رمان سارا

بازدید: 0 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 18 دی 1402

معرفی رمان سارا :

رمان سارا با تم عاشقانه ای آمیخته به طنز است که جلوه های خاصی به داستان میدهد. فضا سازی و شخصیت پردازی قوی دارد . قلم رویا قاسمی روان و بدون اطناب است‌. رمان سارا برای اوقات سرگرمی مناسب است.

 

خلاصه رمان سارا :

رمان سارا روایتگر زندگی ساراست. دختری ۲۲ ساله که با مادرش تنها زندگی میکند، مادر او بعد از سالها جدا شدن از پدر سارا تصمیم به ازدواج با هوشنگ خان رییس کارخانه ای که در آن کار میکند میگیرد.

همه چیز روال طبیعی را طی می‌کند تا زمانی که برادر هوشنگ خان با سارا رو برو می‌شود و این رو برویی باعث بروز احساست شدید و عمیق در سارا می‌شود. احساساتی که کم کم روی آن کنترلی نخواهد داشت.

 

مقداری از متن رمان سارا ۱ :

 

خب، دیگر سنگین و رنگین بودن کافی است، با شتاب در را باز میکنم و سرش را از روی میز بالا میکشد.

سلام پر انرژی ام لبخند را روی چهره ی خسته اش می آورد و این بهترین استقبال است

– سلام زود اومدی!؟

کوله ام را روی مبل گوشه اتاقش میاندازم، پیش میروم و محکم گونه اش را می بوسم صورتم را به گونه اش می چسبانم و در حالی که دستانم را دور گردنش حلقه کرده ام خودم را برایش لوس میکنم.

استادمون نیومد!

گونه ام را میبوسد و نرم میخندد دوباره سرش را به کاغذها و مونیتور مقابلش گرم میکند.

ده دقیقه از کارم مونده، بعدش میریم.

سرم را برای تایید تکان میدهم حلقه ی دستانم را از آغوشش باز میکنم و از میزش فاصله میگیرم خودم را روی مبل می اندازم و هر دو پایم را روی میز میگذارم.

سرش هم چنان درون لپ تاپ است ولی حضور من را فراموش نکرده

از پایان نامه ات چه خبر؟

همچنان درگیر تکه ای شکلات زیر دندان نیشم هستم و سعی میکنم با جوابم تمرکزم را به هم نریزم

خبرای خوب خوب

نگاهش به پاهای هوار شده ام روی میز می افتد و اخم می کند،

می فهمم چه در انتظارم است.

چند بار بگم…

اجازه نمی دهم ادامه دهد و سریع پاهایم را بر می دارم و مطیعانه صاف چشم!

چشمانم را با حرص از قوانینش در کاسه می چرخانم! و بـاز هـم اعتراض میکند

اون طوری هم نکن چشمات رو واسم بدم میاد!

سرم را کج میکنم تا متوجهش کنم که زیادی دستور داده است. چشم!

چشم غره ای برایم میرود و از این بازی شیرین، خنده ام میگیرد. لپ تاپش را می بندد، میزش را مرتب میکند و من هم می ایستم و کیفش را بر می دارم کوله ام را روی دوشم میاندازم و هم شانه ی هم به سمتِ بیرون حرکت میکنیم.

 

مقداری از متن رمان سارا ۲ :

 

لیوان نوشابه ام را سر میکشم و در حالی که از گاز موجود در نوشابه دماغم به سوزش می افتد، نق میزنم.

مامان یه فکری واسه ماشین آخرین سیستممون بکن تورو خدا!

می خندد و با مهربانی جوابم را می دهد.

امروز با آقای خان آبادی صحبت کردم اگه با وامم موافقت کنه یه فکری براش میکنم

چپ چپ نگاهش میکنم.

اون کچل بداخلاق مگه…

در حال پاشیدن نمک روی غذایش مکث میکند و با اخطار صدایم می زند

سارا!
اخم میکنم و کاهوی به چنگال کشیده را دهانم میگذارم و برای توجیح حرفم باز هم نق میزنم.

– مگه دروغ میگم؟

نمکدان را روی میز میکوبد و غر زدنهای مادرانه اش را سر میگیرد.

بیست و دو سالت شده و هنوز نمی دونی چه طوری در مورد مردم صحبت کنی!

خنده ام میگیرد. مادر است دیگر….

مگه اونم جز مردم به حساب میاد!

می خندد و با خنده لیوان آبش را پر میکند.

نشنوم دیگه این طوری در مورد کسی حرف بزنی!

با خنده چشم بلند بالایی میگویم و چون می داند من آدم بشو نیستم، در حال خوردن آب برایم چشم غره میرود سریال مورد علاقه مان در حال پخش است.

کاسه ی بزرگ ذرت بو داده را در بغل گرفته ام و مشت مشت در دهانم می چپانم و با دهانی پر درست در لحظه ی حساس فیلم افاضه ی فضل میکنم.

مامان شکوه به نظرت آخرش چی میشه؟

بازویم که میان انگشتانش محکم چنگ زده می شود، صدای آخم در فضای خانه میپیچد

آخ… آخ… مامان شکوه… یادم رفت خوب! ببخشید… آخ …

آرام می غرد.

چند بار بهت بگم با دهن پر حرف نزن، ها؟

با لب و لوچه ی آویزان بازویم را آزاد میکنم و با چشمان دل خــور نگاهش میکنم

خب حالا لب و لوچه ات رو جمع کن دختره ی گنده خجالتم نمیکشه!

اصلا مامان شکوه جانِ من آخر احساسات است فدایش شوم تلفن همراهم روی میز است و در حال ویبره دور خودش می چرخد؛ مامان چشم غره ای به اسم نمایان شده روی گوشی ام می رود و من هم به اسم نگاه میکنم:

بابا فرهاد

به خدا که این چشم در کاسه چرخاندن را از خودش به ارث برده ام و هی معترض حرکتم میشود کاسه ی ذرت را روی میز میگذارم و گوشی را بر میدارم و به اتاقم می.روم.

در اتاق را که میبندم تماس را وصل میکنم.

سلام بابا جون!

سلام ،دخترگلم چه طوری بابا جان؟

به شدت صدایش سرحال و قبراق است پدر است دیگر نمی شد دوستش نداشت!

خوبم! کوچولو چه طور؟

لبه ی تخت مینشینم و دست آزادم را تکیه گاه بدنم لبه ی تخت می کنم.

حالش بهتره امروز از دستگاه بیرون آوردنش!

خدا رو شکر؛ مریم جون چی؟

اونم خوبه عزیزم فردا مرخص میشن

نباید ولی ذوق میکنم

اسمش رو چی گذاشتید؟

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان سارا :

از طریق انتشارات علی و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی رویا قاسمی :

خانم رویا قاسمی ۳۱ ساله و متاهل ساکن شمال ایران که از سال ۱۳۹۷ با مدرک فوق دیپلم گرافیک شروع به نویسندگی کردند.

 

آثار رویا قاسمی :

کتاب رمان عاشقانه اشتباه کردم _ انتشارات علی

رمان سارا _ کتاب چاپ شده از انتشارات علی

کتاب رمان قلب یک فرشته _ انتشارات علی

رمان تو همیشه بودی _ انتشارات علی

محوشده در ابرها _ مجازی_ اپلیکیشن باغ استور

رمان مامان خوبم _ مجازی_ اپلیکیشن باغ استور

کوئوکا _ مجازی_ اپلیکیشن باغ استور

رمان درجه دو _ مجازی_ اپلیکیشن باغ استور

امتیاز دهید

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها