رمان گرایلی

بازدید: 2 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 11 دی 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۷ بعد از ظهر
دانلود رمان گرایلی از سروناز روحی

معرفی رمان گرایلی :

رمان گرایلی طیف خون بس دارد و سروناز روحی در این رمان به معضلات فردی امثال اصلان ، شخصیتی که به خاطر آسیب های کودکی شخصیتی بی ثبات دارد اشاره میکند‌.

شخصیت پردازی به جا و تعلیق مناسب رمان گرایلی را جذاب می‌کند و پایان به‌ موقع با کد های که به زیبایی در طی رمان یک به یک باز میشود مخاطب را تا انتها مشتاقانه پای رمان نگه میدارد.

 

خلاصه رمان گرایلی :

رمان گرایلی روایتگر زندگی دختری به نام دلان است که پیش از مراسم عقدش با یک اتفاق عجیب و دردناک مجبور به دل بریدن از عشقش می‌شود. او مجبور به انتخاب است.

انتخاب بین برادر یا عشق و این اجبار به یک پایان خون بس می انجامد. پایانی که شروعی جدید در پی دارد. دلان که با ورود به زندگی اصلان همه چیزش دستخوش تغییر می‌شود.

 

مقداری از متن رمان گرایلی :

خواب از سرم میپرد لب میزنم:

مهمان؟!

بله . اصرار دارن تشریف بیارن اتاقتون . بیان بالا یا شما تشریف میارید کافه؟

میتونم باهاشون صحبت کنم؟

بله گوشی حضورتون .

انگشتم را میان دندانهایم میفشارم ، شخص پشت خط قاعدتا باید بگوید الو سلام . اما نمیگوید . یک نفس عمیق میکشد و من میدانم که تا اینجا دنبالم آمده است.

پوزخند میزنم بی طاقتی اش را از چه کسی به ارث برده؟! سوال های بادکنکی یکی یکی توی سرم باد میکنند. جرات سوزن زدن به هیچکدامشان را هم ندارم ، صدای ترکیدنشان که بیاید ، رنگ می بازم .

بدون الو و سلامی که قاعدتا او نگفت و من باید میگفتم تماس را قطع میکنم . دستی به صورتم میکشم. به حمام میروم وقت تلف میکنم برای رو به رو شدن با او ، نه روحی آمادگی دارم نه جسمی.

از توی چمدان کوچکم ، مانتوی نازک طوسی رنگی را بیرون میکشم موهایم خیس است ، اسپیلت اتاق را بلد نیستم خاموش کنم . مانتو احتیاج به اتو دارد، درون کمدهای کشویی را جستجو میکنم.

اتو پیدا میشود، مانتو را روی تخت پهن میکنم و مشکل اینجاست پریز برق دور است و سیم اتو کوتاه مهندسی میکنم ، تخت را تکان دهم یا سیم رابط متصل به آباژور را به حرکت درآورم ….

مهندسی میکنم ، سیم رابط پشت پایه ی پاتختی است ، پاتختی سنگین ، زور میزنم . مهندسی میکنم ، وقت میکشم . بیشتر… یک ربع دیگر!!!

مانتو اتو میشود شلوار سفید تاپ سفید و شال سفید و گیوههای سفید ….. مهندسی میکنم با موهای خیس بیرون بروم یا خشک؟! من با کارد تیزی که توی دستم هست وقت را بیشتر میکشم.

سشوار را به برق میزنم …. باز مشکل است ! سیم کوتاه ، و جلوی آینه کنسول نیستم. خودم را نمیبینم سشوار را از برق میکشم مهندسی میکنم میز آینه خودش پریز دارد سشوار را به برق میزنم.

صدای تلفن باعث میشود جوری از جا بپرم که بیخیال خشک کردن موهای مصری کوتاهم میشوم ، شال را روی سرم میکشم کمی عطر میزنم و لبلوی توت فرنگی تلفن قطع میشود.

دیگر وقت تلف نمیکنم از اتاق که بیرون می آیم کارت هوشمند را توی جیب مانتو سر میدهم ، کمی بعد در کافه ی هتلم ، دنبالش میگردم.

من را میبیند و همانطور که من را میبیند هیچ تکانی نمیخورد نه بلند میشود ، نه می ایستد نه لبخند میزند نه اخم میکند نه وانمود میکند من زنده ام نه وانمود میکند که مرده ام.

موهای خیسم توی صورتم میآیند کفری عقب میفرستمشان و بعد روی صندلی مقابلش مینشینم و مودبانه سلام میگویم . من مثل او آدم بیشعوری نیستم!!!

جوابم را می دهد . سرد …. خشک …. آنقدر صدایش گرفته و بی حوصله است که گوشهایم از شنیدنشان رنج می کشند .

در چشمهایش زل میزنم و منتظر میمانم . چیزی نمیگوم.

چیزی نمیگوید و هیچ چیزی بدتر از این نیست که ما با آن میلیارد میلیارد حرفهایی که با هم داشتیم حالا در سکوت مطلق رو به روی هم نشسته ایم و هیچ حرفی نیست ! هیچ لغتی نیست تا به ما کمک کند .

قهوه سفارش داده برای جفتمان . رنگ قهوه ها به من حالی میکند که مال خودش تلخ است و مال من با شیر و شکر با این رفتارش حس میکنم یک گام به سویم پیش آمده.

برای همین وقت تلف نمیکنم یک گام به سویش برمیدارم و میپرسم:

پروازت چطور بود؟!

لیوان مقابل لبهایش متوقف میشود نیم چهره ی بالایی صورتش را میبینم بینی استخوانی مردانه که تیغه ی صافی دارد چشمهای متقارن و
درشت مشکی رنگ و ابروهایی که تا دم شقیقه اش کشیده شده اند .

همه چیز متقارن است . این طرف صورتش با آن طرف مو نمیزند . لیوان که به نعلبکی میرسد لبهای مات صورتی کمرنگش که روی هم چسبیده را تماشا میکنم .

تماشا کردنش همیشه وقت گیر است . همیشه زمان بر است. اجزای صورتش هر کدام به خودی خود هزار کتاب هستند از نگاهش …

تا لبهایش گونه های استخوانی و مجموعه ی چهره ی مردانه و موقرش باعث میشود تا دست بردارم از تماشا کردنش من یاد روزگار
نحسم می افتم وقتی به او زل میزنم!

خودم را توبیخ میکنم سخت است اما ناممکن نیست. سرم را که پایین میاندازم صدایش نرم به گوشهایم میرسد:

برگرد خونه .

در دو کلمه ، با من اتمام حجت میکند. صدایش رگه های خاص اصالتمان را بر فرق سرم میکوبد صدایش و ادارم میکند تا کمی به حال خودم افسوس بخورم.

سرم را پایین می اندازم و قبل از اینکه قهوه اش را تمام کند می گویم:

کسی منتظرم نیست .

باید کسی منتظرت باشه؟!

سرم را بالا می آورم. یک لنگه ابرو بالا برده و حق به جانب است .

نفسم را سنگین از سینه بیرون میدهم و میگوم:

بیام حال سلطان بد میشه…

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان گرایلی :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی سروناز روحی :

خانم سروناز روحی ۳۱ساله و متولد اردیبهشت ماه هزار و سیصد و هفتاد و یک هستند. در تهران به دنیا آمدند و زندگی میکنند. متاهل و یک فرزند دارند.

ایشان در رشته شیمی آلی مدرک کارشناسی گرفتند و مشغول به کار در یکی از ارگان های خصوصیند. از سال ۱۳۸۹ مشغول به نوشتن شدند و سال ۱۳۹۸ اولین رمانشان را به چاپ رساندند.

 

آثار سروناز روحی :

رمان دردم – مجازی رایگان
رمان روزان دیروزم – مجازی رایگان
رمان و تمام می شود – مجازی رایگان
رمان رسوب – مجازی رایگان
رمان خط هشتم – مجازی رایگان
رمان حکم دل – مجازی رایگان
رمان آنتی عشق – مجازی رایگان
رمان قایمکی – مجازی رایگان
رمان مردکوچک – مجازی رایگان
رمان همدوس – نیمه تمام
رمان مسکوت – نیمه تمام
رمان من تو او دیگری – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان زندگی غیر مشترک – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان نوتریکا – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان راننده سرویس – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان پدر خوب – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان همه هستی من – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان پادساعتگرد – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نبض خاموش – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان کلاکت (دو جلدی) – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان اقلیم – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان خانم کوچولو – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان ویلان – انتشارات علی
رمان تشریفات – انتشارات علی
رمان آوانگارد – انتشارات علی
رمان تاروت – انتشارات علی
رمان ارثیه ابدی – انتشارات سخن
رمان گرایلی – در دست چاپ
رمان چاو چاو – در دست چاپ
رمان بازگشت طیطو – در دست چاپ
رمان معرکه ماه – در دست چاپ
رمان به خاطر نازی – در دست چاپ
رمان لیست – در حال تایپ

امتیاز دهید

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها