رمان اسارت بی پایان

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 27 اسفند 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۰ بعد از ظهر
دانلود رمان اسارت بی پایان از مریم پیروند

معرفی رمان اسارت بی پایان :

رمان اسارت بی‌ پایان زناشویی‌ ست و موضوع اصلی آن در مورد اختلافات دو زوج و عقاید و فرهنگ‌ بین دو خانواده‌ می‌باشد.
مهم ترین پیام در رمان اسارت بی‌ پایان نشان دادن اینه که زنجیر بستن به پای دخترها، به واسطه‌ ی اعتقادات و تعصباتِ خانوادگی، گاهی منجر به بیراهه رفتن می‌شه و این همون راهی بود که حلما برای رسیدن به آرزوهای کوچیکش، دور از چشمِ خانواده‌اش، توش پا گذاشت.

 

مقدمه رمان اسارت بی پایان :

مي‌گريم و مي‌خندم ، ديوانه چنين بايد
مي‌سوزم و مي‌سازم ، پروانه چنين بايد
می‌كوبم و می‌رقصم، مي‌نالم و مي‌خوانم
در بزم جهان شور، مستانه چنين بايد
من اين همه شيدايي، دارم ز لب جامي
در دست تو اي ساقي، پيمانه چنين بايد
برتربت من جانا، مستي كن و دست افشان
خنديدن بر دنيا ، رندانه چنين بايد.

معینی کرمانشاهی

 

خلاصه رمان اسارت بی پایان :

رمان اسارت بی‌ پایان نوشته ی مریم پیروند روایت زندگی دختری به نام حلماست که سه روز قبل از عقدش به تولد صمیمی‌ ترین دوستش می‌ره و اونجا حسابی مشروب می‌خوره، پلیس همه رو دستگیر می‌کنه و آبروی نامزدش و حاجی باباش می‌ره…
ولی برخلاف تصورِ حلما، امیریل حاضر نمیشه عقد رو بهم بزنه و هردو با هم…

 

مقداری از متن رمان اسارت بی پایان :

تقریبا هر دومون با همکاریم و بیشتر اوقاتم رو در آتلیه‌اش سپری می‌کنم. گاهی که حوصله‌مون سر می‌ره یا از کار کردن خسته می‌شیم، به کافه‌ی کوچیکِ کنار آتلیه‌اش می ریم و کنار هم نوشیدنی داغ و کیک سفارش می‌دیم..
کاووس عقاید و رفتارهاش خیلی شبیه منه و همین باعث شد بهترین دوستِ من بشه.
نمی‌تونستم از تولدش بگذرم.
اما حاجی بابام راضی نبود بیام…
به دروغ گفتم دوستام برام یه جشنِ کوچیک تدارک دیدن تا قبل از متاهلی کنار هم جمع بشیم.
سه روز دیگه جشنِ عقدم بود، عقدِ منو امیریل‌… همون که آوازه‌اش توی کلِ فامیل پیچیده و وقتی به خواستگاریم اومد، همه دهن‌ها باز موند.
چشمامو بستم و فارغ از عذابِ وجدانِ درونم، دستامو توی هوا تکون دادم.
اون به هیچ وجه راضی نیست بهترین دوستِ من یه پسر باشه و من الان همه رو پیچوندم تا توی جشنِ تولدِ اون باشم.
اگه یه روزی بفهمه حتما با تعجب می‌گه “دخترِ حاجی، دختر حاجی مستوفی، تورو چه به این غلطا !!”
یا شایدم با اون صدای زمختش بگه ” وقتی اسمِ امیریل اومد روت، تو غلط کردی به رابطت ادامه دادی”
از بس خشک و رسمیه اسمش هم که به میون میاد آدم خوف می‌کنه.
دو خانواده ازش حساب می‌برن و یه جورایی همیشه حرف حرفِ اونه.
منو هم یه تقریبا تحت تاثیر جذبه و ابهتش قرار داده…
ازش حساب می‌برم، اما نه در حدی که قید برنامه‌های خاصِ خودمو بزنم و به اون متکی باشم.
دوماهه نامزد کردیم می‌تونم بگم، تمام مکالمه‌مون طی این مدت به چند تا جمله هم نرسیده و این نشون می‌ده با هم اونقدری که باید، صمیمی نیستیم.
اون، جوری رفتار می‌کنه که من خیلی راه نمی‌بینم تا بهش نزدیک بشم.
دوبار با هم رفتیم سینما، خشک و سرد فقط به فیلم نگاه کرد و بعد از اتمامش گفت :
” چه فیلمِ بیخودی”
چندبار هم که برای خرید نامزدی و عقد رفتیم، مثل عصاقورت داده‌ها کنارم راه می‌رفت و تنها حدِ نزدیکیش به من، دست گذاشتنش روی کمرم بود تا منو به راهم هدایت کنه.
کسی از پشت دربرم گرفت و تا برگشتم به عقب با خنده گفت:
– خفه میشی اینقدر می‌خوری بیا یکم برقص کالری بسوزون.
دهنم پر بود، سولمازو از خودم جدا کردم و گفتم:
– دست خودم که نیست. عاشقِ شیرینی‌ام.
– برقصیم؟
سرمو بالا دادم:
– بذار بچه‌ها جمع شن، بعد.
پوفی کشید و رفت. پیچیدم تا دوباره یه شیرینی بردارم که کسی روی دستم زد:
– خفه می‌شی دختر. اینقد نخور.
– چرا همه گیر دادن به شیرینی خوردنِ من، مگه نیومدیم تولد؟
کاووس اخم ریزی کرد :
– داری زیاده‌روی می‌کنی لااقل جا بذار برای شام و دسر…
– دست خودم نیست من وقتی شیرینی می‌بینم از خود بیخود می‌شم.
کنارم ایستاد و یه جام از روی میز برداشت. می‌‌دونم به الکل گرایشِ زیادی داره و اون چیزی که توی دستشه نوشیدنی الکلیه.
جرعه‌ای ازش نوشید و چشماشو کمی تنگ کرد :
– نامزدت متوجه شد کجا میای؟
– بهش نگفتم… یعنی گفتم ولی نگفتم اومدم تولدِ تو… گفتم یه جشن دخترونه داریم، امشب با دوستامم.

لبخند محوی زد و نگاهش روی لباسِ ساتنِ براقم که اندامم رو با فرمِ زیبایی جلوه می‌داد، ثابت موند و سیبکِ گلوش بعد از جرعه‌ی نوشیدنی، بالا وپایین رفت:
– نفهمید پیچوندی؟
– نه…
صدای امیر یل با بازتابِ قوی توی گوشم زنگ خورد :
” مطمئنی شب می‌خوای بمونی اونجا؟”
و صدای خودم که با دروغ گفتم :
– یه مهمونی دخترونه‌ست، خونواده‌شم هستن… می‌خوان مثلا سوپرایزم کنن، درست نیست نرَم.
کمی سکوت کرد و من دودل بودنش رو به خوبی حس کردم:
– باشه اگه حاجی اجازه داده بری، منم حرفی ندارم، امیدوارم بهت خوش بگذره.
صدای کاووس منو از اوهام بیرون کشید:
– نخور الان حالت بد می‌شه‌.
مهرناز از دور صداش زد:
– کاووس، هی، شیت، با توام… طاووس طاووس..
تا گفت طاووس، کاووس پیچید به طرفش و‌ گفت:
– شنیدم بابا، هی صدا می‌زنه‌…
– بدو بیا بچه‌ها دم در معرکه گرفتن ، الان صدای همسایه‌هارو در میارن، مامور می‌ریزه اینجا.
کاووس رفت، منم خودمو با آهنگ سرگرم کردم.
کم کم توی سالن از ورود دوستای کاووس، داشت شلوغ می‌شد.
کمی با آهنگ رقصیدم و یه جام لیموناد برداشتم و مزه مزه کردم.
یه آینه‌ی بزرگ روبه روم بود و می‌تونستم خودمو توش ببینم.
حرکاتم و پیچ و تابی که به موهای بلندم و کمرم می‌دادم و خم می‌شدم.
نگاهم به نشونِ روی دستم افتاد و لبخندی روی لبم جا گرفت.
من این نشون‌و با ارزش‌تر از هرچیزی می‌دونم، چون صاحبِ این نشون هم برام با ارزشه، نمی‌گم عاشقشم، اما به خوبی درک می‌کنم که بهش دل بستم.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان اسارت بی پایان :

دانلود رمان اسارت بی پایان اثر مریم پیروند، به صورت نسخه الکترونیک و با رضایت رمان نویس، از طریق سایت و اپلیکیشن باغ‌ استور امکان پذیر است. برای شروع از لینک زیر اقدام کنید:

Esarate Bi Payan Novel

 

بیوگرافی مریم پیروند :

مریم پیروند هستم، متولد ۱۳۶۷ و ساکن استان خوزستان و متاهل. نوشتن رو در سال ۱۳۹۵ شروع کردم ولی بعد، با استقبال و تشویق دوستان سعی کردم به طور جدی‌تری نوشتن رو دنبال کنم. امید به اینکه از خوندن آثارم رضایت کافی رو داشته‌ باشید.

 

آثار مریم پیروند :

رمان تکرار آغوش – مجازی رایگان
رمان دوهمراز – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان شروع دیوانگی – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان سیاه نمایی – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان عشوه‌ گر ۱ – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان عشوه‌ گر ۲ – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان زوال – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان شعله‌ های سوزان – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان شور عشق – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان معجون – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نوازشم کن – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان خواب و بیدار – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان آن شب – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان ژالین – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان اسارت بی‌پایان – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان من تو – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان قلب سوخته – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان حس اشتباه – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان در – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان یاس – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان راه سبز – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان خاموشی – در دست چاپ

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها