمان لوکیشن

بازدید: 3 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 17 آذر 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۴۰ بعد از ظهر
دانلود pdf رمان لوکیشن از عادله حسینی

معرفی رمان لوکیشن :

رمان لوکیشن به قلم عادله حسینی داستان زندگی مردی به نام علی است. مردی که به جرم قتل عمد دایی خود در زندان است. تمام مدارک به علیه اوست و شواهد نشان می دهد که او دلباخته زن دایی خود بوده است. زن دایی ای که در گذشته با او هم دانشگاهی نیز بوده است.

پناه وکیلی که وکالت او را قبول می کند و در دوره ای که علی در مرخصی به سر می برد، به اجبار همه چیز را باید از نزدیک با هم مرور کنند. اما آیا رابطه ی آنها فقط به وکیل و موکل ختم می شود؟

رمان لوکیشن در سال ۱۴۰۰ از انتشارات صدای معاصر به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این رمان ۶۳۵ می باشد. ویراستاری رمان لوکیشن توسط خانم زهرا احسان منش انجام شده است.

 

مقدمه رمان لوکیشن :

پای بگذار تو در خانه من

تو به دل می مانی

به صدایی جاوید

تو به مانند اساطیر، غزل می خوانی

(ناصر حسینی)

تقدیم به فرزند برومندم علی

عادله حسینی

 

خلاصه رمان لوکیشن :

رمان لوکیشن داستان زندگی علی مهرنژاد است که به جرم قتل دایی خودش در زندان به سر می برد. او متهم است که خاطرخواه زندایی جوانش بوده که در قدیم هم دانشگاهی بوده اند.

تمام مدارک بر علیه علی است و ثابت می کند که او قاتل است. پناه شفق وکالت او را قبول می کند. حالا علی باید ماجرا را از اول با او مرور کند. اما رابطه ی آنها به شکل وکیل و موکل پیش نمی رود و….

 

مقداری از متن رمان لوکیشن ۱ :

-کم کری بخون پیر پسر !

مسابقه شروع می شود پناه احساس ضعف دارد، اما با تمام وجود تلاش می کند دست علی را بخواباند.

علی هیچ حرکتی برای خواباندن دست او نمی کند. تنها با قدرت دست او را نگه می دارد پناه لبش را گاز می گیرد و باز هم تمام قدرت و تمرکزش را روی دستش می گذارد.

نباید به چیزی فکر کند، مثلا به جذابیت های مردانه علی. نه اصلا نباید به چیزی فکر کند.

نباید فکر کند و فکرش آن قدر زبان نفهم است که به هر طرف که بخواهد سری می زند، حالا حس می کند ضعف تا دستش هم پیش آمده است.

دست ظریفی که در دست علی فشرده می شود اما خوابانده… نه، نمی شود.

 

مقداری از متن رمان لوکیشن ۲ :

پشت سرش را به دیوار تکیه میدهد و نگاهش را به سقف بلند زندان میدوزد.

فکش زاویه میگیرد و چشمانش سخت میشود. این حالتها محصول این فکر است: اینکه این دختر اینجاست تا بیشتر از این تقاص پس بدهد… تا گذشتهای را که برایش نگذشته است، بیشتر مرور کند…

تا حافظ با همان سر خونی و چشمانی که برای همیشه بسته شده است، زاویه ی دیدش شود…

عزیز با همان نگاه ناباور و شکسته روی صندلیهای دادگاه بنشیند و ناله های مادرش، بازهم در گوشش زنگ بخورد.

از فکر اینکه این دختر اینجاست تا منفورترین روزهای زندگیاش را از اول به خوردش بدهد، چشمانش را با حرص میبندد و یکی از دستانش در همان حالت مشت میشود.

ـ علی مهرنژاد، نگهبانی.

صدای بلندگو برای بار دوم در سالن میپیچد و صدای یکی از هم اتاقیهایش از تختهای پایین، چشمانش را باز میکند.

ـ هوی عمو، کری یا خودت رو زدی به کری؟! یه نیم ساعت خواستیم کپه ی مرگمون رو بذاریما! پاشو شاید خوارمادرت اومده باشن دیدنت…

مرد با لحنی چندش آور، جمله ی اعتراضیاش را کامل میکند.

ـ اگه سختته، میخوای تو بخواب، من برم دیدنش!

همین جمله کافی است تا علی بشود یک علی، غیر از خودش. پایین رفتن از تخت و گرفتن یقه ی مردی که متکلم بود، زمانی نمیبرد.

جا خوردن بقیهی هم اتاقیها و بلند شدنشان هم بهنیت جدا کردن علی از مرد، زمانی نمیبرد.

علی یقه ی مرد را تا حد ممکن در دست مچاله میکند. صورتش را در نزدیکترین حالت نگه میدارد و مقابل نگاه شوکه ی مرد، از لای دندان های کلیدشده اش، کلمات را با حرص ادا میکند.

ـ ببین، اگه تو به جرم قتل غیرعمد تو این طویله ای، من به جرم قتل عمد اینجام. یه بار دیگه این زری رو که زدی، تکرار کنی،
زمینه ش رو برای اینکه این بار خودت مقتول بشی، چیدی!

و بعد همزمان با رها کردن یقهی مرد، او را به پشت هل میدهد. مرد تلوتلوخوران از پشت، محکم روی زمین پرت میشود.

بقیه ی هم اتاقیها ناباور به این صحنه نگاه میکنند. برای اولینبار است که صدای فریاد این مرد جوان، ساکت و گوشهگیر را میشنوند و درگیر شدنش را میبینند.

مرد با لحنی که ترس هم جزئی از آن است، میگوید:

ـ چته؟! هار شدی؟!

علی بازهم خیز برمیدارد. از همه ی دنیا پر است و جمله ی بی ادبانه ی مرد، پتانسیل این را برایش ایجاد کرد تا تمام دنیا را سر او خالی کند.

هم اتاقیها مانع درگیری دوباره شان میشوند. دو نفر بازوی علی را میگیرند و با نهایت توان، عقب میکشند و سه نفر دیگر، مرد روی زمین را دوره میکنند.

ـ بیخیال علی!. یه شری گفت، تو چرا جدیش میگیری؟

علی با نگاهی که آتش از آن میبارد، نگاه مرد را میدرد. با حرص بازوهایش را از دست دو نفری که برای کنترل او دورهاش کرده اند، بیرون میکشد و بازهم صدای بلندگو در گوشش میپیچد.

ـ علی مهرنژاد، نگهبانی.

قدمهایش را تا نگهبانی، بلند برمیدارد. از اینکه میداند چه خبر است، اما مجبور است این پروسه ی مسخره را طی کند تا به اطلاعش برساند ملاقات خصوصی دارد، متنفر است.

همراه با مأمور تا اتاق ملاقات میرود. مأمور در را باز میکند و طبق معمول توضیح میدهد.

ـ نیم ساعت وقت ملاقات دارید.

با همان چشمانی که رگه های سرخ درون آن برجسته شده است، محکم پوزخند میزند. نیم ساعت! خیلی زیاد نیست؟! او فقط سی ثانیه
نیاز دارد؛ سی ثانیه برای اینکه این بازی مسخره را برای همیشه تمام کند.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان لوکیشن :

از طریق انتشارات صدای معاصر و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی عادله حسینی :

عادله حسینی متولد دی ماه سال ۱۳۶۵ و زاده تهران است. تحصیلات خود را در رشته ی ریاضی به اتمام رسانده است و کار خود را در زمینه نویسندگی با رادیو شروع کرد و بعدها رمان های خود را در فضای مجازی منتشر کرد که با استقبال مخاطبین مواجه شد.

اولین اثر چاپی او در سال ۱۳۹۶ منتشر شده است.

 

آثار عادله حسینی :

رمان نیم رخ – انتشارات شقایق

رمان لوکیشن – انتشارات صدای معاصر

رمان آچمز – انتشارات شقایق

رمان سمفونی – انتشارات شقایق

رمان ایمان بیاور – انتشارات شقایق

رمان سونامی – انتشارات صدای معاصر

رمان ثانیه هشتادو ششم – انتشارات صدای معاصر

رمان آنتیک – در دست چاپ

رمان تا بیکران ها – فایل مجازی و فروشی

رمان مهر خوبان – فایل مجازی و رایگان

رمان شاه بیت – در حال تایپ

 

 

امتیاز دهید

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها